زهد، توليد، مصرف
رضا شریف زاده
«زهد» یکی از واژگان مقدس اسلامی و از فضایل اخلاقی انسان است که همه انسانها بدان گرایش عقلانی دارند و آن را به عنوان یک کمال و فضیلت ارزشمند دوست میدارند و نیکو میشمارند. در همه ملتهای جهان با هر مذهب و مسلک و ملیت میتوان واژه ای معادل را یافت که دلالت بر فضیلت زهد دارد. در مذاهب شرق دور از کنفوسیوسی گرفته تا جین و سیک و هندویی و بودایی تا مسالک سرخ پوستی تا شرایع ابراهیمی و مسیحی و یهودی و اسلامی، زهد، واژه ای مقدس و فضیلت برتر آدمی است.
اما واقعا زهد چیست؟ از نظر اسلام و آموزههای وحیانی، زهدی که فضیلت و مقدس و ارزشمند است، چه معنا و مفهومی دارد؟ حقیقت زهد چیست؟ آیا زهد به معنای دنیاگریزی است یا به معنای بی رغبتی و بی میلی به زخارف دنیوی و جمع آوری و کنزاندوزی و مال اندوزی؟
به سخنی دیگر که مرتبط با سال تولید ملی و جهاد اقتصادی باشد، آیا زهد در بخش تولید است یا مصرف؟ مکاتب انسانی یا الهی از جمله اسلام چه معنایی از زهد را در نظر دارند؟ معنا و مفهوم واقعی و حقیقی این فضیلت چیست؟ مقاله حاضر در پی واکاوی این معنا است.
دنیاگرایی و دنیاگریزی ناپسند
از نظر آموزههای اسلام همان اندازه که دنیاگرایی، مذموم و ناپسند است، دنیاگریزی نیز زشت و ناپسند است؛ زیرا انسان در دنیا میتواند با سعی و کار به آن مقام و مرتبتی برسد که لایق و شایسته اوست. دنیا بهترین جا برای رسیدن به کمالات است. انسان در هیچ منزلی چون منزل دنیا نمی توانست حقیقت خلافت الهی خود را کسب کند. از این رو خداوند انسان را در قرارگاه دنیا قرار داده تا با استفاده از متاع و مواهب آن خود را برای ابدیت چنان بسازد که شایسته اوست. (بقره، آیه 36؛ انعام، آیه 98؛ اعراف، آیه 24)
انسانها باید قدر نعمت دنیا و زندگی در آن را بدانند و به درستی از این فرصت تکرار نشدنی عمر استفاده کنند (مومنون، آیه 100) انسان در زندگی دنیاست که میتواند لقای الهی را درک کند و از طریق عبودیت به کمال برسد و یقین شهودی و صفات الهی را درک کند و در خود ظهور بخشد (ذاریات، آیه 56؛ حجر، آیه 99) و خدایی و ربانی شود. (آل عمران، آیه 79).
اینکه انسان در گوشهای بخزد و به عنوان دنیاگریزی تنبلی کند و تلاش و سعی نداشته باشد، در حقیقت نه تنها به مسئولیت انسانی خود که آبادانی زمین است، نپرداخته (هود، آیه 61) و خلافت الهی را انجام نداده است (بقره، آیه 30) بلکه مسیر کمالی لقای الهی را به درستی در صراط مستقیم ایمان و عمل صالح نپیموده است.(انشقاق، آیه 6)
آموزههای اسلامی به شدت به مبارزه با دنیاگرایی پرداخته است. از نظر اسلام دنیاگرایی به این معنی است که انسان هدف آفرینش را فراموش کرده و از آن غافل شود و به جای تلاش برای ابدیت، خود را به زخارف دنیوی و زینتهای آن دلخوش دارد و به گردآوری و جمع مال بیندیشد و گمان کند که سعادت و جاودانگی در جمع ثروت و مال اندوزی است. به عبارت دیگر تمام فکر و ذکر او جمع مال و ثروت برای رفاه و آسایش و خوشگذرانی و از این قبیل امور باشد.
درباره زندگی و سبک زندگی در دنیا که موجب غفلت از آخرت است، از نظر اسلام و آموزههای آن ناپسنداست.
البته باید دانست هرگز در اسلام، کار و تلاش و تولید ثروت و فعالیتهای اقتصادی به عنوان دنیاگرایی معنا نشده است؛ بلکه فعالیتهای اقتصادی در کنار مسائل اعتقادی و باورهای دینی، به عنوان یک ارزش در دستور کار قرار دارد و خداوند از اهل ایمان و تقوا خواسته است که ضمن اخلاص و ایمان و اعتقاد به آفریدگاری و پروردگاری خداوند، به کارهای نیک که همان تولید در چارچوب خلافت الهی و عدالت است بپردازند تا هم ایمان خود را به خدا نشان دهند و هم خلافت الهی و ماموریت و تکلیف خود را انجام دهند. (بقره، آیات2 و 3)
از نظر اسلام یکی از وظایف و مسئولیتهای هر مومنی در قبال دیگران که عقل نیز آن را بیان کرده، انفاق است. بی گمان انفاق بدون تولید، شدنی نیست. تا انسان چیزی را تولید نکند و فعالیت اقتصادی نداشته باشد نمی تواند زکات مال که یک وظیفه انسانی و اخلاقی و شرعی است را بپردازد. زکات بخشیدن از مالی است که با تولید و کسب و کار به دست آمده است. بنابراین، وظیفه انسان این است که تولید و کار کند و بخشی از فرآوردههای تولیدی خویش را به دیگران ببخشد و دستگیر بینوایان و فقیران و سائلان باشد.
زهد به معنای قناعت در مصرف
با نگاهی به آموزههای اسلامی که رهبانیت و گوشه نشینی در جهت عبادت محض را نادرست دانسته (حدید، آیه27) و پیامبر(ص) به صراحت فرموده است: لارهبانیه فی الاسلام، در اسلام رهبانیت نیست، میتوان دریافت که زهد نمی تواند به معنای مشغول شدن به نماز و روزه و مانند آن و بیکاری و فرار از فعالیتهای اقتصادی که در حکم جهاد و از مصادیق عبادت است باشد؛ چرا که حتی اگر فعالیت اقتصادی و تولید یک عبادت نباشد که هست، دست کم مقدمه عبادات چندی چون زکات و خمس و انفاق و صدقات مالی و اطعام و مانند آن است که به عنوان مقدمه واجب، واجب خواهد شد.
بنابراین، هرگونه تنبلی و بیکاری و عدم توجه به فعالیتهای اقتصادی به ویژه تولیدی به معنای امر خلاف شریعت و عقل خواهد بود؛ زیرا شریعت اسلام، اموری را به عنوان واجب بیان کرده که متوقف بر تولید و فعالیتهای اقتصادی است. از این رو، حتی اگر فعالیت اقتصادی و تولیدی را یک عبادت محض ندانیم که میدانیم به شرایط اینکه نیت و حسن فاعلی و اخلاص در آن رعایت شود، به عنوان مقدمه واجبات مالی دیگر، واجب میشود.
اصولا زهد به معنای بی رغبتی به دنیا و مادیات آن است؛ به اینکه انسان گرایش به دنیا نداشته باشد و حب و دوستی آن در جانش رسوخ نکند و او را به خود مشغول ندارد و از خدا و آخرت بازندارد. حتی میتوان زهد را به معنای انجام واجبات و ترک محرمات دانست؛ زیرا کسی به واجبات عمل میکند و از محرمات پرهیز مینماید که علاقهای به دنیا نداشته باشد و بتواند به سادگی از علایق مادی دنیوی بگذرد به قول شاعر:
زهد آن نیست که تو صاحب چیزی نشوی
زهد آن است که چیزی نشود صاحب تو
حضرت فاطمه(س) میفرماید:
ازهد الناس من ترک الحرام، اشد الناس اجتهادا من ترک الذنوب،
زاهدترین مردم کسی است که حرام را وانهد، کوشاترین مردم تارک گناهان است. (تحف العقول، ص 519)
امیرمومنان علی(ع) زهد را در آیه 23 سوره حدید میداند و میفرماید:
زاهد، همه غمها و شادیهای دنیا را از دل خود بیرون کرده نه به چیزی که از دنیا به او برسد شاد میشود و نه از چیزی که از دست او بیرون رود محزون میگردد. پس او همیشه در استراحت و آرامش است.
براساس آموزههای وحیانی قرآن و اسلام، زهد در تولید و فعالیتهای اقتصادی نیست، چرا که خداوند انفاق و زکات را به عنوان یک عبادت در کنار نماز قرار داده است (بقره، آیه 3، مائده، آیه 55 و آیات دیگر) بلکه زهد در مصرف معنا مییابد. به اینکه انسان از تولیدات و ثروت و سرمایه و مالی که از طریق فعالیتهای اقتصادی به دست میآورد به مقدار مورد نیاز مصرف کند و بقیه آن را در راه خدا انفاق کند و به فقیران و نیازمندان و بینوایان و مساکین و سائلین بدهد.
