دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

آسیب‌هاى تعلیم و تربیت دینی2

آسیب‌هاى تعلیم و تربیت دینی از نگاه آیت‌‌الله شهید دکتر بهشتی اشاره: این مقاله که بخش نخست آن را در شماره قبل مطالعه کردید، کوششى است در جهت پاسخگویى به دو سوال در زمینه آسیب‌هاى تربیت‌...
No image
آسیب‌هاى تعلیم و تربیت دینی2
آسیب‌هاى تعلیم و تربیت دینی از نگاه آیت‌‌الله شهید دکتر بهشتی اشاره: این مقاله که بخش نخست آن را در شماره قبل مطالعه کردید، کوششى است در جهت پاسخگویى به دو سوال در زمینه آسیب‌هاى تربیت‌ دینی؛1 - از نظر آیت‌الله دکتر بهشتى چالش‌ها، موانع و آسیب‌هاى تربیت دینى کدام است؟2- ازنظر ایشان نقش و سهم عوامل موثر یا بازدارنده تعلیم و تربیت دینى چیست؟ در این شماره، بخش دوم و پایانى مقاله که به انگیزه برپایى همایش “شهید بهشتى و آموزش و پرورش” نگاشته شده، تقدیم حضورتان مى‌شود؛ 3- آسیب‌هاى تربیت دینى در حوزه‌ مربیان 3-1: عدم مطابقت قول و فعل از مهمترین آسیب‌ها در تربیت دینى عدم مطابقت قول و فعل متولیان تعلیم و تربیت است. در مورد لزوم مقارنت و مطابقت قول و عمل روایات فراوانى نقل شده است که وجود رابطه‌ تاثیر و تاثر متقابل میان آن دو را به اثبات مى‌رساند.(1) همراهى و هماهنگى سخن و عمل مربیان سبب مى‌شود که شنونده به سرعت به سخن گوینده اعتماد نماید و شخصیت گوینده را به راحتى به عنوان الگو بپذیرد. در مقابل، عدم مطابقت قول و عمل، در بسیارى از موارد باعث بى‌اعتمادى مخاطبان به اصل سخن شده و به موازات آن کمترین تاثیر مثبت را بر آنان خواهد گذاشت و حتى گاهى تاثیر عکس را به همراه مى‌آورد و بویژه، زمانى که مخاطب قدرت تحلیل نداشته باشد. “اگر کودکان تضادى بین آنچه معلم مى‌گوید و آنچه که عملا انجام مى‌دهد مشاهده کنند، آنها آنچه را که مى‌گوید نادیده خواهند گرفت و هرچه بیشتر تحت تاثیر آنچه که انجام مى‌دهد، قرار خواهند گرفت.”(2) امام صادق(ع) ضرورت مطابقت قول و فعل عالمان و واعظان را این‌گونه بیان فرموده‌اند: “اگر عالم و دانشمند به عمل خود عمل نکند، موعظه و اندرز او از دل‌ها مى‌لغزد آنچنان‌که باران از روى سنگ صاف و نشیب‌هاى لغزنده کوه صفا لغزان است.”(3) متاسفانه این آسیب، همواره تربیت دینى را تهدید مى‌کند. شهید بهشتى با صراحت اعلام مى‌کند که تضاد بین قول و فعل دعوت‌کنندگان، نتیجه متفاوت و گاهى عکس دارد: “جاى تاسف است که هر قدر شما مردم، به روش و سنن عملى ما دعوت کنندگان زبان و قلمى نزدیکترمى‌شوید این نگرانى وجود دارد که گرایششان به آنچه ما شما را بدان دعوت مى‌کنیم نه تنها بیشتر نمى‌شود بلکه، حتى گاهى کمتر و ضعیف‌تر مى‌شود.”(4) به همین جهت بر دعوت عملى تاکید مى‌نماید: “دنیا در پى یافتن راه‌هاى عملى براى بهتر زیستن است نه راه‌هاى ادعایی. نسل جوان خودمان هم همین طور هر جا به هر مقدار، عمل به معیارهاى اسلامى سراغ داشته باشید دیگر هیچ احتیاجى به تبلیغ نیست. خود به خود دل و جان و فکر و ایمان او (مخاطب) آنجاست”(5) و توصیه مى‌کند که براى جلوگیرى از این آسیب، مسئولیت خطیر یک عالم دینى که در راه تزکیه و تعلیم مردم مى‌کوشد آن است که ابتدا خود را تزکیه کند و در مسیر تقوا کوشش نماید.