24 آبان 1393, 14:3
كلمات كليدي : آركي تايپ، كهن الگو، صورت ازلي، ناخودآگاه جمعي، اسطوره.
نویسنده : سمیه شیخزاده
آرکیتایپ (Arche type) برگرفته از واژه یونانی آرکه تیپوس (Archety pos) است. این واژه در زبان یونانی به معنی مدل یا الگویی بوده است که چیزی را از روی آن میساختند.[1] مترجمان فارسی زبان، معادلهای مختلی چون: صورت ازلی، کهن الگو، صورت نوعی، نهادینه و سرنمودن را برای این واژه پیشنهاد کردهاند.
ارکیتایپ در چند حوزه علمی کاربرد دارد و در هر یک از آنها معنای خاصی به خود گرفته است. روان شناسی، مردم شناسی و نقد ادبی از جمله علومی است که اصطلاح آرکی تایپ در آنها کاربرد دارد.
منشأ و ریشه اصطلاح آرکی تایپ یا کهن الگو را در دو نقطه میتوان جست وجو کرد: یکی مکتب مردم شناسی دانشگاه کمبریج که این مکتب با کتابی به نام «شاخه زرین» که جیمز فریزر – انسانشناس اسکاتلندی – آن را در فاصله سالهای 1890 تا 1915 میلادی نوشت، مسئله آرکی تایپ را مطرح نمود. فریزر در کتاب خود به بررسی ریشههای نخستین مناسک و آیینهای مذهبی، اسطورهها و سحر و جادو پرداخت و با مقایسه و تطبیق آنها و یافتن شباهتهای فراوان نتیجه گرفت که نیازهای اولیه و اساسی انسانها در همه مکانها و زمانها یکسان است.[2]
منشأ دیگری که برای آرکی تایپ در نظر گرفته شده است به تئوریهای روانشناسی یونگ (JUNG) باز میگردد که البته شهرت این اصطلاح نیز بیشتر مربوط به همین حوزه است. کارل گوستاو یونگ – (Carl Gustave Jung)روانشناس و فیلسوف سوئیسی (1875 – 1961م) پس از جدا شدن از استاد خود، زیگموند فروید، (Sigmund Ferud) مطالعات روان شناسی خود را به گونهای دیگر پی گرفت. او تقسیم بندی فروید را که درباره ذهن انجام داده بود، تکمیل کرد. فروید روان یا ذهن انسان را به سه بخش خودآگاه، نیمهآگاه و ناخودآگاه تقسیم کرده بود.[3] یونگ که مطالعات خود را بیشتر در بخش ناخودآگاه ذهن متمرکز کرده بود، برای آن دو گونه در نظر گرفت: ناخودآگاه فردی و ناخودآگاه جمعی. به عقیده او ناخودآگاه جمعی میراثی است از دورههای نخستین زندگی بشر که در حافظه تاریخی انسانها ثبت شده است و همه مردم در آن سهیم هستند.[4]
یونگ پس از پرداختن به ناخودآگاه جمعی، اصطلاح آرکی تایپ را به شکل وسیعی در آثار خود به کار برد. به عقیده او آرکی تایپ، افکار غریزی و مادرزادی و تمایل به رفتارهایی است که انسانها بر طبق الگوهای از پیش تعیین شده انجام میدهند. به عبارت دیگر، آرکیتایپ تصاویر و رسوباتی است که بر اثر تجربههای مکرر پدران باستانی به ناخودآگاه بشر راه یافته است. در واقع آرکی تایپ محتویات ناخودآگاه جمعی است که در همه انسانها مشابه است.[5]
آرکیتایپها در اسطورهها، افسانهها، آیینها و مناسک مذهبی اقوام مختلف، رؤیاها، خیالپردازیها و آثار هنری (به ویژه آثار ادبی) نمود پیدا میکند.[6] یونگ معتقد است محتویات ناخودآگاه جمعی زمانی میتواند به شکلهای مذکور بروز کند که به بخش خودآگاه آمده و شکلی محسوس و واقعی به خود گرفته باشد.[7]
بخش خودآگاه، هموراه آرکی تایپها را به صورت نماد و سمبل درک میکند که البته این نمادها در بین همه انسانها مشترک است و از همه آنها مفاهیم مشابهی ادراک میشود؛ مثل نبرد خیر و شر یا ظلمت و روشنایی که با نماد جنگ یک قهرمان با موجودات قدرتمندی چون اژدها بروز میکند. یونگ اسطوره را مهمترین تجلیگاه ناخودآگاه جمعی میداند.[8] بنابراین در ادبیات، پرداختن به آثار سمبولیک میتواند گامی در جهت شناخت ناخودآگاه جمعی و آرکی تایپ باشد.
یونگ معتقد است که دو گروه از انسانها به سرچشمههای فکری و تجربههای نیاکان باستانی نزدیکترند. هنرمندان و بیماران روانی؛ این دو گروه گاهی به صورت خودآگاه و گاه به طور ناخودآگاه تجربههای کهن انسانهای دیرین را به یاد میآورند.
اصطلاح آرکیتایپ، در نقد ادبی نیز کاربرد دارد. این اصطلاح از سال 1934 میلادی که «ماد بودکین» کتابی با نام «الگوهای صورت اساطیری در شعر» را نوشت به نقد ادبی راه یافت و منظور از آن تصاویر، شخصیتها و طرحهایی است که در آثار مختلف ادبی تکرار میشود. شاید مهمترین آرکیتایپی که همواره در طول تاریخ به شکلهای گوناگون در آثار ادبی تکرار میشود مسئله مرگ و زندگی باشد. از دیگر صور اساطیری یا کهنالگوهای مشهور میتوان به معراج آسمانی، تصویر بهشت و دوزخ، قهرمان آشوبگر، زنان جادوگر و جست و جوی پدر اشاره کرد. کمدی الهی دانته (Dante)، انجیل و منظومه دریانورد پیر – نوشته کالریج (coleridge) – نمونههایی از آثاری هستند که آرکی تایپهای فراوانی را در خود و جادی دادهاند.[9]
یادآوری این نکته ضروری است که برخی از منتقدانی که بر نقش اساسی و مؤثر اسطوره در ادبیات تأکید میکنند معتقدند که پرداختن به نقد آرکی تایپی بدون در نظر گرفتن نقد اسطوره گرا بیفایده است و نمیتوان این دو را از هم جدا کرد.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان