14 بهمن 1396, 15:14
یکی از پشتوانههای اندیشه سکولاریستی تاکید بر این نکته بوده که آموزه ها و گزارههای دینی توانایی توجیه شدن به مدد ابزار و روشهای استدلالی و برهانی را ندارند و بیشتر مبتنی بر باور و ایمان هستند. با در نظر گرفتن کلیتی از روابط و مناسبات اجتماعی چنین لازمهای نیز بی تاثیر میگردد چون نباید اصرار ورزیم که تمام آموزههای اخلاقی، دینی و مابعد الطبیعی به وسیله ابزار و مکانیسمهای متداول علم تجربی به محک آزمون در آیند بلکه باید استقلال هر یک از اینها به رسمیت شناخته شود.
خلط میان اینها از آنجا ناشی میشود که لیبرالیسم به وجود عقلانیت ناب و خالصی باور دارد که بر اساس آن قادر است همه چیز را مورد نقد و بررسی کاملا علمی و عقلانی قرار دهد در صورتی که اندیشههای اجتماع گرایی اولا عقلانیت را از سطح فردی بالاتر برده و آن را در سطح سنتهای مختلف مطرح میکنند و ثانیا معتقدند همین عقلانیت میل به بسط و گسترش نیز داشته و حتی می تواند جنبه ها و امور غیر عقلانی را نیز توجیه کند. این امور به اصطلاح غیر عقلانی- نه لزوما ضد عقلانی- می تواند چتر حمایتی خویش را بر سر پارهای از امور مربوط به احساسات نیز بگسترانند که نحوه بده بستان دین بار دیگر مولفههای اجتماعی در اینجا هم حائز اهمیت است؛ چون دین ضمن تاثیر گذاشتن بر مسائل دیگر از آنها و بالطبع عقلانیت آنها هم بهره میگیرد پس نمیتوان لزوما حکم به این کرد که باید تمام امور به صورت عقلانی و حساب گرانه جا افتاده و قابلیت تبیین و توجیه پیدا کنند و سپس مسائل اساسی اجتماع بشری همچون نظام دموکراتیک حل و فصل شود چون چه بسا از همین امور ظاهرا غیر عقلانی بتوان در پرتو عقلانیت سنت تفسیری ارائه کرد که در روند پیشرفت جامعه موثر باشد.
بدیهی است در اینجا بحث در باب درستی و یا نادرستی هیچ یک از اینها نیست که مجال و عرصهای متفاوت میطلبد ولی اصرار بر این است که توجه کنیم فارغ از زمینه پیدایش و منشا بروز و ظهور امری همچون دین، باید به کارکرد و نقش آن در حیات جمعی توجه کنیم و اینکه عقلانیتی مختص خویشتن در متن ادیان نیز وجود دارد. چنان که اشاره شد عنصر «تفسیر» خیلی مهم است و آن نیز فارغ از شرایط و مقتضیات سیاسی، تاریخی و اجتماعی نتواند بود.
اجتماع گرایان با سنت گرایانی که به حقانیت سنتی خاص تکیه دارند و آن را برجسته میکنند، نیز فرق دارند چون بحث خویش را فقط بر روی «توصیف» متمرکز کردهاند و نه حتی «تبیین»؛ در این اندیشههای اجتماع گرایان رگههای محافظه کاری قابل تشخیص است.
محافظه کاری بدین معنا که سنن باقیمانده از گذشته دارای ارزش عقلانی و هنجاری خاصی هستند که باعث شده تا به امروز دوام پیدا کنند پس نباید به نفی و طرد عجولانه آنها پرداخت. در این میان عنصر دین نیز به هر حال کارکردها و عملکردهایی را در طول تاریخ به منصه ظهور رسانده که قادر گردیده خودش را حفظ کند پس ارج نهادن به جایگاه آن ضامن تداوم حیات معنوی اجتماع خواهد بود.
عقلانیت هر اجتماع که دین هم در پدید آمدن آن نقش دارد، متوجه حفظ کلیت آن اجتماع و تامین نیازها و خواستههای آن است و از این نظر خدمت شایان توجهی به اجتماع میشود چون بقای آن تضمین می گردد و صد البته چنانکه ذکر شد، عقلانیت نهادهای مختلف اجتماع از جمله دین هرگز حالت ایستا و راکد نداشته و دائما به بسط و گسترش خویش میپردازد. میزان پیشبرد این پروژه یعنی عقلانیتر کردن امور احساسی و نسبتا غیر عقلانیتر بسته به میزان احساس رضایتی دارد که از این تفسیرها در اجتماع پدید آید. به عنوان مثال بسیار اوقات از امور عرفی سیاسی مثل رای دادن به بحث شورا و مشورت و حتی در پارهای موارد به جهاد کردن (در الجزایر) تعبیر میشود تا پشتوانه اعتقادی و ایمانی لازم را نیز جهت امور سیاسی پدید آورد.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان