آسيب پذيري، تهاجم فرهنگي، هويت، جنگ رواني غرب، الگوهاي خارجي
دكتر محمد مهدي مظاهري
بیشتر صاحبنظران مسائل فرهنگی و اجتماعی جامعهی ما بر این نظر هستند که بخشی از پیکرهی اجتماعی ما به ویژه قشر جوان مبتلا به آفت آسیبپذیری فرهنگی است و اگر راهکار و چارهای برای حل این مشکل اندیشه نشود؛ نه تنها فردا دیر است که حل این معضل و غلبهی بر آن برای نسل آینده بسی دشوار و بیگمان مستلزم هزینههایی گزافتر با احتمال اثربخشی کمتر از آنچه الان متصور است خواهد بود. برای توضیح و تبیین این مسئله لازم است مختصراً مسائل کلیدی زیر ملحوظ نظر قرار گیرد:
1- آسیبپذیری فرهنگی یک جامعه چه معنی و مفهومی دارد و عوارض و پیامدهای آن کدام است؟
2- به چه میزان جامعهی فعلی ما از جهت فرهنگی آسیبپذیر است؟ و دامنهی تهدیدات در چه سطح متوجه جامعهی کنونی ایران است؟
3- راه رهایی از این بیماری چیست و چگونه و با چه تدابیری میتوان جامعه را از تهدیدات ناشی از آن نجات داد و در عین حال در مقابل آن بیمه نمود؟
در این مجال کوتاه، آنچه شایستهی تأمل و توجهی جدی است، دقت در این امر است که آسیبپذیری فرهنگی را نمیتوان و نباید با تهاجم فرهنگی یکی دانست و رابطهای «این همانی» میان این دو برقرار کرد، چه آنکه در تهاجم فرهنگی جامعهی مبداء درصدد برمیآید تا فرهنگ جامعهی مقصد را مسخ، نسخ و فسخ نماید و ارزشها و اعتقادات و آثار مقبول و مطلوب خویش را در درون آن جای دهد، اما در مقابل در آسیبپذیری فرهنگی با قوم، جماعت و اجتماعی مواجه هستیم که در قبال خصم خویش خود را باخته و پذیرای هجوم گردیده است و در این معنا جامعه به دست خود درونیترین دروازههای شخصیت و هویت خویش را در برابر بیگانه گشوده است. به بیان دیگر، تهاجم فرهنگی نبرد در عرصهی فرهنگ و فکر و عقیده و ایمان است که در یک سوی آن جامعهی مهاجم و در سوی دیگر جامعهای در حالت دفاعی قرار دارد و این درحالی است که در آسیبپذیری، نبرد و پیکاری به چشم نمیخورد؛ بلکه هرچه هست فعالیت یکطرف و انفعال طرف مقابل است. با این توضیح روشن میشود که جامعهی آسیبپذیر در حقیقت جامعهای بیگانهپذیر و از خود بیگانه خواهد بود که در همان حال با بیگانه یگانه میگردد و صفات و ویژگیهای غیر را در خود متجلی میسازد. بنابراین توضیح، و با مفروض گرفتن وجود تهدیدات ناشی از آسیبپذیری فرهنگی در پارهای از بافتهای پیکرهی جامعهی امروزین ما، سؤال این خواهد بود که اگر بخواهیم از وضع آسیبپذیری خارج شویم و خود را در مقابل شبیخون فرهنگی دشمنان از درون مصونیت بخشیم و بیمه نماییم چه وظایفی به عهده داریم؟
در پاسخ به این سؤال توجه به مقولات زیر ضروری مینماید:
برماست که در تبیین حقایق دینی بیش از گذشته کوشا باشیم، مواضع صریح اسلام در مورد مشکلات مختلف فرارو را بازگو کنیم، زبان انتقال پیام اسلام به مردم و به ویژه نسل جدید و جوان را مورد بازنگری قرارداده تأکید خداوند بر تکلم با قوم به لسان خاص آنها را درصدر توجه قرار دهیم و بالاخره وجهه استدلالی و برهانی اسلام را در مقابل شبهات رایج مورد توجه ویژه قرار دهیم و فراموش نکنیم که:
1- حقیقت دین، به دلیل انتصاب به عالم ربوبی عاری از هر مشکلی است. معنای ارسال رسل مبتنی بر لسان هر قوم، متوجه کشف دقیق نحوهی تعاملات، و بر خواست و نیاز هر قشر و طبقهای از مردم وابسته است و بالاخره مخاطبین آسیبپذیر ما، فرزندان دلیل و برهاناند:
«نحن ابناء الدلیل... حیث ما مال نمیل».
