خويشاوندان، ديد و باز ديد
فرشته محیطی
انسان موجودی اجتماعی است، از این رو آموزههای قرآنی دستیابی او به کمالات را در عمل اجتماعی تعریف کرده است؛ چرا که انسان حتی اگر بتواند در امور شخصی و فضیلتهای فردی به تمام کمال برسد، ولی هرگز نه تنها به تمامیت کمال نخواهد رسید بلکه رستگاری واقعی را تجربه نخواهدکرد؛ زیرا تمامیت کمال در فضایل اخلاقی و رستگاری واقعی، در عمل اجتماعی است.
خداوند در آیات بسیاری به این نکته توجه میدهد که اگر انسان بخواهد تمامیت کمال و فضیلتها را به دست آورد میبایست به عمل اجتماعی به عنوان تنها راه رسیدن بدان توجه داشته باشد؛ چرا که اسلام دین فطرت است و اصول و فروع آن برای اکمال محاسن و مکارم اخلاقی وارد شده است و همان راهی را که فطرت انسان و عقل آدمی میداند و میطلبد با تمام جزئیات بیان کرده و به یاری عقل و فطرت آمده است تا انسان بتواند تمامیت کمالات و فضایل را از طریق آموزههای عقلانی و وحیانی به دست آورد.
بی گمان بنیاد اجتماعی، خانواده است. از این رو در آموزههای اسلامی به خانواده و مسائل خویشاوندی توجه ویژهای مبذول شده و قوانین و احکامی برای بهره مندی درست از این روابط بیان شده است. یکی از این قوانین مسئله صله رحم است که از موجبات بهرهمندی بهتر انسان از مواهب زندگی دنیوی و اخروی و ابزار رهایی از دوزخ و وسیله رسیدن به رستگاری است.
نویسنده در این مطلب بر آن است تا نقش دید و بازدید از خویشاوندان را در تحقق اصل اسلامی صله رحم و آثار مادی و معنوی و نیز دنیوی و اخروی آن را بر اساس آموزههای قرآنی بیان کند. با هم این مطلب را از نظر میگذرانیم.
خانواده و خویشاوندی، بنیاد اجتماعی انسانی
اجتماع انسان بر بنیاد دو عنصر زن و شوهر شکل میگیرد. از این رو خداوند پس از آفرینش آدم، برای او همسری آفرید تا در کنار هم به آرامش و آسایش برسند. (بقره آیه 35، نساء، آیه1، اعراف، آیه 189؛ زمر، آیه6) پس آدمی سعادت واقعی را در کنار یکدیگر تجربه میکند و هرگز فرد به تنهایی نمیتواند سعادت واقعی را داشته باشد و از دو عنصر اصلی سعادت یعنی آرامش و آسایش بیبهره خواهد بود. قرآن هدف از ازدواج را دستیابی مرد و زن به آرامش و آسایش دانسته و جالب این که خداوند برخلاف تصور تودههای مردم که ازدواج را عاملی برای از دست رفتن سکونت و آرامش و آسایش میدانند. بر این نکته تأکید میکند که اگر کسی آرامش و آسایش میخواهد باید ازدواج کند؛ چرا که خداوند ثروت و غنا را در ازدواج قرار داده و از فضل خویش بینوایان را با ازدواج غنا میبخشد:
و انکحوا الایامی منکم و الصالحین من عبادکم و امائکم ان یکونوا فقراء و یغنهم الله من فضله والله واسع علیم
بی همسران خود و غلامان و کنیزان درستکاران را همسر دهید. اگر تنگدستند، خداوند آنان را از فضل خویش بی نیاز خواهد کرد و خدا گشایشگر داناست. (نور، آیه 32)
خانواده که بنیاد اجتماع انسانی است با فرزندان تکمیل میشود تا با تداوم تناسل بشری، نسل بشر گسترش یابد و زمین را برای خود قرارگاه پرواز به ابدیت قرار دهد، در کنار یکدیگر به سعادت فزون تری دست یابند و هر یک از اعضای خانواده یار و یاور دیگری در تحقق سعادت باشند. این گونه است که خانوادهای بزرگتر به عنوان خویشان در قالب عشیره و قبیله شکل میگیرد و جوامع بزرگ ابتدایی قومی و نژادی را ایجاد میکند. پس بنیاد جوامع ابتدایی را میبایست در خویشان نزدیک و سپس کمی دور در عشیره و قبیله و قوم جست وجو کرد.
هر چند که بعدها برخی از قبایل و اقوام بر اساس همسویی در هدف، روش، فکر، عقیده و مانند آن، جوامع غیرخویشاوندی و قومی را شکل دادند تا در تعبیر قرآنی از آن، به ملت و امت یاد میشود (حج، آیه 78؛ رعد، آیه30 و آیات دیگر) ولی باید پذیرفت که بنیاد نخستین اجتماعات در خون و خویشاوندی بوده است.
پیامبران(ع) در گذشته به سبب وجود اجتماعات قومی مبتنی بر عنصر خون و نسبتهای خونی، مأموریت داشتند در میان قوم خود تبلیغ کنند. از این رو در هر قوم و قبیلهای پیامبری از سوی خداوند فرستاده شد که از گوشت و خون ایشان و همزبان و هم فرهنگ آنان بود. (ابراهیم، آیه4؛ اعراف، آیه59 و آیات دیگر)
البته با توجه به تغییراتی که در جوامع بشری رخ داد و ملتها و امتها از اقوام گوناگون و نژادهای متفاوت بر اساس عناصر دیگری غیر از خون و نژاد شکل گرفت و امتهای عقیدتی پدید آمد، پیامبران نیز مأموریت یافتند تا در طیف گسترده تری به تبلیغ بپردازند تا جایی که پیامبر اکرم(ص) مأموریت یافت که نه تنها برای اقوام هم عصر بلکه تا قیامت برای هر کسی که اخبار پیامبری او به ایشان میرسد، پیامبری کند. (انعام، آیه19)
به هر حال، نمیتوان نقش خویشاوندی را در ایجاد سعادت دنیوی و اخروی انسان نادیده گرفت؛ زیرا بنیاد هر اجتماعی به شمار میرود، هر چند که این اجتماع در اثر تحولاتی به تکامل رسیده باشد و به شکل امت خودنمایی نماید؛ چرا که امتها نیز بر مدار خانواده و خویشان شکل میگیرد که دارای هدفهای فکری و عقیدتی نیز میباشند. به این معنا که از درون قومیت هاست که امتها زاده میشود. از این رو پیامبر (ص) مأموریت مییابد تا نخست در خانواده و عشیره و قبیله و قوم خویش تبلیغ کند و سپس به همه بشریت آن را تعمیم و گسترش دهد. (شعراء، آیه214؛ انعام، آیه19)
خویشاوندی، در کاربردهای اسلامی و فرهنگ قرآنی به معنای کسی است که به واسطه نسبت یا از طرف پدر یا مادر و جز آن به شخص نزدیک باشد (لغت نامه دهخدا، ج6، ص8923- 8924، «خویشاوند» و «خویشاوندی») مصادیق خویشاوند کسانی مانند: برادر و خواهر، عمو، عمه، خاله، دایی، داماد و فرزندان هر یک از آنان است. در کاربردهای قرآن و واژگانی از مشتقات «قرب»، «رحم» و واژه «نسب»، «صهر»، «ال»، «اهل»، «رهط»، «عشیره» برای بیان خویشاوندی استفاده شده است.
البته باید دانست که خویشاوندی اعم از رابطه خونی است که در ادبیات اسلامی و فرهنگ قرآنی از آن به رحم یاد میشود؛ چرا که خویشاوند شامل بستگان غیرخونی نیز میشود که از طریق دامادی به شخص منسوب میشوند. بنابراین دایره خویشاوند و بستگان، فراتر از رابطه خونی است.
آثار و برکات روابط خویشاوندی
برای اینکه تبیین کامل تری از اهمیت و ارزش روابط خویشاوندی صورت گیرد، لازم است به آموزههای قرآنی مراجعه شود تا دانسته شود که روابط خویشاوندی چه تأثیراتی در زندگی دنیوی و اخروی بشر دارد.
شکی نیست که برقراری و حفظ روابط اجتماعی از نظر آموزههای اسلامی یک تکلیف و وظیفه عقلانی و عقلایی و شرعی است. به این معنا که فطرت و عقل و قلب آدمی حکم میکند که انسان با دیگران برای دست یابی به آرامش و آسایش، ارتباط منطقی و معقول و مقبولی داشته باشد؛ بنابراین اسلام نیز این حکم فطرت و عقل را تأیید کرده است؛ چرا که این رفتارهای انسانی عامل مهم و اساسی در بروز و ظهور صفات کمالی و فضایل انسانی است.
به سخن دیگر، انسان، صورت خدایی دارد و صفات کمالی خداوند در انسان سرشته و تعلیم داده شده است. انسان به طور طبیعی گرایش دارد تا صفات الهی را در خود بروز و ظهور دهد و دیگران از فضایل اخلاقی او بهره برند. این گونه است که انسانهای سالم از نظر فطرت، اهل مهر و محبت و احسان و تعاون دستگیری دیگران هستند. همه فضایل اخلاقی در ایشان به شکلی نمودار است. اسلام از انسان میخواهد تا با ظهور صفات الهی سرشته در ذات خویش، در مقام خدایی قرار گیرد و خلیفه خداوند شود که مأموریت اصلی بشر در زمین است. (بقره، آیات 30 تا 32)
آنچه که از صفات الهی در انسان ظهور و فعلیت مییابد همان فضایل، مکارم و محاسن اخلاقی است. هر چه انسان در این حوزه به کمال نزدیکتر باشد و از محاسن و مکارم اخلاقی بیشتر و کاملتری بهره مند باشد، به همان اندازه خدایی تر و شایستهتر به مقام خلافت الهی است. از این رو پیامبر گرامی(ص) که دارای صفات کمالی الهی به شکل تمامیت آن بود (قلم، آیه 4) خداوند وی را اسوه کامل نیک میشمارد و در این مقام از همه موجودات هستی برتر و شایستهتر میداند. (احزاب، آیه 21)
از نظر اسلام، خلق عظیم (قلم، آیه4) پیامبر(ص) در رحمه للعالمین ایشان ظهور و بروز میکند (انبیاء، آیه 107) به گونهای که مردم پروانه وار دور ایشان گرد میآیند و همه از بازتاب نور الهی در وجودشان بهره مند میشوند. (آل عمران، آیه 159)
انسان برای رهایی و رستگاری از دوزخ و دست یابی به بهشت رضوان الهی میبایست اجتماعی و در اندیشه دیگران باشد (سوره عصر) از این رو در کنار نماز از انفال و زکات سخن به میان آمده است؛ چرا که عمل صالح از نظر قرآن تنها ذکر الهی و نماز و روزه نیست، بلکه دایره آن چنان گسترده تر است که همه امور اجتماعی را دربرمی گیرد. (بقره، آیات 3 و 4 و آیات دیگر)
اگر کسی بخواهد رستگار شود و سعادت دنیا و آخرت را به دست آورد، باید به مسایل اجتماعی و برقراری و تحکیم روابط اجتماعی توجه کند. در این میان نخستین گام تجربه ارتباط اجتماعی، ایجاد ارتباط با خویشان است. انسان نخستین تجربیات جامعه پذیری را در خانه و خانواده میبیند. از این رو خانه و خانواده به عنوان اصلی ترین و نخستین عامل جامعه پذیری از سوی روان شناسان اجتماعی معرفی میشود.
کسب آسایش و آرامش در سایه صله رحم
خداوند برای روابط خویشاوندی آثار چندی را بیان میکند که همین آثار به معنای همه داراییهای بشر است؛ زیرا روابط خویشاوندی را عامل آرامش و آسایش میداند که خود همه زندگی انسانی را معنا میکند؛ چرا که خوشبختی در این دو کلمه آسایش و آرامش خلاصه میشود. خداوند در آیه 19 سوره هود، خویشاوندان را مهمترین عامل امنیت بشر معرفی میکند؛ چرا که خویشاوندان حضرت شعیب(ع) بودند که ترس را در دل دشمنان آن حضرت میافکندند و دشمنان از ترس خویشان آن حضرت متعرض وی نمیشدند. (مجمع البیان، ج5-6، ص 284) بنابراین، خویشاوندی، عامل امنیت آن حضرت بود و آرامش و امنیت را برای وی به ارمغان میآورد.
خداوند در آیات دیگر از جمله 94 سوره نمل و 81 سوره فاطر تبیین میکند که چگونه روابط خویشاوندی عاملی مهم در حمایت افراد از یکدیگر در زندگی دنیوی میباشد؛ هر چند که این روابط نمی تواند در آخرت چنین فایده و اثری برای شخص داشته باشد؛ ولی در زندگی دنیوی، خویشاوندی دارای چنین کارکرد حمایتی از خویشان است و میتواند بسیاری از آسیبهای احتمالی را از شخص دور سازد.
بی گمان انسان در گرو مهر و محبت است؛ هر چند که عقل انسانی رفتار خشکی را تعریف میکند و آدمی را در مسیر قانون و حقوق اجتماعی میبرد، ولی قلب آدمی به تعدیل و تعادل سازی مشغول میشود و اجازه میدهد تا در رفتارهای انسانی انصاف و نوعی عدالت همدلانه تحقق یابد. از این رو خویشاوندی به سبب اینکه ارتباط قلبی میان آدمی است، به تعدیل و تعادل در روابط کمک میکند و اجازه نمیدهد تا عقل با قوانین خشک و عادلانهای که مو لای درز آن نمیرود، زندگی را خشک و بی روح کند. از این رو خداوند در آیه 42 سوره توبه به نقش خویشاوندی در ایجاد محبت میان افراد جامعه اشاره میکند، ولی در همان حال به آدمی هشدار میدهد که در رفتار خویش همواره اعتدال را نگه دارند و از حد تعادل خارج نشوند به گونهای که محبت قلبی ایشان به خویشان زمینه انحراف و ظلم به دیگران را موجب شود.
به سخن دیگر، خداوند در این آیه به نکته مهمی اشاره میکند که عدم رعایت آن میتواند سبب انحراف و گمراهی بشر شود و او را از دایره اعتدال و حد وسط عقلانیت و عاطفه دور سازد؛ چون اگر عقل، قضاوتهای قانونی و سخت گیرانه عدالت محور میکند، ولی قلب نیز میتواند عواطف و احساسات انسانی را چنان برانگیزد که حقوق دیگری را نادیده گرفته و به افراد به سبب گرایش قلبی خویشاوندی ظلم کند. به این معنا که محبت به خویشان نمیبایست موجب ظلم به دیگران شود. (نساء، آیه 135؛ انعام، آیه 152)
بنابراین، از مهمترین آثار و کارکردهای خویشاوندی، تحقق آرامش و سکونت و حمایت و امنیت برای انسان است که در این آیات بدان توجه داده شده است. این نخستین مؤلفه سعادت به کمک ارتباط خویشاوندی پدید میآید.
اگر بال نخست سعادت یعنی آرامش و امنیت با خویشاوندی در دنیا تحقق مییابد، بال دیگر آن یعنی آسایش نیز در دنیا با خویشاوندی تحقق پیدا میکند. خداوند در آیاتی به این نکته توجه میدهد که ارث میان خویشان یکی از عوامل آسایش انسان است. (نساء، آیات 7 و 33؛ انفال، آیه 57)
هر چند که این عامل آسایشی، تنها در میان خویشان نسبی براساس طبقات سه گانه ارث میباشد، ولی باید توجه داشت که عامل مهم و بزرگی در تحقق آسایش افراد انسانی به شمار میرود. اگر حتی این عامل ارث نبود، باز حمایت خویشاوندی به سبب گسترده بودن آن، زمینه مناسب آسایش فرد میشد، زیرا ایجاد بستر امنیت برای شخص و دستگیری و کمک به خویشان، خود فراهم کننده جلب ثروت و سرمایه خواهید بود و شخص را به آسایش دنیوی میرساند؛ چرا که خداوند یکی از حقوق خویشاوندی را حمایتهای مالی و غیر مالی در شکل احساس به خویشان بیان کرده است و به طور طبیعی هر کسی در انفاق و احساس و کمکهای دیگر، پیش از آن که به غیر خویشان توجه کند، به خویشان توجه میکند و خداوند این عرف عقلایی را پسندیده و بر آن تأکید کرده است. (نساء، آیات8 و 63؛ انفال، آیه 57؛ نحل، آیه90؛ نور، آیات22 و 16 و آیات دیگر)
اولویت نخست با خویشان
بی گمان این آثار و غیر آن زمانی میان خویشان پدیدار خواهد شد که ارتباط میان خویشاوندان برقرار باشد. به این معنا که رفت و آمدها و دید و بازدید موجب میشود تا آثار خویشاوندی در میان افراد بروز و ظهور کند و زمینه بهره مندی مادی و معنوی از خویشاوندی به ویژه در دنیا فراهم آید.
