7 خرداد 1391, 0:0
ظرفيت هاي انساني، آموزش و پرورش
باقر.پ
رفتارهای بسیاری از انسانها بازتاب اندیشه و کیفیت شناختشان است و بر همین اساس، عملکرد برخی سازمانها و دستگاهها، نشانه نظریه حاکم بر آن سازمان و یا حداقل نحوه نگرش مدیران موثر آن است. یکی از دستگاههای مهم و فراگیر کشور پس از بارها تغییر نام به نام وزارت آموزش و پرورش آراسته گردید. در سازمان فاقد برنامه جامع، پرهزینه ترین روش برای ارزیابی عملکرد و میزان کارآمدی، صبر کردن و در گذر زمان دستاوردها را آزمودن است که اگر نتیجه مطلوب نبود، مجدداً روش مشابه دیگری را آزمودن و چند سال بعد داوری کردن و تکرار... و هزینه آن را که از دست رفتن فرصتهای طلایی شکوفایی یک نسل است، متحمل شدن.
موضوع اصلی و محوری آموزش و پرورش «انسان» است. اگر میخواهیم بدانیم که برخی متولیان عالی برنامهریزی و سیاستگذاری دهههای گذشته این وزارت، چه تعریفی از «انسان» و مقوله «رشد» داشتهاند، کافی است به خروجیها و دستاوردها توجه نموده و نتایج حاصله را ارزیابی کنیم. آنچه که در روشهای گذشته آموزش و پرورش مشاهده میشود، حاوی این پیام است که دانش آموز به عنوان انسانِ موضوع آموزش و پرورش یعنی یک انبارِ (ذهن) خالی که خانواده به مدرسه تحویل میدهد و مدرسه به معلم، تا معلم در فضای بسته کلاس، از معلومات و کتابهای انبار ذهن خود به تدریج و کتاب به کتاب و کلام به کلام، به انبار ذهن دانش آموز منتقل کند! و دانش آموز برتر نیز دانش آموزی است که انبار انباشته تری داشته باشد و در زمان امتحان، اطلاع دقیقتری از موجودی انبار ذهن خود ارائه کند. هرچند پس از امتحان خود را از موجودی این انبار رها کند تا بتواند در فراغت تابستانی، به رشد سایر ظرفیتهای وجودی خود بپردازد. همان ظرفیتهایی که در مدرسه و کلاس مورد غفلت واقع شدند.
ممکن است خواننده این یادداشت بگوید من مدرسهای را میشناسم یا معلمی را که این گونه نیست. آیا نمونههای متفاوت و موفق و خلاق، محصول نظام فعلی تعلیم و تربیت هستند یا نتیجه ابتکار و خلاقیت یک مدرسه خاص یا یک مدیر مجرب و مبتکر یا معلم برخوردار از دانایی و درک صحیح از ظرفیتهای گوناگونی که خداوند در انسان آفریده است؟ نکته مهم این است که متولیان اصلی سیاستگذاری در آموزش و پرورش باید تعریف صحیح از انسان را مبنای برنامهریزی خود قرار دهند، از جمله اینکه خداوند در وجود فرزند ما، غیر از ذهن و حافظه برای ضبط کردن و اندوختن و انباشته ساختن، ظرفیتهای گوناگونی به تعداد همه مهارتها و هنرها و حرفههای موجود در سراسر جهان و تاریخ آفریده است که به فرصتهایی برای رویش و پرورش نیاز دارند و نظام تعلیم و تربیت باید این فرصتها را با هدف سعادت و خوشبختی و رستگاری آنان به وجود آورد، به گونه ای که خودشان برویند نه اینکه مجبور به تغییر یا رویش شوند.
آیا هرگز باغبانی دیدهاید که با رفتار فیزیکی بخواهد غنچه درهم تنیده را به گل تبدیل کند و گلبرگها را با روش غیرطبیعی از هم باز کند؟ یک باغبان خبره فرصت سازی میکند، با خاک مناسب، رطوبت مناسب، نور مناسب و مراقبت و مواظبت، تا غنچهها خود گل شوند و نهالها خود برویند. اگر این وزارت، آموزش و پرورش نامگذاری شد، از این جهت بود که در فرض جامعیت آموزههای تئوریک مناسب با نیاز و نقش دانش آموز در جامعه فردا، فرصت تجربه و ممارست و رشد استعداد مربوط به آن نقش نیز با ایفای نقش یک باغبان دلسوز و خبره فراهم شود و بنابراین رکن دوم آن تحت «پرورش» این مهم را باید محقق سازد.
تربیت دینی هم چون از این منظر مورد توجه واقع نگردید، با تعلیمات دینی اشتباه گرفته شد و حجم غالب و فراگیر برنامههای اُمور تربیتی، عمدتاً به ارائه اطلاعات دینی بسنده کرد و با ارائه تعلیمات دینی به دانش آموز در برنامه و فوق برنامه تصور میشد که کار تربیتی صورت میگیرد، در صورتی که تعلیمات دینی یک مرحله از تربیت دینی است و انحصار در کلام و گفتار هم ندارد و برای تاثیر در رشد و کمال دانش آموز فرصتهایی را برای رویش و پرورش میطلبد، فرصتهایی نه فقط در کلاس و مدرسه و کتاب و کلام و گفتار بلکه فرصتهایی که متربی بتواند با الگوگیری از عمل و رفتار و شخصیت یک مربی مقبول و محبوب، مانند او شود.
بنابراین بدون ایفای نقش یک انسان کمال یافته، انسان دیگر نمیتواند مسیر رشد و کمال را در وجه مطلوب آن طی کند.
اگر این گونه بود، کتاب خدا نیز بدون عترت میتوانست همه کمال را برای ابعاد ظرفیتی ما مفهوم و موثر سازد.
آیا در سالهای گذشته، مسئله پرورش و اُمور پرورشی از این منظر تعریف شد؟ آیا اگر تعریف جامع و عالمانه از اُمور پرورشی وجود داشت و فلسفه تعلیم و تربیت براساس انسان شناسی الهی و اسلامی تدوین شده بود، شبهه ناکارآمدی یا کم کارآمدی در مورد آن مطرح میگردید؟
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان