دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

آقاخان

No image
آقاخان

كلمات كليدي : تاريخ، فتحعليشاه ابوالحسن شاه ،آقاخان محلاتي ، انگليس

نویسنده : سعيده سلطاني مقدم

"ابوالحسن‌ شاه" فرزند "شاه خلیل‌الله" رئیس فرقه «اسماعیلی کرمان» بود که امامت و ریاست را از پدر به ارث برده بود. اسماعیلیان زمان حمله "آقامحمدخان" به کرمان در سال 1211ه.ق. به یاری "لطفعلی‌خان زند" فرستاد و در مقابل سپاهیان قاجار ایستادگی کردند و روابط اسماعیلیان و حکومت قاجار تیره شد؛ اما در زمان فتحعلیشاه روابط سلطان و امام از سرگرفته شد. شاه قاجار بعد از مرگ ابوالحسن جانشین و فرزند او خلیل‌الله را گرامی داشت، تا از محبت و پشتیبانی روحانیت، اعم از شیعه و سنی برخوردار باشد به رغم پشتیبانی‌های "فتحعلی‌شاه"، خلیل‌الله در درگیری با پیروان فرقه اثنی‌عشری شهر کشته می‌شود.[1]

فتحعلیشاه برای جبران این واقعه، فرزند خلیل‌الله، "حسنعلی‌شاه محلاتی" که بعدها عنوان «آقاخان» را یافت را مورد پشتیبانی و حمایت قرار داد، یکی از دختران خود را به او به زنی داد و23000 هزار تومان برای هزینه عروسی آنان پرداخت و حکومت ایالت «قم و محلات» را که زمانی از آن اجدادش بود به او واگذار می‌کند. امام اسماعیلی زندگی را با آسودگی در محلات آغاز می‌کند و پیروان خود را مسلح و آماده نگه می‌دارد[2] و به هنگام مرگ فتحعلیشاه و جلوس شاه جدید در طی مسیر به تهران برای عرض تبریک به پادشاه جدید در برقراری نظم و امنیت شرکت می‌کند. در زمان صدارت "قائم‌مقام" در زمان "محمدشاه"، حکومت «کرمان و بلوچستان» نیز به او اعطا می‌شود. دو سال در این سمت بود تا اینکه "حاج‌میرزا آقاسی" که از تمایل شدید آقاخان برای صدارت عظمی اطلاع داشت و به او به چشم رقیب می‌نگریست، به نحوی زشت و توهین آمیز او را از کار برکنار می‌کند و به تهران احضار می‌نماید. آقاخان که از حکومت کرمان معزول شده بود نخست در «بم» متحصن شد، ولی بعد به شفاعت "فریدون‌میرزا" (حاکم فارس) بخشیده شد، به شرط آنکه به «محلات» برود و عزلت گزیند؛ بدین نحو اولین شورش آقاخان پایان یافت[3] و سرانجام پس از مدتی سرگردانی درتهران، موفق به تحصیل اجازه زیارت مکه شد و زن و فرزند خود را به عتبات فرستاد. آقاخان برخلاف قول و قرارهایش با شاه بار دیگر درسال 1256ه.ق. از محلات خارج شد و سر به طغیان گذارد تا شاید حکومت از دست رفته کرمان را بازیابد.

او ظاهرا مشغول تهیه اسباب سفر حج گردید ولی در خفا وسایل و تجهیزات فراوان برای مقابله با دولت و اعلام استقلال را تهیه می‌کرد؛ من جمله پانصد راس اسب عربی از گوشه و کنار ایران خرید و با ملازمان و برادران در رجب 1255ه.ق. به طرف کرمان به راه افتاد و برای تسهیل کار خود نامه‌ای جعل کرد از قول شاه که «ما آقاخان را به حکومت کرمان و بلوچستان تعیین کرده‌ایم و لازم است که مردم از او فرمان برند اما روز دیگر اخبار صحیح شیوع یافت و کارگزاران دولت به فکر اخذ و قید آقاخان افتادند.» [4]