(6) در غیر این صورت نه مى‌تواند به خیر دعوت کند و نه حرفش را مى‌پذیرند. “وقتى من عالم دینى اسیر (القابى مانند) آیت‌الله و آیت‌الله العظمى باشم، دیگر نمى‌توانم رهبر مبارزه با تشریفات در قشرها و گروه‌هاى دیگر شوم؟!”(7) ایشان این اصل را براى جامعه اسلامى که مى‌خواهد الگویى براى دیگر جوامع باشد و آنها را به سوى خود دعوت کند شرط اساسى مى‌داند. “ما با شعار داشتن آئین حق و عدل در جهان امروز دعوت خودمان را عرضه مى‌کنیم البته به یک شرط، به شرط اینکه عمل ما آنقدر وارونه نباشد که مردم دنیا را بیزار کند و بگویند اگر بخواهیم حق و حق‌پرستى را در رفتار شما بنگریم ما از این حق گریزانیم و این آن حقى نیست که فطرت ما جستجو مى‌کرد. و اگر بخواهیم عدل را در زندگى و رفتار نظام اجتماعى و اقتصادى شما بنگریم، این هم آن عدلى که ما مى‌خواهیم نیست. این عدل، عدل قلابى است.”(8) جمهورى اسلامى و انقلاب اسلامى به عنوان یکى از این جوامع، در مسیر دعوت خویش باید تجسم و تجلى این ذهنیت والاى بشرى فرود آمده از عرش الهى باشد تا بتوان گفت که مشغول نشان دادن اسلام به دنیا و تبلیغ آن در جهان هستیم. 3-2: “غیر محوری” به جاى “حق محوری” در تعلیمات اسلام، معیار و ملاک سنجش امور، میزان تطابق آنها با “حق” است. اگر در کارى نیت، محتوا، شیوه عمل، باز خورد و نتیجه آن براساس موازین حق، مثبت باشد، انجام آن کار در کل حق بوده است و تجویز مى‌گردد و به نسبت دورى از حق، به باطل نزدیک‌تر مى‌شود.(9) باتوجه به تاثیر مثبت و ذاتى “حق” در همه امور،فضاى حاکم بر هر فعالیتى از آغاز تا انجام باید با محوریت “حق” باشد تا به نتیجه مطلوب و نهایى برسد. تلاش‌ها تا آنجا که در جهت نور، حق و عدل باشد حتى در محیط فساد به حرکت خود ادامه مى‌دهد و به محض اینکه کار به خودپرستى آغشته شود و یک نوع خودپایى و سودطلبى به کار آمیخته شود، از اوج فرو مى‌افتد؛ این طبع و طبیعت کار است. آغشتگى و آمیختگى هر حرکتى با باطل، خودپرستی، شیطان‌گرایی، اهریمن‌گرایی، سودپرستى و من پرستى آن را از ارزش مى‌اندازد و سبب مى‌شود همچون کرمى از درون آن را فاسد نماید و ضمن جلوگیرى از به نتیجه رسیدن آن، نفعى به همراه نخواهد داشت.(10) بر مبناى اساسى‌ترین بخش‌هاى تعلیم و تربیت دینی، “کشف حقیقت” باید دغدغه‌ اصلى در جریان هدایت، دعوت و تربیت باشد، لذا تمام مباحثات، تبادل‌نظر‌ها باید روشن‌گرا، سازنده، منطقى و به دور از جنجال‌آفرینى باشد و گرنه به جاى هدایت به ضلالت منتهى مى‌گردد.(11) و موجب مى‌شود که زمینه‌هاى مثبت و ارزنده‌ هدایت مخاطبان به زمینه‌هاى ضد آن تبدیل شود.(12) از آنجا که پرورش انسان‌هاى جستجوگرى که در پى شناخت حق هستند از اهداف تربیت است. آهنگ تربیت مدرسه نیز باید از هر گونه تحجر،‌ تعصب و نیز مطالب را در چارچوب‌هاى محدود آوردن به دور باشد. مدرسه‌اى که این سیر را طى نکند نمى‌تواند ادعاى خدمت به اسلام و به حق کند. “مدرسه‌اى که بخواهد یک مشت انسان لجوج و پرخاشگر متعصب تربیت کند که نتواند دو کلمه حرف بزنند چه ارزشى دارد؟ در این صورت چه خدمتى به اسلام و به حق کرده‌اند؟ به چه انگیزه‌ای؟!”(13) اولین انتطار مخاطبان دعوت، آن است که داعیان و مربیان بر مبناى حق‌پذیری، حق‌محوری، حق‌‌گرایى و عدل‌طلبى حرکت نمایند زیرا: “اگر در همان گام اول که با ما روبرو مى‌شود ما را آدم‌هاى لجوج و متعصب به معناى خودمحور بیابد -= که من محور حق و باطل هستم، من ترازوى منحصر به فرد حق و باطل و عدل و ظلم هستم - مسلم است و گمان مى‌کنم براى همه ما روشن باشد که ما از فاصله خواهد گرفت.” و در ادامه مى‌گوید: “هر فرد و گروهى که این گرفتارى (خودمحوری) را داشته باشد اگر از تمام دستگاه‌هاى تبلیغاتى دنیا و آخرین فنون تبلیغاتی، بهترین فیلم، شیرین‌ترین بیان و جذاب‌ترین شعرها و مهیج‌ترین نمایشنامه‌ها و فیلم‌ها هم استفاده کند باز به جایى نمى‌رسد.”(14) خودمحورى به این معنا یکى از آسیب‌هاى روحانیت در اسلام بوده است.(15) 3-3: عدم توجه به تفاوت‌هاى فردى و تفاوت‌هاى گروهی عدم توجه به تفاوت‌هاى فردی: خصوصیات ذاتى و منحصر به فرد انسان که ریشه در وراثت دارد و خصوصیاتى که در تعامل با محیط کسب مى‌نماید شخصیت انسان را مى‌سازد لذا وجود تفاوت‌هاى فردى در میان انسان‌‌ها طبیعى و انکارناپذیر است. از آنجا که “انسان” محور تعلیم و تربیت است نمى‌توان از این تفاوت‌ها چشم پوشید. شهید بهشتی، تفاوت‌هاى فردى و اهمیت آنها را به زیبایى تبیین کرده است: “هریک از دانش‌آموزان که در کلاس شما هستند، یک کتاب تازه نوشته مى‌باشند آن هم نسخه منحصر به فرد ... مطالعه این نسخه و این کتاب شما را از مطالعه دقیق علمى انسانى دیگر که کتاب‌ دیگرى است بى‌نیاز نمى‌کند ... کسى که با این کتاب سر و کار دارد اگر بخواهد آگاهانه با او روبرو شود باید دائما در حال مطالعه باشد.”(16) برنامه‌ریزان تعلیم و تربیت، باتوجه خاص به تفاوت‌هاى فردی، در تعیین محتوا و میزان آن و همچنین شیوه‌هاى آموزش و تربیت، عواملى را مورد ملاحظه قرار مى‌دهند. همچون مقطع سنی، سطح بلوغ، توانایى‌ها، شرایط اقتصادى‌- اجتماعی، خانواده، بهره ضریب هوشی.(17) شهید بهشتى باتوجه به تفاوت‌هاى فردى مى‌گوید: “توقع اینکه میزان یاددادن مطالب در مدرسه به بچه‌ها در حدنصاب یا در حد کمال باشد غلط است چون همیشه در کلاس افراد زیر متوسط هم وجود دارند. کلاس، حداکثر مى‌تواند در حد متوسط بچه‌ها برنامه‌ریزى کند.”(18) و در جایى دیگر؛ براساس آیه شریفه “لا یکلف الله نفسا الا وسعها”(19) بر توجه به تواناییهاى افراد در تعیین تکالیف و میزان آن تاکید مى‌ورزد تا احیانا موجب نقض اهداف ارائه تکلیف نشود.(20) عدم توجه به تفاوت‌هاى گروهی: معمولا معلم و مربى با بیش از یک نفر به عنوان مخاطب روبرست لذا توجه به تفاوت‌هاى گروهی، ویژگى هاى مشترک و شرایط حاکم بر آنها اهمیت فراوانى دارد. صاحب کتاب “ایقاظ العلماء‌ و تنبیه‌الامراء” باتوجه به تفاوت‌هاى گروهى مى‌گوید: “مسلما القاى بعضى مطالب به مردم عادى و یاد کردن آن، نزد آنان حرام است چرا که بسیارند کسانى که حق را از باطل نمى‌شناسند و کنه کلام را درک نمى‌کنند و از همین طریق به گمراهى دورى مى‌افتند.”(21) شهید بهشتى معتقد است که داعیان و مربیان براى جلوگیرى از انحراف مردم عوام باید از بیان امورى که ذره‌اى بوى متشابهات مى‌دهد پرهیز نمایند و در عوض حامل محکمات دین باشند(22) به همین دلیل طرح بحث ولایت تکوینین را در سطح عوام رد مى‌کند و مى‌گوید: “من همواره این مسئله را گفته‌ام، بزرگترین خطا را در طرح آن در محافل و مجامع عمومى مى‌دانم براى اینکه بدون شک این مسئله آن قدر ظریف است و ظرافت دارد که انسان را در مرز میان ایمان و کفر قرار مى‌دهد. خود ائمه ما - سلام‌الله علیهم اجمعین - مکرر توصیه کرده‌اند که این‌گونه مسائل براى عموم قابل طرح نیست.”(23) ایشان همچنین معتقد است شیوه طرح مباحث باتوجه به نوع مخاطب باید متفاوت باشد. در سطح عموم باید به شکل القائى باشد نه تحلیلى و برعکس در سطح خواص باید تحلیلى باشد نه القائى تا قابل پذیرش باشد.(24) 3-4: عدم درک و شناخت زمان از نظر شهید بهشتى براى تعلیم و تربیت مردم، علاوه بر دانش کامل نسبت به قرآن کریم، سنت و سیره معصومین، شناخت مردم و زمانى که در آن زندگى مى‌کنند ضرورت دارد.(25) چرا که شناخت زمان تاثیر مستقیم در بلیغ بودن مربى دارد: “بلاغت مربوط به الفاظ نیست بلکه به این است که شما (مربیان) دائما در فرهنگ معنوى و اخلاقی، سیاسى و اجتماعى روز حضور داشته باشید. باید بدانید امروز جوان‌ها چه کتاب‌هایى را مى‌خوانند، چه سوالاتى برایشان مطرح است. توده‌هاى مردم چه سوالاتى برایشان مطرح است ...”(26) به نظر ایشان، شرط استقبال از گفته‌ها و نوشته‌ها از سوى خواص آن است که متناسب با زمان باشند(27) همچنین براى دعوت جهانیان به اسلام نیز شناخت جو حاکم بر جهان امروز را ضرورى مى‌داند و معتقد است: باید نیازمندى‌ها و آمال آنها را شناخت و براساس آگاهى‌هاى به دست آمده تصمیم‌هاى مقتضى اتخاذ شود.(28) 3-5: جاذبه نداشتن از صفات مربیان برجسته جذاب بودن است. آنها با تاسى به پیامبر اکرم(ص) با گفتار و رفتار خود دیگران را جذب مى‌کنند. هرچه این قدرت در افراد بیشتر باشد امکان اثرگذارى بیشتر است: “روحانیون زبده در برخورد با کسانى که دچار انحراف شناختى درباره اسلام بودند مى‌کوشیدند اینها را در درجه اول جذب کنند. بعضى‌ها خوش‌سلیقه نبودند از همان اول دعوا مى‌کردند. بنابراین بیشتر دفع مى‌کردند.”(29) ایشان ضمن اصرار بر داشتن جاذبه در گفتار و رفتار، آسیب‌زا بودن جاذبه بدون دافعه را تاکید مى‌کند.“هر انسان مکتبى خود به خود دافعه هم دارد. آنهایى که مى‌خواهند سراپا جاذبه باشند بدون دافعه، اینها صلح کل‌هاى هستند که خود دچار نوعى التقاط و انحراف‌اند.”(30) 3-6: جدایى میان مربیان و متربیان شهید بهشتى در تبیین نقش روحانیت در اسلام، خدمت به مردم و گره‌گشایى از کار مردم را از جمله نقش‌هاى مهم آنان برمى‌شمرد و معتقد ا ست که آنان در این نقش، پیام اسلام را بهتر مى‌توانند تبلیغ کنند. چرا که رابطه دین و دنیا را به بهترین وجه ترسیم مى‌نمایند و دیندارى را از انحصار در نماز و عبادت‌هاى خاص خارج مى‌کنند.(31) در اسلام، روحانى و مردم مثل ماهى و آب هستند. روحانى با مردم و در مردم زنده است و بدون مردم و جدا از آنها نمى‌تواند رسالتش را ایفا کند.(32) تبیین اسلام اصیل،‌ تهذیب اخلاق، روشنگرى و ... با حضور در میان مردم امکان‌پذیر است.(33) دشمن با فهم دقیق این موضوع، همواره براى متزلزل کردن این ارتباط تلاش مى‌کند تا قصه زمان رضا خان تکرار شود.(34) چرا که آن زمان تفرقه‌اى جدى بین اقشار مختلف با روحانیت اتفاق افتاد. شهید بهشتى سایر آسیب‌هایى را که جریان روحانیت در اسلام به آن مبتلا شده است عبارت مى‌داند از: 1- تظاهر به زهد، تقوا و باز شدن دکان‌هاى تازه تجارت 2- دورى کردن و سرباز زدن از هرگونه مسئولیت و وظیفه با تمسک به عناوینى همچون “بندگان مقرب خدا” 3- تن ندادن به کار و کوشش و کسب حرفه (آنها خواندن نماز، عبادت کردن و بیان آیات را حرفه خود قرار دادند.) 4- عدم تقید به شریعت با تمسک به اینکه به مقام یقین رسیده‌اند. 5- منحصر کردن کسب دانش دینى به طبقه خود جهت تسلط بر مردم. (35) 4- آسیب‌هاى تربیت دینى در حوزه‌ روش‌ها قرآن کریم به عنوان کتاب هدایت و تربیت بشر براى نیل به اهداف تربیتى خویش از روش‌هاى گوناگونى (مستقیم و غیرمستقیم) استفاده کرده است روش‌هایى همچون پرسش و پاسخ، تمثیل، قصه‌گویى و الگوپردازی. و روش‌هایى را به پیامبر اکرم(ص) پیشنهاد کرده است: “ادع الى سبیل ربک بالحکمه و الموعظه الحسنه ....”(36) مربیان با الگوگیرى از قرآن کریم، رسول خدا(ص) و ائمه معصومین علیهم‌السلام، در مسیر تربیت مخاطبان خود، از روش‌هاى متناسب با اهداف مورد نظر خود استفاده مى‌کنند تا به نتیجه مطلوب برسند. در عین حال، از آسیب‌هاى جدى در تربیت دینی، آسیب‌ها در حوزه روش‌ها است. شهید بهشتى در آثار خود به تعدادى از مهمترین آسیب‌ها در این زمینه پرداخته است. 4-1: تاکید بر دعوت زبانى به جاى دعوت عملی جایگاه و نقش کلام در تعلیم و تربیت، با عنایت به اینکه بسیارى از روش‌هاى تربیتى بر پایه سخن و سخن گفتن است، انکارناپذیر است. امام علی(ع) اثرگذارى کلام را در تربیت این‌گونه بیان مى‌فرماید: “رب کلام انفذ من سهام”(37) نوع کلام، کیفیت و میزان استفاده از آن در کارایى این روش اثرگذار است است و اغلب آسیب‌ها در عدم توجه به همین نکته نهفته است. شهید بهشتى در آثار خود، بر این نکته تاکید مى‌کند که هرچند زبان و دعوت زبانى در تاریخ اسلام اهمیت داشته ولى نسبت به روش‌هاى دیگر از جایگاه کمترى برخوردار بوده است. “چرا نمى‌‌خواهیم لمس کنیم که دعوت بر خیر در اسلام، ده درصد هم به زبان نبوده است.”(38) وى در آسیب‌شناسى زندگى اجتماعى دوران خویش نیز مى‌گوید: “یکى از آفت‌هاى زندگى اجتماعى ما رواج بازار دعوت زبانى و اخیرا قلمى و کساد بازار دعوت عملى است ... یعنى ما دعوت کنندگان قلمى و زبانى که در بخش زبانى و قلمى چه بسا پرتجلى هستیم اما متاسفانه در بخش دعوت عملى آن ارج و اثرگذارى متناسب با رسالتمان را چندان نداریم.(39) و این در حالى است که در احادیث، دعوت عملى بر زبانى مقدم است.(40) لذا در تبیین معارف دینی، باید از حرف‌هاى تکرارى و از بحث‌هاى زاید خوددارى نمود و پس از هر روشنگری، حتما عملى که آن را تثبیت کند انجام شود.(41) ایشان به مربیان، معلمان، روحانیون و تمام کسانى که در حوزه تربیت انسان‌ها فعالیت مى‌کنند توصیه مى‌کنند که: 1- سعى کنند مقدارى بازار دعوت‌هاى زبانى و قلمى کم‌رونق شود. 2- شبکه تبلیغ و دعوت، به شبکه تبلیغ و دعوت عملى تبدیل شود.(42) 3- شعار اصلى در دعوت، عمل به روایت “کونوا دعاه الناس بغیرالسنتکم” باشد.