کلمات کلیدی: از نگاه تلذذ تا چشمان ساحران
نویسنده: حمید محمدزاده
بررسی قرآنی و روایی احکام و آثار نگاه
نگاه، دیدن همراه با توجه و دقت است. برخلاف دیدن که امری غیراختیاری است، نگاه کردن و نگریستن، امری اختیاری و ارادی است؛ زیرا در تحقق مفهومی نگاه، دیدن همراه با توجه و دقت شرط است و این نیازمند اراده بیننده برای دیدن چیزی است که به آن نگاه میکند. این نوع از مشاهده و رویت، به سبب همین ارادی و اختیاری بودن، احکام و آثار خاصی دارد که بخشی از آموزههای تکلیفی قرآن و اسلام به مساله نگاه کردن اختصاص یافته است.
در حوزههای دیگر نیز نگاه به عنوان یک مساله مورد توجه است؛ چرا که گاه سخن از تصرفاتی است که شخص با نگاه در دیگری یا چیزها انجام میدهد که از جمله این تصرفات میتوان به چشم زخم یا چشم کردن یا سحر و جادو نمودن اشاره کرد. نویسنده در این مطلب بر آن است تا با مراجعه به آموزههای وحیانی قرآن، نگاه و نگریستن را به عنوان یک مساله مطرح و نگرش قرآن را به این مساله ارائه دهد. با هم این مطلب را از نظر میگذرانیم.
نگاه، به عنوان یک مساله شناختی
انسان دارای چشم و گوش و دیگر ابزارهای شناختی است. یکی از ابزارهای بسیار مهم و اساسی شناخت، چشم است؛ چرا که به انسان کمک میکند تا پیرامون را ببیند و بشناسد. از آن جایی که این ابزار شناختی از ویژگی مطابقت میان ذهن و خارج برخوردار است. از مهم ترین ابزارها و ابتداییترین آنها در شناخت حقایق و واقعیتهای جهان بشمار میرود در اهمیت و نقش دیدن و شناخت همین بس که اگر این ابزار شناختی نبود، ما بسیاری از حقایق هستی چون رنگها و زیباییها را درک نمیکردیم.
هر چند که این ابزار شناختی همانند دیگر ابزارها همراه با درصدی از خطاست، ولی درصد خطا آن چنان اندک است که انسان هر آن چه را میبیند با اطمینان، مطابقت ذهن و خارج را میپذیرد و به حقیقت و وقوع آن حکم میکند و قطع و یقین مییابد؛ زیرا انسان بر این باور و یقین است که تصویری که در ذهن نقش بسته، چنان با خارج مطابقت دارد که میتوان حکم کرد که دیده شده، همان امر خارج است و نمیبایست در آن تردیدی روا داشت.
انسان به طور طبیعی وقتی چشم باز میکند، پیرامون خویش را میبیند و انوار اشیاء وارد چشم میشود و تصاویری در ذهن نقش میبندد. به یک معنا دیدن نوعی عمل غریزی است و هر انسان طبیعی از این توانایی برخوردار میباشد.
یکی از تواناییهای انسان این است که میان دیدهها، شنیدهها، بوییدنیها و مانند آن تفکیک قائل شود، زیرا در هر لحظه انبوهی از اطلاعات از طریق ابزارهای شناختی وارد ذهن میشود و قوه عاقله و قلب آدمی تنها از میان این همه دادههای اطلاعاتی تنها برخی را گزینش میکند. بنابر این، گرایش آدمی به چیزی و نیز شاکله شخصیتی و همچنین نیازهای اوست که قلب و قوه عاقله را به سمت و سویی هدایت میکند تا از میان دادههای بسیار، مواردی را جدا کند که شخص بدانها گرایش دارد.
بارها شما در خیابان از کنار مغازهها میگذرید و با آن که همه را میبینید ولی تصویری روشن از دیدهها ندارید. اما وقتی دنبال داروخانه میروید، ذهن از میان همه تصاویر دریافتی تنها برخی را به شما ارایه میدهد و با تحلیل دادهها آن چه را نیاز دارید در اختیار شما میگذارد. در این حالت شما دیگر مغازهها را با آن که میبینید ولی به یک معنا نمیبینید و چیزی از آن جز سایهها و خاطرههای مبهم باقی نمیماند. از کنار مردم میگذرید و آنان را میبینید و صداهای بسیاری به گوش شما میرسد ولی شما تنها آن چه را که دوست دارید میبینید و یا میشنوید.
