كلمات كليدي : تاريخ، پيامبر(ص)، ميمونه بنت حارث، ام الفضل، عمره قضا، سرف
نویسنده : سيد علي اكبر حسيني
میمونه دختر حارث بن حزن بن بجیر هلالی[1] از همسران عرب غیر قریش[2] و آخرین همسری بود که رسولخدا(ص) او را به عقد خویش درآوردند.[3] ایشان هفت سال قبل از بعثت متولد شدند. گفته شده نامش در ابتدا «بره» بود،[4] تا این که بعد از ازدواج با رسولخدا(ص) حضرت نامش را به میمونه تغییر دادند.[5]
نسب ایشان
مورخان و علمای علم نسب، نسب کامل ایشان را «بره بنت حارث بن حزن بن بُجَیر بن الهَزم بن رُوَیبَة بن عبدالله بن هلال بن عامر بن صعصعه» دانستند، ضمن اینکه مادرش را نیز هند دختر عوف بن زهیر[6] و به قولی خوله بنت عمرو بن کعب معرفی کردهاند.[7]
ایشان خواهر امالفضل لبابه کبری دختر حارث همسر عباس عموی پیامبر(ص)[8] و لبابه صغری مادر خالد بن ولید است. همچنین امالمؤمنین زینب بنت خزیمه[9] و نیز اسماء بنت عمیس همسر جعفر بن ابیطالب و سلامه(سلمی) بنت عمیس همسر حمزه سیدالشهداء خواهران مادری او محسوب میشوند.[10] او خاله خالد بن ولید و ابن عباس است.[11] رسول خدا(ص) در حدیثی از میمونه، امالفضل و اسماء بنت عمیس به عنوان «اخوات مؤمنات» نام بردهاند.[12]
در ذکر نام شوهران سابق ایشان اختلاف است؛ اما آنچه که مشهور و معروف است، این است که ایشان قبل از اسلام و در زمان جاهلیت به همسری مسعود بن عمرو بن عمیر ثقفی درآمد؛ اما پس از چندی از او جدا شد و با ابورهم بن عبدالعزی ازدواج کرد و تا زمان مرگ ابورهم با او همراه بود.[13] عدهای از مورخان از سخبرة بن ابی رهم،[14] حویطب بن عبدالعزی،[15] فروة بن عبدالعزی،[16] عمیر بن عمرو[17] و.... بعنوان همسران میمونه نام بردهاند.
میمونه و ازدواجش با رسولخدا(ص)
در سال هفتم هجری هنگامی که رسولخدا(ص) به همراه سایر مسلمانان برای انجام عمره قضا راهی مکه شدند،[18] میمونه از بزرگی و هیبت مسلمانان در شگفت شد و به رسولخدا(ص) علاقه پیدا کرد.[19] او این موضوع را با خواهرش امالفضل همسر - عباس بن عبدالمطلب عموی پیامبر(ص)- در میان گذاشت، عباس هم این مسأله را به اطلاع پیامبراکرم(ص) رسانید، از آنجا که میمونه زن با ایمانی بود و علاقهاش نیز از همین ایمانش برخاسته بود، آن حضرت(ص) جعفر بن ابیطالب را جهت خواستگاری به سوی او فرستاد.[20] نقل است هنگامی که خبر خواستگاری رسولخدا(ص) به او رسید، سوار بر شترش بود، در این هنگام از سر شادمانی فریاد برآورد: «شتر و آن کس که برآن است، از آن خدا و رسولش باد.»[21] از اینرو خداوند دربارهاش این آیه را نازل کرد: «....و امرأة مؤمنة إن وهبت نفسها للنبی ....و زن مؤمنهای که خود را بدون شرط و مهریه خود را به رسول خدا(ص) بخشید ....».[22]
میمونه امر خود را به عباس عموی پیامبر(ص) سپرد او هم میمونه را به همسری رسولخدا(ص) در آورد[23] و چهارصد درهم[24] و به نقلی پانصد درهم[25] و به نقلی دیگر ده اوقیه[26] را نیز مهریهاش قرار داد. گفته شده او خود را به رسولخدا(ص) هبه کرد و مهری را از حضرت ایشان طلب نکرد.[27]
حضرت(ص) در حالی که مُحرِم بود با میمونه ازدواج کرد؛[28] سپسرسولخدا(ص) تصمیم گرفت به مناسبت این عروسی، مهمانیای ترتیب دهد و بزرگان و خویشان میمونه را به این مهمانی دعوت کند؛ ولی قریش این دعوت را نپذیرفتند و متذکر شدند که مهلت سه روزه رسولخدا(ص) برای اقامت در مکه پایان پذیرفته است، از اینرو خواستار خروج حضرت(ص) و سایر مسلمانان از مکه شدند.[29] پیامبر(ص) از مکه خارج شد و به غلام آزاد شده خود ابورافع دستور داد تا میمونه را به سوی او آورد.[30] بدین ترتیب مراسم عروسی در خارج از مکه در منطقهای به نام «سَرَف» در بین راه مکه و مدینه انجام شد[31] و سپس میمونه به همراه رسولخدا(ص) به سوی مدینه رهسپار شدند.
پیامبر(ص) برای سکونت میمونه حجرهای در نظر گرفتند و مانند دیگر زنانش برای او شأن و جایگاهی قرار دادند.
اوصاف اخلاقی
میمونه در خانه رسولخدا(ص) صلح و صفا پیشه ساخت و دردستهبندیهایی که برخی همسران پیامبر(ص) ایجاد کرده بودند، وارد نشد و از دنیای خود به آیین اسلام و نعمت و شرف همسری پیامبر(ص) قناعت کرد.[32] او به تقوا و شایستگی و خداترسی و فروتنی مشهور بود.[33]
بخشیدن خود به رسولخدا(ص) نشان از عظمت خلقش و صدق ایمانش و بیآلایشی سیرهاش دارد.عایشه همسر پیامبر(ص) نیز به عظمت روح میمونه و عمق ایمانش اشاره کرده و میگوید: «همانا آن بانو(میمونه) از پرهیزگارترین ما و رعایتکنندهترین ما به پیوند خویشاوندی بود.»[34]
میمونه و دفاع از ساحت علوی(ع)
پس از وفات پیامبر(ص) از او و احوالاتش اطلاع چندانی نداریم؛ اما برخی از معدود روایاتی که از ایشان نقل شده است، حکایت از ارادت خاص آن بانو نسبت به ساحت مقدس علی(ع) دارد. از یزید بن اصم روایتی نقل شده که میگفت: «سفیر بن شجره عامری به مدینه آمد و از خالهام میمونه اجازه ورود خواست، ما هم نزد خالهمان بودیم پس گفت: اجازه دهید؛ آن مرد وارد شود. خالهام میمونه گفت: از کجا میآیی؟ گفت: از کوفه. خالهام گفت از کدام قبیلهای؟ گفت: از بنیعامر گفت: چرا آمدی؟ مرد گفت: آمدهام تا فتنه را بشناسم؛ چرا که مردم در اختلاف و تردید افتادهاند. خالهام میمونه گفت: آیا تو با علی(ع) بیعت کردی؟ مرد گفت: بله گفت: پس برگرد و از صف او جدا نشو، به خدا قسم او نه گمراه است و نه گمراه میکند. مرد گفت:ای مادر آیا حدیثی از رسول خدا(ص) درباره علی(ع) روایت میکنی؟ خالهام گفت: رسول خدا(ص) فرمود: علی(ع) شمشیر خداست که بر کافران و منافقان آخته است، هر که او را دوست بدارد، به دوستی من وی را دوست داشته و هرکه با وی دشمنی کند به دشمنی من با وی دشمن شده، بدانید هرکه من یا علی(ع) را دشمن دارد، در روز قیامت نزد خدا او را حجتی نباشد.»[35]
وفات
در سال وفات میمونه اختلاف است. مورخان و سیره نویسان از سالهای سی و هشت،[36] پنجاه و یک،[37] شصت و یک،[38] شصت و سه،[39] شصت و شش[40] هجری به عنوان سال وفات آن بانوی گرانقدر یاد کردند؛ اما از نظر مرحوم علامه عسگری(قدس سره): میمونه پس از بازگشت از سفر حج به سال پنجاه و یک هجری در منطقه سرف وفات کرده است.[41] ابن عباس بر او نماز خواند[42] و ایشان را طبق وصیتش همانجا که روزی محل پیوند آسمانی او با رسولخدا(ص) بود، به خاک سپردند.[43] سن شریفشان در زمان وفات در برخی منابع هشتاد یا هشتاد و یک ذکر گردیده است.[44] ایشان آخرین همسر رسولخدا(ص) بود که رحلت کردند.[45]
شخصیت روایی
او احادیثی را از رسولخدا(ص) روایت کرده است. راوی اصلی روایتهای او خواهرزادهاش یزید بن اصم است،[46] ضمن اینکه ابن عباس،[47] کریب غلام ابن عباس[48] و عبدالله بن شداد[49] نیز روایاتی را از او روایت کردهاند. از ایشان هفت حدیث متقن در کتب صحاح مسلم و بخاری نقل شده است.[50]