(44) 4-2: روش الگویى و آسیب هاى آن از روش‌هاى مورد تاکید قرآن کریم در تعلیم و تربیت، روش الگوپردازى است. اما این روش آسیب‌هایى را تجربه کرده است. از آسیب‌هاى مطرح در این روش “مرید پروری” است. حال آنکه روش الگوپردازی، ضمن رد تکروى (نفى هرگونه اقتدا به دیگران)، باید از هرگونه مرید پرورى جلوگیرى نماید. به گونه‌اى که متربی، الگو را، وراى معیارها قرار ندهد و به او تنها به عنوان یک الگو بنگرد. (45) به عقیده صاحب‌نظران تعلیم و تربیت فرا انسانى جلوه دادن الگوهاى دینى به کار کرد روش الگو‌پردازى آسیب جدى وارد کرده است: “از جمله امورى که کارکرد روش اسوه پردازى در تربیت دینى را مختل مى‌سازد، فرا انسانى جلوه دادن الگوهاى دینى و تقدس بخشیدن بسیار به آنان تا حدى است که متربیان خود را از همانند سازى با آنان عاجز ببینند.” (46) شهید بهشتى پرده‌هاى دیگرى از آسیب‌ها در روش الگوپردازى را ترسیم مى‌کند. پرده اول: به عقیده ایشان برخى از افراد، در روش الگویى به جاى تاکید بر الگوگیرى از آنها، تکیه بر کرامات و معجزات و امور خارق‌العاده‌اى که از آنان سر زده مى‌کنند و مخاطبان خود را از این طریق دعوت مى‌نمایند. این افراد تنها به ذکر مناقبى از آنها اکتفا مى‌کنند. آنها به اشتباه، بشریت را در پرتو اعتقاد به کرامات خارق‌العاده به راه خدا دعوت مى‌کنند. این در حالى است که کرامات و معجزات و ... سر جاى خودش محفوظ است اما براى خودش حدى دارد، قانونمندى دارد. (47) پرده دوم: آسیب‌ها در روش الگویى به تکیه بر کرامات و امور خارق‌العاده‌ى الگوهاى دینى خلاصه نمى‌شود بلکه در انحرافى بزرگ، گاهى مسئله ولایت به معناى محبت پیغمبر و خاندان ایشان به صورتى در مى‌آید که خدا به کنارى نهاده مى‌شود و اولیاى الهى به چشم مى‌آیند نه خدا. (48) حال آنکه عشق و گرایش به پیغمبر و امام باید به تقویت پیوند ما با خدا منجر شود نه آنکه مانع و حجاب پیوند شود. برخى پیغمبر دوستى و امام دوستى‌ها انسان را از خدا دور مى‌کند و آن زمانى است که انسان عاشق شکل و شمایل و هیکل و نام و افتخارات آنها باشد. (49) بنابراین ارائه تصویر ایده‌آل و دست نیافتنى از الگوهاى دینى و در مقابل ترسیم تصویرى سطحى از آنان و اکتفا به افتخارات آنان نتیجه‌اى جز انحراف از کارکرد الگوها در پى نخواهد داشت. 4-3: بى‌توجهى به نقش آزادى و آگاهى شهید بهشتی، آگاهى و آزادى را دو اصل اساسى در جریان تعلیم و تربیت معرفى مى‌کند.‌(50) و معتقد است باید تمام جریان‌ها و دستگاه‌هاى تربیتى با جاذبه‌هاى معنوى و مادى انسان‌ها را به سوى خود جذب نمایند به شرط آنکه این جاذبه‌ها با دو عنصر آزادى و آگاهى همراه باشند. “جریان‌هاى سازنده باید طورى باشد که انسان‌ها را در خودش فرو برد، اما نه یک فرو بردنى که خود آگاهى و انتخاب آزاد را از آنها سلب بکند و به شکل یک جبر اجتماعى در بیاید... این نمى‌تواند دوام داشته باشد و اصولا نمى‌تواند ما را به راه اسلام ببرد. ما باید اصل “لا اکراه فى الدین قد تبین الرشد من الغى فمن یکفر بالطاغوت و یومن بالله فقد استمسک بالعروه الوثقى لا انفصام لها” (51) را در دعوت رعایت کنیم”. (52) پى‌نوشت‌هادر دفتر روزنامه موجود مى باشد.
روزنامه رسالت