دربار قاجار به سرعت دستوری به "فضلعلی‌خان قره‌باغی" (حاکم کرمان)، در جلوگیری از آقاخان صادر کرد. آقاخان با شجاعت تمام چهارده ماه با قوای دولتی جنگید و به جنگ با فضلعلی‌خان، حاکم کرمان و برادرش "اسفندیار" پرداخت و آنها را شکست داد و خود بسوی «بردسیر» پیش رفت. اسفندیار‌خان در این جنگ کشته شد. فضلعلی‌خان که از کشته شدن برادر خود خشمگین بود، حمله سهمناکی به بردسیر کرد. آقاخان و پیروانش گریختند وعده زیادیشان نیز دستگیر شدند.[5] تقدیر چنین خواسته بود که او دیگر نتواند در سرزمین اجدادی خود بماند حتی تجهیزات فراوان و «قورخانه» زیادی که انگلیسی‌ها در «بندرعباس» جهت وی فراهم آورده بودند کاری از پیش نبرد و حسنعلی شاه برای بار آخر در حدود «نرماشیر» کرمان از قوای دولتی شکست خورد. به این ترتیب دومین شورش کرمان که 14 ماه توجه حکومت محمدشاه را به خود جلب کرده بود، خاموش گردید. آقاخان بعد از آن از راه کویر «لوت» به «قندهار» و بلوچستان رفت و به سپاهیان انگلیسی پیوست و به همراهی آنان با بلوچ‌ها که تسلط انگلیسی‌ها را بر نمی‌تافتند به جنگ پرداخت.[6]

علل شورش های آقاخان

داستان زندگی و شورش‌های آقاخان محلاتی، داستانی جالب و عبرت انگیزی است. داستان فراز و فرود زندگی یک مقام مذهبی که از امامت فرقه اسماعیلی به خدمتگذاری کشوری بیگانه می‌رسد.

آقاخان از همان ابتدا طبعی ناآرام داشت و بعد از اینکه از طرف فتحعلیشاه به حکومت محلات می‌رسد درگیری‌های خود را آغاز می‌کند. به طبع ناآرام او جاه‌طلبی و امید به پشتیبانی پیروان را نیز باید اضافه کرد. پیروان وفاداری که به دلخواه به رهبر خود پیشکش عرضه می‌داشتند در حالی که به اکراه و زور به حاکمان ولایات مالیات می‌پرداختند و این در حقیقت، قدرت ریاست را بیش از قدرت سلطنت می‌کرد. او در ابتدا با دو پسر «شجاع‌السلطنه» که مدعی تاج و تخت هستند درگیر می‌شود و آنها را به سوی بم می‌راند، آقاخان بم و نرماشیر را محاصره می‌کند بعد از آن با افغانان و بلوچان به زد و خورد می‌پردازد و با نیروهای حکومتی درگیر می‌شود و در آن مناطق شورش و بلوا راه می‌اندازد. آقاخان در نوشته‌های خود "عبرت افزا" می‌نویسد؛ همه زد و خوردهایش با نیروهای حکومت با کمال خویشتنداری انجام می‌شده و تنها هدفش دفاع از خود در برابر دشمنان سخت کوش بوده است.[7]

اما از سوی دیگر "رضاقلی‌خان هدایت" زد و خوردهای او را تنها طغیان و شورش علیه دولت مرکزی، که اندک علتی محرک آن بوده است توصیف می‌کند.

آقاخان در جایی دیگر از خصومت "آقاسی" صدراعظم با خود می‌گوید. "حاجی میرزا اغاسی" برخلاف قائم‌مقام با او خوش رفتاری نمی‌کرد اگر چه آقاخان با روحانی درباری دیگر، "حاج زین‌العابدین" روابط خوبی داشت و یک بار نیز در دعواهای میان آغاسی و حاج زین‌العابدین طرف زین‌العابدین را گرفته بود، از آن پس میرزاآقاسی به او به چشم دشمن می‌نگریست. بنابر نوشته عبرت افزا، حاجی پس از آن علیه آقاخان به دسیسه پرداخت تا او را از حکومت کرمان برکنار و پس از آن از ایران بیرون کند.[8]

انگلیس همراه آقاخان

حضور انگلیس در زمان شورش آقاخان اتفاقی نبود. از زمانی که محمدشاه درپی تصرف هرات بود انگلیسی‌ها از هر اقدامی برای منصرف کردن او استفاده می‌کردند؛ زیرا هرات دروازه ورود به هندوستان به حساب می‌آمد و از دست رفتن آن بر خلاف منافع توسعه طلبانه انگلیس در هند بود، به همین سبب اندک انحراف توجه حکومت مرکزی ایران برای آنان خوشایند بود، پس شورش آقاخان دستاویزی بود تا آنان را به اهداف خود برساند.

اگر چه شورش آقاخان با هدف کسب اقتدار و جاه‌طلبی آغاز شد اما برای خدمت به منافع انگلیسی درجلوگیری از تثبیت قدرت دولت مرکزی نیز طراحی شده بود.[9]

آقاخان در افغانستان و هندوستان

آقاخان که از ایران رانده شده بود، در افغانستان به خدمتگذاری سیاست انگلیس سرافراز گشت. بعد از رسیدن به «قندهار» در 1275ه.ق. انگلیسی‌ها از او پذیرایی با شکوهی انجام داده و او را به خدمت گرفتند؛ چنانچه خود آورده که «خرج مهمانی ما را خشکه از قرار روزی صد روپیه مقرر کردند.»[10]

انگلیسی‌ها تصمیم داشتند که هرات را بوسیله آقاخان تصرف کرده و او را به حکومت آنجا بگمارند، که این نقشه، با دلاوری‌های افغان‌ها بر باد رفت و انگلیسی‌ها مجبور شدند از آنجا به هندوستان بگریزند؛ و خدمتگذار دست‌آموز خود را نیز با خود ببرند. در هند هم آقاخان به خدمت بی‌شائبه خود به انگلیسی‌ها ادامه داد. او در ماجرای فشار انگلیسی‌ها بر حاکم کراچی (ناصرخان) مبنی بر تسلیم کراچی به حکومت انگلیسی هند، همچون نماینده دلسوزی، در این راه تلاش می‌کرد. آقاخان در عبرت افزا می‌نویسد: "به دلایل خیر خواهانه به کرّات به امیر‌ان صادر شد که به نفع آنهاست که کراچی را تسلیم کنند و از دست آن خلاص شوند؛ زیرا با انجام این کار از حکومت انگلیس بیش از درآمد سالیانه کراچی، دریافت خواهند کرد. "اما بعد از اینکه این اندرزهای خیرخواهانه! جواب نمی‌دهد، ابتدا خود را به "ناصرخان" نزدیک کرده و در جنگ با انگلیسی‌ها به او قول همکاری می‌دهد ولی چون از طرف ناصرخان پذیرفته نشد، "محض رضای الهی "! به افشای نقشه ناصرخان دست می‌زند و باعث می‌شود، حیدرآباد به دست انگلیسی‌ها سقوط کند.[11]

آقاخان پندهای خیرخواهانه خود را در جای دیگری هم بکار می‌بندد، در فتح بلوچستان توسط انگلیسی‌ها، رسولانی را نزد سران بلوچ می‌فرستد و آنها را به اطاعت فرا می‌خواند، چون این بار هم موفق نمی‌شود، پیروان خود را به یاری نیروهای انگلیسی می‌فرستد. بالاخره با کمک‌های بی‌دریغ او قلعه «بمپور» بلوچستان ویران می‌شود. در این هنگام خود آقاخان سرگرم دریافت پیشکش‌ها و هدایای زائران اسماعیلی که هنوز رد پای امام آواره خود را می‌جستند، بود.

تلاش برای بازگشت

هنگامی که آقاخان در میان راه سفر به «بمبئی» و دیدار با جوامع اسماعیلی میان راه مقدمات برپایی پایگاه تازه امامت در بمبئی را فراهم می‌کرد، حکومت ایران خواستار باز پس دادن او شد. انگلیسی‌ها از این اقدام خودداری کرده، در عوض قول دادند که او را از بمبئی به «کلکته» منتقل کنند؛ اما همزمان کوشش‌هایی نیز برای بازگشت او به ایران در جریان بود که او را، نه به عنوان فراری خائن، بلکه با اعزاز و نفوذ سابق روانه دربار کند.[12] در 1262ه.ق. "حاج میرزا آقاسی" درخواست بازگشت را می‌پذیرد به شرط آنکه او از «بوشهر» به ایران آمده، به کرمان یا بلوچستان گام نگذارد، اما آقاخان که هنوز امید داشت کنترل جنوب‌غربی ایران را دوباره در اختیار بگیرد، از این درخواست منصرف می‌شود. "امیرکبیر"، صدراعظم بعدی با شرط آن که آقاخان به عنوان فراری در مرز تسلیم شود، با این درخواست موافقت می‌کند. اما آقاخان به امید روزهای بهتر، بازگشت خود را به تعویق می‌اندازد. بعد از امیرکبیر با "آقاخان نوری"، صدراعظم، که آشنایی قبلی نیز با او داشت وارد مذاکره شده و به رسم معمول برای ناصرالدین شاه یک فیل و یک زرافه می‌فرستد.[13] بالاخره نیز بازگشت آقاخان سرنگرفته و تصمیم می‌گیرد باقی عمر را در کنار اسماعیلیان معتقد و زیر سایه حمایت انگلیس بماند.

با گذشت زمان دستگاه آقاخان در بمبئی نیرو گرفت. او و فرزندانش از عوامل پیشرفت سیاست حکومت انگلیسی هند بودند، این خود یکی از جهات سیاست انگلیس در هند بود که به اختلافات فرقه‌های گوناگون دامن بزند.

مقاله

نویسنده سعيده سلطاني مقدم
جایگاه در درختواره تاریخ ایران بعد از اسلام

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.
Powered by TayaCMS