این عمل نیز به یک شکل از حالت ارادی به حالت غیر ارادی تبدیل شده است. از این رو هر کسی آن چه را میبیند که به آن گرایش دارد؛ بلکه حتی از چیزهایی که از آن نفرت و بیزاری دارد نیز به چشم و گوش میآید نگارنده دوستی داشت در قم که از دیدن جنازه بیزار بود، ولی میگفت ، من هر روز صبح که به حرم میروم جنازه میبینم که روی دست مردم میبرند.
انسانها چیزهایی را که دوست دارند یا از آن بیزار هستند، میبینند و یا میشنوند؛ زیرا ناخواسته تمام حواس، متوجه آن موارد میشود. این دوست، چون از دیدن جنازه بویژه در اول روز بیزار بود و آن را نحس میشمرد، ناخواسته تمام حواس وی متوجه اطراف بود و وقتی وارد حرم میشد، گوش و چشم و دیگر حواس در جست و جوی یافتن جنازه ای بود که بر دستی میرود. از این رو، چشم همه زوایا را ناخواسته کنترل میکند، در حالی که به ظاهر متوجه جلوست یا گوش همه صداهایی را ردگیری میکند که با جنازه ارتباط دارد. این گونه است که نوعی حس ششم برای این افراد ایجاد میشود. به این معنا که همه حواس آنان در یک راستا حرکت میکند و میخواهد آن را دوست دارد یا بیزار است در پیرامون بیابد.
هر فردی افزون بر دیدن، به نوعی نگا ه خاص نسبت موضوعات مورد توجه خود میرسد و حس ششم وی نسبت به این موضوعات فعال میشود. البته چنین نگاهی در یک فرآیند طولانی یا توجه ویژه شخص به موضوعی پدید میآید و به شکلی غریزی جلوه گری میکند.
نگاه، مسالهای شرعی و اخلاقی
اما نوع دیگری از دیدن است که ما از آن به نگاه اخلاقی یاد میکنیم. در آموزههای دینی، نگاه به عنوان مساله اخلاقی مورد توجه خاصی قرار گرفته و احکام و آثار خاصی نیز برای آن بیان شده است. چنان که گفته شد، نگاه، نوعی دیدن همراه با نظر، دقت و توجه است. در اسلام به سبب آن که این نوع از دیدن، امری ارادی است در حوزه تکلیف قرار میگیرد و احکامی چون حرمت و کراهت برای آن بیان شده است.
به این معنا که شخص میبایست در نگاه کردن و نگریستن متوجه این معنا باشد که برخی از نگاهها حرام و برخی دیگر مکروه است و به عنوان نمونه خداونددر آیه 19 سوره غافر از نگاه خائنانه سخن به میان میآورد. این نگاه، نگاهی است که شخص زیرچشمی به قصد تلذذ یا جاسوسی و تجسس در زندگی مردم و حرکات و سکنات دیگران انجام میدهد.
از امام صادق(ع) پرسیده شد که مراد از خیانت چشمان چیست؟ آن حضرت پاسخ داد: آیا ندیده ای که شخصی به چیزی نگاه میکند که گویا نگاه نمی کند. این همان خیانت چشم هاست. (تفسیر نورالثقلین، ج 4، ص 517، حدیث 33)
خداوند در همین آیه به انسانها هشدار میدهد که از نگاه خیانت آمیز پرهیز کنند، چرا که اگر دیگران از این نگاه زیرچشمی خیانت آمیز شما آگاه نشوند، خداوند بدان آگاه است و از شما در قیامت مواخذه و بازخواست خواهد کرد. پس نگاه زیرچشمی خیانت آمیز، از مصادیق نگاههای حرام است و بر انسان است که از این نوع دیدن اجتناب کند و اهل تقوا باشد.
هم چنین خداوند در آیاتی از جمله 30 و 31 سوره نور از بیماردلانی سخن به میان میآورد که نگاه هایی پی گیر به نامحرمان دارند. به این معنا که چشم ایشان دنبال کاوش نامحرمان است. خیره شدن در زن نامحرم از مصادیق این نگاههای حرام است.
