اقتصاد، مباني اخلاق
مبانی اقتصاد در نظام علوی
نظام اقتصادی حاکم در دنیای فعلی، بر اساس برداشت و تفسیر خاصی که از خدا، جهان، انسان و جامعه ارائه میدهد، بنیانهای خود را بنا نهاده، و انسان محوری را در همه فعالیتهای اقتصادی، اصل پایداری قرار داده، و نظام اقتصادی را بر پایه اعتقاد به این آموزهها طراحی و اجرا کرده است.
اساسیترین مبانی اعتقادی و فلسفی نظام سرمایهداری لیبرال، «دئیسم» است. این دیدگاه رابطه خداوند را با جهان طبیعت و انسان به گونه خاصی بیان میکند. گروهی از آنها بر این باورند که خداوند متعالی جهان طبیعت را آفریده و نظام طبیعی را که کارآمدترین نظام است، در آن قرار داده، و خود هیچ گونه دخالت تکوینی مستمر و هدایت تشریعی ندارد. آنچه نیاز ابنای بشر است، بر اساس مشیت الهی در نظام طبیعی قرار داده شده و آن را به حال خود رها ساخته است و خود به خود و به نحو احسن کار میکند. نظام اقتصادی نیز جزئی از نظام طبیعی است که خداوند در آن هیچ گونه دخالتی ندارد. برای آنکه نظام اقتصادی به بهترین نحو کار کند و مردم و جامعه را به رفاه برساند، باید از هرگونه دخالت نیروهای بیرونی در اقتصاد جلوگیری کرد. این نظام طبیعی اقتصادی به وسیله «دست راهنمای» هوچسن (francic hutcheson) یا «دست نامرئی» آدام اسمیت به بهترین نحو به بقای خود برای به سعادت رساندن ابنای بشر ادامه میدهد، بنابراین، در عرصه اقتصادی، هدایت تکوینی مستمر خداوند وجود ندارد و نیز به هدایت تشریعی او نیازی نیست.
یقین به توحید افعالی خداوند، ویژگی خاصی به اعمال و رفتار انسان در صحنه زندگی میبخشد. این یقین باعث خواهد شد که انسان در عرصه فعالیتهای اقتصادی به نحوی رفتار کند که با رفتارهای انسان غیر موحد متفاوت باشد؛ زیرا اعتقاد به توحید افعالی رابطه خدا را با انسان و طبیعت به گونهای تعیین میکند که با خداشناسی مبتنی بر دئیسم متفاوت است.
در شمارههای قبل به تبیین و بررسی مبانی بینشی و اعتقادی اقتصاد علوی و لیبرال سرمایه داری غرب پرداخته و تاثیرات مبانی این دو رویکرد را بر اجزای اقتصاد و تئوریهای اقتصادی مورد تدقیق قرار دادیم. این مبانی بینشی عبارت بودند از: 1- خداشناسی؛ 2- جهان شناسی؛ 3- انسان شناسی؛4- جامعه شناسی (نظریه اصلات فرد یا جامعه و یا اصالت توأمان فرد و جامعه).
مبانی ارزشی و اخلاقی اقتصاد علوی
تاثیر فرهنگ بر رفتارهای اقتصادی، پیگیری نوع سیاستها و برنامهها، و نیز کامیابی یا ناکامی سیاستها و برنامههای اقتصادی در وصول به اهداف، تردید ناپذیر است؛ چراکه رفتارهای انسانها در عرصههای گوناگون زندگی با فرهنگهای متفاوت، با هم فرق دارد. اقتصاد نیز در جایگاه دانشی که برای رفتارهای اقتصادی انسانها شکل میگیرد، از این قاعده مستثنی نیست و از فرهنگ مردم متاثر است.
برخی از مفاهیم مبنایی دارای مفاهیم ارزشی؛ فرهنگ ساز، جهت دهنده، و بر رفتارهای اقتصادی انسانها تاثیرگذار هستند. دیدگاه ارزشی هر مکتب اجتماعی درباره مفاهیمی مانند زهد و قناعت، توکل به خدا، تقدیر الهی و رزق مقدر، دنیا و مظاهر آن، (مال، ثروت، رفاه، تجمل و...) و رابطه دنیا و آخرت، سازنده پیکره اصلی فرهنگ اقتصادی آن مکتب است که در پی آن، رفتارهای اقتصادی خاصی در عرصههای گوناگون اقتصادی به مردم رهنمون شده و برنامه و سیاستهای ویژه اقتصادی، به مسئولان اقتصادی هر نظامی القا میشود.
این واژهها و مفاهیم ممکن است فراوان و گسترده باشد؛ اما اینجا به حسب نیاز و مقدورات، چند بحث مهم را مطرح میکنیم تا هم سوء تفاهم و برداشتی که از برخی از این مفاهیم در اذهان برخی شکل گرفته و مسلمانان و جامعه اسلامی را به ناحق متخم میکنند، رفع شود و نیز نوع تاثیر آنها را بر رفتارها و دیدگاههای مسلمانان نشان دهیم.
تفاوت این مفاهیم با مفاهیم حاضر در مبحث مبانی اعتقادی اقتصاد علوی، به طور عمده به جنبه هستی شناختی مباحث عقیدتی و ارزش مدارانه مباحث حاضر در مبانی اخلاقی اقتصاد علوی باز میگردد.
هرچند مفاهیم اخلاقی نیز از جهت هستی شناختی قابل بررسی است. به عنوان مثال، دنیا و مظاهر آن در آیات و روایات اسلامی، بویژه در کلمات مولی الموحدین علی علیه السلام فراوان نکوهش شده و شمار امور پست قرار گرفته است و در حد «عَفطَةِ عَنزٍ؛ آب دماغ بز» تنزل مییابد و حتی در برخی سخنان معصوم از تحصیل آن نهی شده است؛ اما در عین حال در تعدادی از آیات و روایات به صورت امر مطلوبی به بهره برداری از آن سفارش شده است:
«لاتَنسِ نَصیبَکَ من الدُنیا»
«سهم خود را از دنیا فراموش نکن» (سوره قصص، آیه 77)
البته میزان آیات و روایات دسته اول در برابر آیات و روایات دسته دوم چنان فراوان و گسترده است که به ذهن انسان مسلمان آشنا به این معارف ممکن است خطور کند که مظاهر دنیا، و کار و تلاش را رها سازد و فقط به عبادت و کسب آخرت مشغول شود. در این صورت، نتیجه چنین فرهنگ و رفتاری عقب ماندگی جوامع اسلامی از توسعه و رشد در خور شانشان خواهد بود.
آیت الله شهید مطهری(ره) در بررسی علل عقب ماندگی جوامع اسلامی تصریح دارد که نوع داوری و برداشت نادرستی که مسلمانان از مفاهیمی همانند تقدیر الهی، اعتقاد به آخرت و تحقیر دنیا، زهد، توکل و قناعت یافتند، یکی از عوامل عقب ماندگی جوامع اسلامی از پیشرفت علمی، فنی و اقتصادی و ... شده است.
قرنها عقب ماندگی کشورهای اسلامی از سایر کشورها در حالی است که تمدن اسلامی تجربه موفق پیشرو بودن در دانشها و فنون گوناگون و اوضاع اقتصادی را هنگامی که شرق و غرب عالم در عقب ماندگی و بربریت به سر میبرد، دارا است.