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.

پر بازدیدترین ها

رساله حقوق امام سجاد(ع)

رساله حقوق امام سجاد(ع)

اشاره: برخی محققان میراث علمی امام سجاد(ع) را به سه بخش تقسیم کرده‌اند: روایات، ادعیه (به‌ویژه در صحیفه سجادیه)و رساله حقوق.
سخاوت و بخشش آرامشی برای خود، آسایشی برای دیگران

سخاوت و بخشش آرامشی برای خود، آسایشی برای دیگران

بخشش یکی از خصلت‌ها و فضایل خوب و زیبای انسانی است.
نقش تربیتی معلم از دیدگاه فلاسفه و مربیان بزرگ

نقش تربیتی معلم از دیدگاه فلاسفه و مربیان بزرگ

از میان تمامی عوامل آموزشی و تربیتی، نقش معلم به‌عنوان مهمترین عامل نظام تعلیم و تربیت، جایگاه و اهمیت بسزایی دارد. معلم در رشد و پرورش دانش‌آموزان، نقش بسیار مهمی را ایفا می‌کند.
فرایند برنامه ریزی از نگاه امام علی(ع)

فرایند برنامه ریزی از نگاه امام علی(ع)

برنامه‌ریزی مانند پلی، زمان حال را به آینده مربوط می‌کند.
نیکی به دیگری، نیکی به خود است

نیکی به دیگری، نیکی به خود است

در فرهنگ اسلامی ایرانی این معنا جا افتاده است که «هر چه کنی به خود کنی؛ گر همه نیک و بد کنی»، یا «تو نیکی کن و در دجله انداز؛ که ایزد در بیابانت دهد باز».
Powered by TayaCMS