اگر روابط میان خویشان کم یا گسسته باشد هیچ یک از طرفین از این همه آثار و برکات خویشاوندی سود نخواهند برد. بنابراین انسان باید همواره به مسئله برقراری ارتباط و تحکیم و افزایش و بهبودی بیندیشد، زیرا خویشان در رفتارهای خود تنها به عنصر عدالت و قوانین بسنده نمیکنند بلکه آنچه حاکم میان روابط خویشاوندان است، قلب است و همین حکومت قلب است که گاه زمینه بیعدالتی و انحراف و ظلم و ستم به دیگران نیز میشود.
پس لازم است از همه ابزارهایی که موجب افزایش روابط خویشاوندی و بهره مندی از برکات و آثار آن میشود، سود جست. دید و بازدید میان خویشان سببی و نسبی (فرقان، آیه45) از جمله این ابزارهای مهم در ایجاد و تحکیم خویشاوندی و بهره مندی از آثار آن است.
خداوند در بیان این دید و بازدیدها بر نکاتی از جمله احسان و نیکی به خویشان (بقره، آیات38 و 177؛ نساء، آیه63)، انفاق و کمکهای مالی و غیرمالی و نیز مادی و معنوی (اسراء، آیه63؛ روم، آیه63)، اطعام و پذیرایی با خوراکیها و خوردنیها (بلد، آیات41تا 61)، صله رحم و رفت و آمد (رعد، آیات91 تا 12)، ملاطفت و محبت و گفتارهای پسندیده (نساء، آیه8؛ اسراء، آیات62تا 82)، عفو و گذشت از لغزشها و برخورد کریمانه با آنان (نور، آیه22)، وصیت و کمکهای مالی به خویشان نیازمند هر چند که ارث نمیبرند ولی نیازمند هستند (بقره، آیه180) و مانند آن تأکید میکند.
به سخن دیگر، هر کاری که انسان برای دیگری میخواهد انجام بدهد اولویت نخست آن با خویشان است. (بقره، آیه38 و آیات دیگر) این اولویت زمانی در دل آدمی جا میگیرد که رفت و آمد در میان باشد. وقتی روابط خویشی تنگاتنگ نباشد، انسان از خویشان غافل میشود و فراموش میکند که نیازی دارند و میتواند به آنها کمک کند. ارتباطات موجب میشود تا قلبها به هم نزدیک شده و کمکها بیشتر شود.
آثار دید و بازدید در روایات
انسان باید از هر موقعیتی برای افزایش ارتباط با خویشان استفاده کند؛ چرا که عامل بسیاری از برکات در دنیا و آخرت است و آسایش و آرامش را برای بشر به ارمغان میآورد. در روایات است که دید و بازدید و صله رحم موجب افزایش عمر میشود و اگر کسی صله رحم را قطع کند عمرش کاهش مییابد. شکی نیست که صله رحم و دید و بازدید موجب میشود تا آدمی به آرامش برسد و همین عامل خود به تنهایی موجب افزایش عمر میشود.
کسانی که با خویشان و بستگان خود ارتباط ندارند و صله رحم نمیکنند ملعون خدا هستند و باید از آنان پرهیز کرد. امام سجاد(ع) فرمود:
«... از همنشینی با کسی که از خویشانش بریده است بپرهیز.»
امام صادق(ع) فرمود:
از «خالقه» بپرهیزید؛ زیرا انسان را نابود میسازد. راوی پرسید: «خالقه» چیست؟ امام فرمود: قطع رحم. (ترجمه اصول کافی، ج4، ص64).
امام باقر(ع) میفرماید:
رسول خدا(ص) فرمود: به حاضران و غایبان امتم و کسانی که هنوز به دنیا نیامدهاند تا روز قیامت، سفارش میکنم با خویشان خود ارتباط برقرار کنند، هر چند میان ایشان به اندازه یک سال راه رفتن فاصله باشد. همانا صله ارحام از اموری است که خدای متعال آن را بخشی از دین قرار داده است. (گناهان کبیره، ج1، ص164/ اصول کافی، ج2، ص120).