2- باید کانالهای ارتباطی بین قدرت رسمی و جوانان افزایش یابد؛ چرا که این امر در روند تأثیرگذاری بر تربیت صحیح دینی و اخلاقی آنان مؤثر بوده است و تقویت آن، سد راه انحراف و مانع از شیفتگی و بعضاً مرعوبیت در مقابل این و آن میشود. چه آنکه گفته اند:
«الناس علی دین ملوکهم».
3- باید به تقویت نهاد خانواده بپردازیم و راه را بر عوامل تهدیدگر بنیان آن فروبندیم؛ چرا که این بنیان پاک از یک سو از نقشی اساسی در احیای غیرت مذهبی، عرفی و بالاخره ملی برخوردار است و از دیگر سو در زمره اولین کانالهای جامعهپذیری و اجتماعیشدن محسوب میگردد و در حقیقت توجه به تقویت بنیان خانواده به منزلهی احیاء روحیهی خودباوری، خوداتکایی و غرور صحیح، محمود و عقلانی در افراد است.
4- عمل به سنتهای حسنه را از فردفرد ناصحین آغاز کرده، در سطح جامعه نهادینه کنیم؛ چه آنکه عامل بی عمل بی گمان همواره محیط را به کفچه میپیماید و قول بی فعلش تأثیری بر دیگران خلق نمینماید.
5- مسئولان و کارگزاران باید ضمن تبیین واقعیتهای معطوف به پیشرفت جامعهی اسلامی اطلاعرسانی در خصوص بهسازی و پیشرفت امور مملکتی را نصبالعین خود قرار دهند، و فراموش نکنیم که خلق امید در نسل امروز روشنگر دورنمای آیندگان ماست.
6- با توجه به اینکه ضعفهای موجود در بخشهایی از فرهنگ سنتی، خودبه خود زمینهی فرار از خود را تشدید میکند، و اغراق در آنها، بزرگنماییها و در مواردی سیاهنماییهای معاندین بر جذب افراد مؤثر مینماید، لازم است ضمن احترام به برخی سنتهای صحیح و حسنه از ترویج سنتهای خرافی جلوگیری شود و البته پیش زمینهی چنین اقدامی، آگاهی بخشی منطقی، صحیح و عاقلانه است؛
«ِإِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِم»
7- متأسفانه عقب ماندگی اقتصادی و فنی در برخی از عرصه ها باعث شده است که ما به عنوان مصرفکنندهی کالاهای مختلف کشورهای غربی باشیم. با توجه به این نکتهی مهم که ورود هر کالا از غرب در حقیقت بیشوبیش از هر چیز تحمیلگر عنصری از عناصر فرهنگی غرب بر ماست. در این راستا بایستی ضمن ارج نهادن به قشر فرهیختهی جامعه درصدد جبران جدی عقب ماندگیهای اقتصادی و تصویرگر تقدیر بر خویش باشیم:
خدا آن ملتی را سروری داد
که تقدیرش به دست خویش بنوشت
از آنچه گفته شد، روشن میگردد که آسیبپذیری فرهنگی و تقلید و تبعیت فکری و عملی گروهی از ایرانیان از الگوهای خارجی پدیدهای اجتماعی و در عین حال تاریخی است که ریشههای جامعهشناختی خاص خود را دارد و لذا درمان این معضل پیچیدهی اجتماعی، ابزارهای خاص خود و فطرت زمانی درخور خویش را طلب میکند. بنابراین لازم است شاخصهای اسلامی و ایرانی زیستن را منقح کرده، ارائه نماییم تا در دامان غفلت نیفتاده، اسیرجوسازی، شایعهپردازی و بالاخره جنگ روانی غرب قرار نگیریم. کلام آخر آنکه کارگزاران کشوری باید در تحقق اصول اخلاقی و ارزشها و آداب و رسوم ملی و سنتی پیشقدم باشند و در نقش پیش قراولان تحقق این انتظارات حرکت کنند و بدیهی است که اگر چنین گردد بسان آن خواهد بود که:
فیض روح القدس ار باز مدد فرماید
دیگران هم بکنند آنچه مسیحا میکرد