بنابراین، زهد را باید در قناعت و صرفه جویی در مال و بی رغبتی به مادیات دانست نه در حوزه تولید و فعالیتهای اقتصادی که اصولا وظیفه انسان در روز است که دنبال فعالیتهای اقتصادی باشد و از فضل الهی در رزق و روزی بهره مند شود. (نحل، آیه 14، اسراء، آیه 66، قصص، آیه 73 و آیات دیگر)
تفاوت زاهد و راهب
شهید مطهری(ره) در بیان تفاوتهای زاهد و راهب میگوید: «زاهد و راهب هر دو از تنعم و لذتگرایی دوری میجویند ولی راهب از جامعه و تعهدات و مسئولیتهای اجتماعی میگریزد و آنها را جزء امور پست و مادی دنیایی میشمارد و به صومعه و دیر و دامن کوه پناه میبرد، اما زاهد به جامعه و ملاکهای آن و ایدههای آن و مسئولیتها و تعهدهای آن رو میآورد. زاهد و راهب هر دو آخرت گرایند، اما زاهد، آخرت گرای جامعه گراست و راهب، آخرت گرای جامعه گریز. در لذت گریزی نیز این دو در یک حد نمی باشند، راهب، سلامت و نظافت و قوت و انتخاب همسر و تولید فرزند را تحقیر میکند اما زاهد، حفظ سلامت و رعایت نظافت و برخورداری از همسر و فرزند را جزء وظیفه میشمارد. زاهد و راهب هر دو تارک دنیایند اما دنیایی که زاهد آن را رها میکند سرگرم شدن به تنعم و تجمل و تمتعات و این امور را کمال مطلوب و نهایت آرزو دانستن است، ولی دنیایی که راهب آن را ترک میکند کار، فعالیت و تعهد و مسئولیت اجتماعی است. این است که زهد زاهد برخلاف رهبانیت راهب در متن زندگی و در بطن روابط اجتماعی است و نه تنها با تعهد و مسئولیت اجتماعی و جامعه گرایی منافات ندارد بلکه وسیله بسیار مناسبی است برای خوب از عهده مسئولیتها برآمدن.» (سیری در نهج البلاغه، ص 221)
امامان معصوم(ع) مانند امیرمومنان(ع) که زاهدترین انسانها بودند، خودکار میکردند و به تولید اقتصادی میپرداختند. باغداری و کشاورزی و دامداری و تجارت شیوه معصومان(ع) بود؛ چنان که گاه به برخی به اصطلاح اهل تصوف و زهد باطل به امامان(ع) طعنه میزدند که داستان امام باقر(ع) معروف است.
آن حضرت در برابر آفتاب سوزان حجاز، بیل به دست گرفته، در مزرعه خود کشاورزی میکرد و میفرمود: اگر در این حال پروردگار خود را ملاقات کنم خوشوقت خواهم بود، زیرا به کد یمین و عرق جبین آذوقه و معیشت خود و خانوادهام را تامین میکنم.
علی بن ابی حمزه گوید: روزی امام موسی بن جعفر(ع) را دیدم که در مزرعهاش کار میکرد و از سختی کار، سر تا پا در عرق فرو رفته بود. عرض کردم: مگر کارگران کجایند که شما خود کار میکنید؟ فرمود: آن کس که از من و از پدرم بهتر بود به دست خویش در مزرعهاش کار میکرد! گفتم: او که بود؟ فرمود: پیغمبر(ص) و امیرالمومنین(ع)، و نیز همه پدرانم به دست خود کار میکردند و این روش پیامبران و اوصیای آنان و بندگان شایسته خدا است.
محمدبن منکدر گوید: امام باقر(ع) را دیدم که (از خستگی کار در باغ خود و ضمنا شاید به سبب آنکه بدن حضرت هم سنگین بوده است) به دو تن از غلامان خود تکیه زده و از باغ بر میگشت. بر ایشان سلام کردم. حضرت نفس زنان و عرق ریزان سلام مرا پاسخ داد. عرض کردم: خدا شما را سلامت دارد اگر بدین حال که در طلب مال دنیا میباشید مرگتان فرا رسد چه خواهی کرد؟ حضرت دستش را از دست غلامان به درآورد و تکیه داد و فرمود: اگر در این حال بمیرم در حالی مردهام که به عبادتی از عبادات خدا مشغولم، زیرا با این عمل، خویشتن را از تو و از مردم بی نیاز میسازم. آری از آن بیم دارم که خداوند مرا در حال معصیتی ببیند. گفتم: خدا تو را رحمت کند. خواستم ترا پندی دهم، ولی تو مرا موعظه نمودی.