مطلب اول: تقدیر و رزق مقدر
واژه «قدر» از نظر لغوی به معنای حد و اندازه و واژه «تقدیر» به معنای تعیین اندازه و ویژگیهای چیزی است. این واژه به همین معنا در قرآن کریم و روایات معصومان علیهم السلام ازجمله در سخنان امیر مومنان علیه السلام فراوان آمده است که به چند نمونه آن بسنده میشود: «و إن من شیء الاعندنا خزائنه و ما ننزله الابقدر معلوم؛ گنجینههای هرچیزی تنها نزد ماست و آنها را فقط به اندازههای محدود و مشخص فرو میفرستیم». (سوره حجر، آیه 21)
امیر مومنان نیز بر همین معنا تصریح دارد: «جعل لکل شیء قدرا؛ خداوند برای هر چیزی اندازهای قرار داد».
از آیات فراوان قرآن و نیز از بسیاری از کلمات علی علیه السلام استفاده میشود که روزی هرکس را خداوند تعیین کرده است. گزارش کلمات علی علیه السلام در این باره چنین است: «چون انسانها مخلوق خداوندند، خدا آنها را دوست دارد و بدیشان روزی میدهد؛ بلکه بر خود لازم کرده است که روزیشان را عطا کند؛خداوند توسعه در رزق و روزی مردم را اراده کرده است؛ روزی آنها را عادلانه تقسیم میکند؛ روزی بندگانش را تقدیر و اندازه میکند؛ و با توسعه و تضییق آن انسانها را در معرض آزمایش قرار میدهد؛ خداوند برای بندگان مومن خود امتیاز دیگری قرار داده است و روزی آنان را از راه هایی که هیچ گاه گمانش را نمی برند (من حیث لایحتسب) میدهد؛ روزی هرکس از طرف خدا تقسیم و تعیین شده است؛».
برخیها ممکن است با اشاره به این آیات و روایات، مسلمانان و جوامع اسلامی را متهم سازند که آنها معتقدند که کار و تلاش در توسعه، رشد، رفاه و امور دنیایی و افزایش روزی تاثیر ندارد؛ چراکه این امور پیشاپیش از طرف خداوند متعال تعیین شده، و همین امر زمینههای سستی و تنبلی جوامع اسلامی را فراهم آورده است؛ درنتیجه از کاروان سریع رشد عقب مانده اند؛ البته بعید نیست برداشتهای ناصواب برخی مسلمانان یکسونگر و ظاهر بین و تبلیغات برخی دستگاههای حکومتی سوء استفاده گر در طول تاریخ اسلام، در واقعیت تلخ پیش گفته سهم فراوانی داشته باشد. تاریخ نشان میدهد که این مسئله ابزاری بود در اختیار حکومت سفاک بنی امیه و آنها کخالفان خود را با مستمسک قرار دادن قضا قدر، به کام مرگ و شکنجه میفرستادند و با دستگاه تبلیغی خود برای جلوگیری از اعتراض مردم، این اندیشه را به غلط تبلیغ میکردند. (ر.ک: مجموعه آثار، مرتضی مطهری، ج1، ص 375 و 376)شهید مطهری از کتاب تاریخ علم کلام، تالیف شبلی نعمان نقل میکند: «در زمان امویان... هر وقت کلمه شکایتی از زبان کسی در میآمد، طرفداران حکومت حواله به تقدیر کرده و او را ساکت و خاموش میکردند که آنچه میشود؛ مقدر و مرضی خدا است و نباید هیچ دم زد». (همان، ص 376)به به هر روی، حقیقت امر چیست، و این دسته از آیات و روایات علی علیه السلام را چگونه باید تفسیر و تاویل برد تا این برداشت غلط و شبهه را زدود و جامعه اسلامی و مسلمانان را از این خطا دور نگه داشت؟ در ادامه با استفاده از کلمات علی علیه السلام روشن خواهد شد که معنای تقدیر و روزی مقدر هیچ گاه لازمه اش تنبلی و سستی از کار و تلاش نبوده؛ بلکه اعتقاد درست به این مسئله، عامل تلاش و پیشرفت مادی معنوی مسلمانان و جامعه اسلامی است.