طلحه بن زید از امام صادق(ع) چنین نقل کرده است: مردی از قبیله «خثعم» خدمت رسول خدا(ص) رسید و عرض کرد: برترین چیز در اسلام چیست؟ فرمود: ایمان به خداوند.
پرسید: بعد از آن چیست؟
پاسخ داد: صله رحم.
عرض کرد: بعد از آن چیست؟
فرمود: امر به معروف و نهی از منکر.
پرسید: مبغوضترین اعمال نزد خداوند کدام است؟
پاسخ داد: برای خدا شریک قرار دادن.
عرض کرد: پس از آن کدام است؟
فرمود: قطع رابطه با خویشاوندان.
پرسید: پس از آن چیست؟
پاسخ داد: به بدیها دستور دادن و از خوبیها نهی کردن. (وسایل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج11، ص 693، حدیث11).
پیامبر اکرم(ص) فرمود:
کسی که با جان و مال در راه صله رحم اقدام میکند، خداوند متعال اجر صد شهید در نامه اعمالش مینویسد و در برابر هر قدمی که در این راه بر میدارد، چهل هزار حسنه برایش ثبت میکند و چهل هزار گناه از او محو میگرداند و او را چهل هزار درجه بالا میبرد؛ و مانند این است که صدسال با صبر و استقامت، خدای را بندگی کرده است. (وسائل الشیعه، ج 6، ص 682، صله الرحم و قطیعتها، سیدحسن طاهری خرم آبادی، ص 97.)
پیامبر اکرم(ص) فرمود:
ثواب صدقه ده برابر است و قرض هجده برابر و ارتباط با برادران دینی بیست برابر و پیوند با خویشان بیست و چهار برابر. (وسائل الشیعه، ج 11، ص 645)
علی بن ابی حمزه که از اصحاب امام صادق و امام کاظم علیهما السلام است میگوید: از امام(ع) پرسیدم: مردی از سوی پدر و مادر و اقوام حج عمره و نماز و روزه به جای میآورد و صدقه میدهد. حکم آن چیست؟
امام(ع) فرمود: اشکالی ندارد. بلکه در قبال این اعمالی که برای آنها انجام میدهد، دو پاداش دریافت میکند: 1- پاداش اعمالی که برای آنها انجام داده. 2- پاداش صله رحمی که به این وسیله تحقق بخشیده است. (صله الرحم و قطیعتها، سیدحسن طاهری خرم آبادی، ص 44)
پیامبر گرامی اسلام(ص) فرمود: هر کس برای من یک چیز را ضمانت کند من برای او چهار چیز را ضمانت خواهم کرد. صله رحم انجام دهد. خداوند او را دوست دارد؛ روزیاش را توسعه میدهد؛ عمرش را طولانی میسازد و او را در بهشتی که وعده داده وارد میکند. (بحارالانوار، ج 47، ص 49)
پیامبر اسلام(ص) فرمود:
صله رحم شهرها را آباد میسازد و عمرها را طولانی میکند، هر چند اهلش از نیکان نباشند. (همان)
عبدالله بن طلحه میگوید: از امام صادق(ع) شنیدم که فرمود: شخصی خدمت پیامبر اکرم(ص) آمد عرض کرد: خویشانی دارم که من با آنها ارتباط دارم، ولی آنها مرا میآزارند؛ قصد دارم از آنها جدا شوم.
حضرت فرمود: هر کس تو را محروم ساخت، تو او را محروم نکن؛ هر کس از تو برید و جدا شد، تو با او قطع رابطه نکن و هر کس به تو ستم کرد، عفوش کن. اگر چنین کردی، خداوند عزوجل پشتیبانت خواهد بود. (همان، ص 100)
امام صادق(ع) فرمود: صله رحم، خلق را نیکو، آدم را سخاوتمند و نفس را پاکیزه میسازد. (همان، ص 411)
آن حضرت همچنین فرمود: صله رحم، مرگ را به تأخیر میاندازد؛ سبب دوستی در خانواده میشود؛ حساب قیامت را آسان میکند و از گناهان آدمی میکاهد. پس با خویشان خود پیوند برقرار کنید و به برادرانتان نیکی کنید، هر چند با خوب سلام کردن و جواب سلام دادن باشد. (همان، ص 49)