در روایت است که در زمان پیغمبر مردی متوجه زن نامحرمی میشود و چنان به او خیره شده و مجذوب وی میگردد که سرش به چیزی میخورد و خون آلود میشود. (المیزان، ج 15، ص 116 و نیز تفسیر نورالثقلین، ج 3، ص 588، حدیث 93) از این رو خداوند به مردم دستور میدهد تا چشم فروهشته و از نگاه کردن و دقت ورزیدن در صورت نامحرم از مرد و زن اجتناب ورزند؛ چرا که غض البصر به معنای چشم فروهشتن و کاستن از نگاه است. البته این مساله اختصاص به دیدن ندارد و انسان میبایست از صدای نامحرم نیز خود را بپوشاند و به گونهای دقت و استماع نکند که تحریک شود؛ چرا که استماع و دقت در برخی از صداها، خود عامل تحریک جنسی است و قلب را گمراه میسازد و به تشویش میافکند. از این رو راغب اصفهانی در فرهنگ قرآنی خویش غض را به معنای کاستن از نگاه و صوت دانسته است. (مفردات الفاظ قرآن کریم، ص 607)
از دیگر احکام نگاه و نگریستن، حرمت نگریستن به عورت دیگران است. بر هر مرد و زنی واجب است تا عورت خویش را بپوشاند و در این میان بر دیگران است که از دیدن عورت دیگری خودداری کند. به این معنا که حرام است مرد به زن یا زن به مرد یا هم جنس به هم جنس، به عورت یکدیگر نگاه کنند.
علامه طباطبایی میفرماید: از مقابله «یغضوا من ابصارهم» و «یحفظوا فروجهم» در آیه 30 سوره نور به دست میآید که وظیفه هر کسی آن است تا عورت خویش را حفظ کند و آن را از دیگری بپوشاند تا قابل دیدن و نگاه کردن نباشد. (المیزان، ج 15، ص 111)
امام صادق (ع) درباره این آیه میفرماید: هر چیزی که در قرآن درباره حفظ فرج آمده، مراد حفظ آن از زنا است مگر در این آیه که مقصود حفظ آن عورت از نگاه دیگران است. (کافی، ج 1، ص 35، حدیث 1)
بنابر این، از آیات قرآنی به دست میآید که هر کسی میبایست عورت خود را بپوشاند و به عورت دیگران نگاه نکند. چنان که نگاه کردن به نامحرم از سوی مرد و زن حرام است و میبایست از آن اجتناب ورزند و همچنین چشم چرانی نکنند و خیره به نامحرم نگاه نکنند؛ چرا که این گونه نگاه کردنها، زمینه ساز بسیاری از فسادهای جنسی و اخلاقی است.
نگاههای خیانت آمیز و زیرچشمی، بر خلاف اصول اخلاقی است و خردمندان این گونه رفتارها را در ردیف رفتارهای ناهنجار قرار میدهند.
نگاههای اسرارآمیز
از انواع دیگر نگاهها میتوان به نگاههای اسرارآمیز و فسونگری چون چشم زخم و سحر اشاره کرد که شخص را مسحور میکند و رفتارهایش را تحت تصرف در میآورد و یا نگرش و رفتارش را تغییر میدهد.
سحر که همان نشان دادن باطل به صورت حق است. (معجم مقاییس اللغه، ج 3، ص 138، «سحر») به اشکال گوناگونی انجام میگیرد که یکی از طرق معروف آن سحر از طریق چشم است، چرا که سحر، در اصل، برگرداندن و نشان دادن واقع و حق به صورت خلاف است و این کار از طریق تصرف در دید ظاهری اشخاص یا تاثیر بر فکر و قلب انسانها و یا تصرف در ادراکات صحیح آنان انجام میشود. لذا شخص جادو شده و مسحور، همان چیزی را میبیند یا میاندیشد که ساحر و جادوگر در او تلقین و القاء نموده است. سحر، با توسل جستن به اسباب و وسایل خاصی که در کتابهای مربوط آمده و یا با تردستی و حیلههای پنهان از چشمها انجام میگیرد. (التحقیق، مصطفوی، ج 5، ص 67 - 68 و نیز التفسیر الکبیر، فخر رازی، ج 3، ص 187)
گزارشهای قرآنی نشان میدهد که سحر به میان گذشتگان بویژه در میان بابلیان (بقره، آیه 102)، قبطیان (یونس، آیات 77 و 81؛ و قصص، آیات 36 و 37 و آیات دیگر)، یهودیان (بقره، آیه 102 و آیات دیگر) و اعراب جاهلی (یونس، آیه 2؛ هود، آیه 7) وجود داشته است.
خداوند در آیات 116تا118 سوره اعراف به سحر چشمان و تصرف در افراد از این راه پرداخته و فرموده است: قال القوا فلما القوا سحروا اعین الناس و استرهبوهم و جاءوا بسحر عظیم و اوحینا الی موسی آن الق عصاک فاذا هی تلقف ما یافکون فوقع الحق و بطل ماکانوا یعملون؛ موسی گفت که بیندازید پس زمانی که آن را افکندند، چشمان مردم را جادو کردند و در دل هایشان هراس افکندند و سحری بزرگ آوردند و ما به موسی وحی کردیم که عصایت را بیفکن پس چون افکند، عصا آن چه را بافته بودند بلعید و حق، آشکار و پیروز شد و آن چه کرده بودند باطل شد.
این آیات نشان میدهد که این تصرف در چشمان موجب شد تا مردم هراسان شوند و رفتار و واکنش طبیعی نداشته باشند و آن چه راحق بوده باطل و باطل را حق ببینند.
تصرف از طریق چشم چنان است که قوه خیال نیز از کنترل شخص خارج میشود و چیزی را میبیند که ساحر میخواهد: فاذا حبالهم و عصیهم یخیل الیه من سحرهم انها تعسی؛ ناگهان از جادویی که کردند، چنان در نظرش آمد که آن ریسمانها و عصاها به هر سو میدوند. (طه، آیه 66) این تخیل در چشمان و مسحور شدن به گونه ای بود که حضرت موسی(ع) ترسان شد: فی نفسه خیفه موسی؛ موسی خویشتن را ترسان یافت (طه، آیه 67)
در آیات 44 و پس از آن سوره شعراء نیز این معنا مورد توجه و تاکید قرار گرفته است که سحر، در چشم و تخیل و قلب مردم تصرف میکند و آنان را به سمت و سویی میبرد که ساحران میخواهند.
براساس آیه 102 سوره بقره نیز این معنا به دست میآید که سحر در میان بابلیان به عنوان یک قدرت شناخته و مورد استفاده بوده است. از آن جایی که این مسئله بلای جان جامعه شده بود، خداوند دو فرشته را ماموریت میدهد تا به میان ایشان بروند و روش مبارزه و ابطال سحر را بیاموزانند؛ اما مردم پس از یادگیری، تنها به جنبه منفی سحر رو آوردند که از آن جمله جدایی میان زن و شوهرها بوده است.
از این رو خداوند آموزش و یادگیری و یاد دادن سحر و جادو را حرام کرده است؛ زیرا مردم از آن برای تصرفات نادرست بهره میگیرند.
برای ابطال سحر میبایست به خداوند پناه برد و از خداوند استمداد گرفت (یونس، آیه 81 و نیز فلق، آیات 1 و 4) چرا که انسان با استعاذه به خداوند میتواند هم از شر سحر در امان ماند و هم با مددگیری از خداوند آن را ابطال نماید؛ علامه طباطبایی میگوید که با استفاده از واژه «اعوذ» که به معنای دوری کردن از شرور از جمله سحر ساحران است انسان قادر به دفع آن است؛ چرا پناه بردن به سوی خدا به معنای توانایی خداوند به دفع این شرور میباشد. (نگاه کنید: المیزان، ج20، ص 392)
چشم زخم، سحر فراگیر
از دیگر مصادیق سحر و جادوی نگاه میتوان به چشم زخم اشاره کرد. چشم زخم، به معنای آسیبی است که از چشم بد به کسی برسد (فرهنگ فارسی، ج1، ص 1290، «چشم زخم») آیات 51 سوره قلم و 67 سوره یوسف بر امکان چنین سحری از طریق نگاه دلالت یا اشاره دارد. برخی مفسران در ذیل آیه اخیر گفته اند: علت دستور یعقوب(ع) به فرزندانش برای ورود به مصر از درهای متعدد، این بود که او میترسید مردم آنها را ببینند و با چشمشان به آنها آسیبی برسانند، (المیزان، ج11، ص218) بنابراین چشم زخم واقعیت دارد چنانکه علی(ع) فرمود: العین حق یعنی چشم زخم حق و واقعیت است. (نهج البلاغه، قصار400)
از ابن عباس نقل شده که یعقوب(ع) برای آنان از چشم زخم ترسید. (مجمع البیان، ج 5-6، ص 380) از این رو آنان را به نوعی رفتار خاص دعوت میکند تا این گونه از شر نگاه و چشم زخم در امان مانند.
آیات 51 سوره قلم و سوره فلق نیز بیان میکند که کافران در تلاش بودند تا از طریق چشم زخم، آسیبی بر پیامبر(ص) وارد سازند؛ چرا که «زلق» در آیه 51 سوره قلم به معنای لغزیدن و «لیزلقونک بابصارهم» یعنی تا تو را با چشمانشان آزار برسانند، پس آنان میخواهند با چشم زخم تو را از مقامی که خدا برایت قرار داده بلغزانند. (لسان العرب، ج 6، ص 70، «زلق»)
برخی گفتهاند: آیه «و من شر حاسد...» شامل «عائن» هم میشود. عائن کسی است که با چشم به دیگری آسیب میرساند؛ زیرا چشم زخم، نوعی از حسد نفسانی است که هنگام مشاهده چیزی که در نظر شور چشم، زیاد و تعجب برانگیز است، محقق میشود. (المیزان، ج 20، ص 393)
هر چند که حقیقت مسئله از دیدگاه دانش بشری کاملا مشخص نمیباشد، ولی در توجیه این قدرت روان و روح انسانی نظریههایی ابراز شده است. از جمله آن نظریهها این است که بسیاری از دانشمندان معتقدند در برخی از چشمها نیروی مغناطیسی خاصی نهفته است که کارآیی زیادی دارد و حتی با تمرین و ممارست میتوان آن را پرورش داد.
یکی از این نیروها خواب مغناطیسی است که از طریق نیروی مغناطیسی چشمها انجام میگیرد.
نیرو و انرژیای که از چشم خارج میشود همانند انرژی «اشعه لیزر» است که شعاعی نامریی داشته ولی از نظر تاثیرگذاری نمی توان هیچ سلاح مخرب تری از آن سراغ گرفت. حال پذیرش وجود نیرویی در برخی چشمها که از طریق امواج به خصوصی در دیگران اثر بگذارد، امر عجیبی نخواهد بود. (تفسیر نمونه، ج 24، ص 426)
روح انسان بر اثر ریاضتها به درجه ای میرسد که آثاری در جسم بر جای میگذارد، حال این جسم، گاهی اعضای بدن است که شمشیر و سوزن و میخ و آتش در آن اثر نمی کند و گاهی چشم است که میتواند آثاری را بر جای گذارد که چشم زخم از آن جمله باشد.
پس اگر چه مسئله از جهت علمی کاملا روشن نمیباشد، اما جایی برای انکار وجود ندارد و نظریههای علمی نمی تواند خلاف آن را ثابت کند.
مرحوم علامه طباطبائی(ره) در ذیل آیه 51 سوره قلم میفرماید: «... مراد از آیه، چشم زدن است که نوعی از تاثیرات نفسانی است و دلیل عقلی بر نفی آن نداریم، بلکه حوادثی دیده شده که با چشم زدن منطبق است و روایاتی طبق آن وارد شده، دلیلی ندارد که آن را انکار نموده و بگوییم عقیده خرافی است». (تفسیر المیزان، ج 19، ذیل آیه)
از آیات پیش گفته هم چنین به دست میآید که انسان میتواند با دوری از شور چشمان از زخم چشمی ایشان در امان ماند (یوسف، آیه 67)، چنان که راه دیگر مصونیت از چشم زخم و شور چشمان این است که بر خدا توکل نماید (همان) و به ربوبیت خدا پناه برد. این پناه بردن حتی از طریق جاری ساختن استعاذه بر زبان نیز امکان پذیر است. از شان نزول و سوره فلق نیز به دست میآید که میتوان با خواندن این سوره از شور چشمان و زخم چشم در امان ماند.
این سه راهکار قرآنی میتواند ابطال گر این نوع از سحر یعنی زخم چشم و نگاه شور چشمان باشد. بنابراین، کارهایی مثل شکستن تخم مرغ، عملی خرافی است و نمی توان به عنوان راهکار مشروع و قرآنی و اسلامی پذیرفت. البته در برخی از افراد این توانایی وجود دارد که با ساخت عروسک هایی کنترل دیگری را به دست میگیرند. این افراد با قرار دادن تخم مرغ به عنوان چشم میکوشند تا در چشم حسود و شور چشمان تصرف نمایند و ابطال سحر نمایند.
راهکارهای مصونیت از چشم زخم در روایات روزی حضرت رسول(ص) همراه با چند تن از صحابه از گورستانی عبور میکردند، حضرت رسول(ص) فرمودند دو سوم مردگان و مدفونین این گورستان به عمر طبیعی که خداوند برای آنها مقدر کرده بود از دنیا نرفته اند و با چشم زخم از دنیا رفتهاند.
از امام صادق(ع) نیز روایت شده که فرمودند: اگر این قبرها شکافته شود، هر آینه میبینید که بیشتر مردگان به سبب چشم زخم مرده اند، زیرا چشم زخم حق است. آگاه باشید که پیامبر اکرم(ص) فرمودند: چشم زخم حق است پس هر کس از سیرت و صورت برادر مسلمانش خشنود شد، خدا را یاد کند، زیرا وقتی خداوند را به یاد آورد، ضرری به برادر مومنش نمیرسد.
طبق روایات بسیاری که در کتابهای شیعه و اهل سنت آمده، رسول خدا(ص) دو فرزند خود حسن و حسین(ع) را به این دعا تعویذ فرمود: «اعیذ کما بکلمات الله التامه و اسماء الله الحسنی کلها عامه ، من شر السامه و الهامه و من شر کل عین لامه ، و من شر حاسد اذا حسد؛ شما را به کلمات تامه و اسمای حسنای خداوند از شر مرگ و حیوانات موذی و هر چشم بد و حسود آن گاه که حسد ورزد میسپارم». (تفسیر نورالثقلین، ج 5، ص400)
و در روایت دیگری است که این گونه میفرمود: اعیذ کما من عین العاین و نفس النافس؛ شما را پناه میدهم از چشم چشم زن، و نفس نفس زن.
به جهت محفوظ ماندن از چشم زخم، موارد زیر نیز در منابع دینی توصیه شده است:
1- گفتن سه مرتبه «ما شاءالله لاقوه الابالله العلی العظیم» حین ترس از چشم زخم
2- خواندن سورههای (قل اعوذ برب الفلق و قل اعوذ برب الناس)
3- خواندن آیه «و ان یکاد الذین کفروا...»؛
4- خواندن سوره «ناس» هنگام بیرون رفتن از منزل
5-در مورد اسفند (اسپند) از حضرت رسول(ص) نقل شده که بر هر یک از برگ و دانه درخت اسفند ملکی موکل است که با آنها هست تا آن که بپوسد و ریشه و شاخه اش غم و سحر را برطرف میکند و در دانه اش شفای هفتاد درد است. (مفاتیح الجنان، مرحوم شیخ عباس قمی، ص 335)
در روایت این معناست که اسپند دود کردن برای دفع چشم و نظر، و نیز راندن شیاطین سودمند است. به این خاصیت علاوه بر کتب طب قدیم، در روایات نیز اشاره شده است. («سفینه البحار»، ماده حرمل)
از رسول خدا(ص) روایت شده که فرمود: چشم زخم حق است، وقتی یکی از شماها به انسان یا حیوانی یا اشیاء دیگری که زیبا است بنگرد و تعجب نماید، بگوید: «آمنت بالله و صلی الله علی محمد و آله» پس از آن، اثر چشمش خنثی میشود.
از امام صادق(ع) روایت شده که فرمود: کسی که چیزی از برادرش او را متعجب ساخت، بگوید: «تبارک الله احسن الخالقین» زیرا چشم زخم حق است.
همچنین در برخی از آیات و روایات گفتن «ماشاءالله» نیز درباره چیزی که انسان را به شگفتی میآورد، به عنوان یکی از راههای جلوگیری از تاثیر چشم زخم بیان شده است.
حضرت امام صادق(ع) فرمودند:«هرگاه بخواهید با دوستی آراسته و چشمگیر از خانه بیرون روید، معوذتین (قل اعوذ برب الفلق... و قل اعوذ برب الناس...» را بخوانید تا چشمی در شما اثر نکند.» (بحارالانوار، ج95، ص331)