دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

ابوالفضل سلمی مروزی

No image
ابوالفضل سلمی مروزی

كلمات كليدي : تاريخ، سامانيان، ابوالفضل سلمي مروزي، وزير سامانيان

نویسنده : يدالله حاجي زاده

محمد بن محمد بن احمد بن عبدالله بن عبدالحمید، مشهور به «ابوالفضل سلمی مروزی»، و «حاکم الشهید» می‌باشد.[1] او عالمی بزرگ و از فقهای مذهب حنفی،[2] و در زمان خویش پیشوای مذهبی حنفیان بوده است.[3] از دوران ابتدایی زندگی وی اطلاعات چندانی در دست نیست.

اساتید و شاگردان

ابوالفضل سلمی مروزی به منظور کسب علم به شهرهای بسیاری از جمله نیشابور، مرو، ری، بغداد، مکه، مصر و بخارا سفر کرد[4] و از محضر برخی از عالمان آن زمان بهره برد. از جمله اساتید وی که مروزی از آنها استماع حدیث کرده است، می‌توان به محمد بن حمدویه، یحیی بن ساسویه ذهلی، هیثم بن خلف الدوری اشاره کرد.[5] «او در مرو از محضر محمد بن حمدویه هورقانی، یحیی بن ساسویه و محمد بن عصام، در نیشابور از عبدالله بن شیرویه، در ری از ابراهیم بن یوسف هسنجانی، در بغداد از هیثم بن خلف دوری و احمد بن حسن صوفی، در کوفه از احمد بن سلیمان مصری و در بخارا از محمد بن سعید، حماد بن احمد، حسن بن سفیان نسوی و عبدالله بن محمود سعدی بهره برد.»[6]

جماعتی نیز از محضر او کسب علم کرده‌اند. وی در زمانی که منصب قضاوت را بر عهده داشت نزد امیر سامانی می‌آمد و به او فقه می‌آموخت.[7] سمعانی می‌نویسد: «تمام مشایخ خراسان و پیشوایان آن دیار از محضر او بهره بردند.»[8] و برخی نیز از او حدیث روایت کرده‌اند که از جمله آنها می‌توان به ابوعبدالله حاکم، صاحب تاریخ نیشابور اشاره کرد.[9] از مروزی به عنوان عالم مرو و شیخ حنفیه، فقیه، محدث و شاعر یاد کرده‌اند.[10]

منابع او را به عنوان فردی با تقوا و اهل نماز شب و روزه ذکر کرده‌اند. منابع می‌نویسند او روزهای دوشنبه و پنج‌شنبه را روزه می‌گرفت و اهل شب زنده‌داری در سفر و حضر بود.[11] نرشخی می‌نویسد: به روزگار او در دنیا به علم و زهد کسی مثل او نبود.[12]

قضاوت

مروزی به مقام قضاوت در شهر بخارا دست یافت.[13] او سال‌های بسیاری در بخارا به این شغل مشغول بود. عدل و انصاف او عمومیت داشت و از این جهت مورد اعتراض کسی واقع نشد.[14]

وزارت

وی سرانجام منصب وزارت امیر نوح بن نصر سامانی را به عهده گرفت.[15]

امیر سامانی زمام همه امور را به وی سپرد. هر چند مروزی از اسم و رسم وزارت امتناع داشت و چندان دل بستگی به این عنوان نداشت،[16] بلکه بیشتر به دنبال علم و یاری رساندن به نیازمندان بود.[17]

آثار و تالیفات

ابوالفضل مروزی دارای تالیفات بسیاری بوده است و این تالیفات به قول سمعانی :«دال بر فضل اوست.»[18] از جمله تالیفات وی می‌توان به کتاب‌های الکافی[19] و المنتقی[20] که در فروع مذهب حنفیه نگاشته شده‌اند[21] و الغرر در علم فقه و المستخلص من الجامع[22] اشاره کرد. شرح الجامع و اصول الفقه نیز از دیگر آثار وی می‌باشند.[23] بنا به نقل سمعانی شخصی در خواب دید آتشی از آسمان نازل شد و بر قبر حاکم شهید (ابو الفضل مروزی) وارد شد در همین زمان کتاب «الکافی» او آمد و بین قبر او و آتش فاصله انداخت و آتش بازگشت[24]. بنا به نقل منهاج سراج جوزجانی این کتاب در نقل مذهب حنفی مورد اعتماد است و نسخه‌ای از آن در مخطوطات مکتبه مصر محفوظ است.[25]

سمعانی به توجه زیاد وی به تالیف و کتابت اشاره دارد وی پس از اشاره به این مطلب می‌نویسد: ابوالعباس بن حمویه از وی گله و شکایت کرده که ما نزد او می‌رفتیم و وی با ما سخنی نمی‌گفت و در حالی که مشغول نوشتن بود به ما توجهی نمی‌کرد.[26]

همچنین سمعانی به نقل از «حاکم ابو عبدالله حافظ» نقل می‌کند: شب جمعه‌ای در مجلس املاء حاکم ابوالفضل (مروزی) حاضر بودم، امیر علی بن ابی‌بکر بن مظفر (از متنفذان دوره سامانی) وارد شد مروزی بدون این که از جایگاه خویش حرکت کند تنها پیش پای او برخاست. سپس از او عذر خواست و گفت امروز روز شما (روز دیدار با شما و وقت ملاقات شما) نیست. [27]

مروزی شش هزار حدیث از رسول خدا(ص) حفظ کرده بود.[28]

قتل مروزی

لشکریان امیر نوح سامانی در ایام وزارت مروزی، از مروزی شکایت کردند که به آنها رسیدگی نکرده است و از امیر خواستند که وی را در اختیارشان گذارد و تهدید کردند در غیر این صورت علیه خود او شورش خواهند کرد. نوح با خواسته آنها موافقت کرد. مروزی وقتی متوجه این امر شد غسل کرده و کفن پوشید و به نماز ایستاد. لشکریان وی را در وقت نماز[29] و در حالی که در سجده بود[30] به قتل رساندند.

خواندمیر در خصوص کینه سپاهیان از او می‌نویسد: «... ابوالفضل در باب کفایت اموال سلطانی سعی فراوانی به جای آورده و راه‌های منافع امرا و لشکریان را مسدود گردانید. آن جماعت، کینه وزیر را در دل گرفته سپس شرط همراهی و خدمت خویش را به امیر نوح، سپردن مروزی را به خویش قرار دادند. سپس بر قتل او در جمادی الاولی سال 335 مبادرت کردند.»[31]

برخی از نویسندگان از «شهادت» وی سخن گفته‌اند و حتی نام «الحاکم الشهید»[32] و یا «الشهید»[33] را برای او برگزیده‌اند. و نوشته‌اند وی همواره از خداوند طلب شهادت می‌کرد.[34]

نرشخی در خصوص زمان کشته شدن او، به نقل از منابع مختلف می‌نویسد: «ابن‌اثیر و خواندمیر، قتل او را در جمادی‌الاولی سال 335 دانسته‌اند و گردیزی در زین‌الاخبار نیز همان سال را بدون تعیین ماه اختیار کرده ولیکن سمعانی و ابن‌جوزی و دیگران در ربیع‌الثانی سال 334 نوشته‌اند.[35] جوزجانی، اسماعیل باشا و ابن‌کثیر نیز سال درگذشت (قتل) او را سال 334 نوشته‌اند.[36]

مقاله

نویسنده يدالله حاجي زاده
جایگاه در درختواره تاریخ ایران بعد از اسلام - دولتهای تابع حکومت اسلامی

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.
Powered by TayaCMS