28 فروردین 1395, 11:42
بايد بدانيم كه به جاي انتقام ميتوانيم كاري كنيم كه نتيجه مثبتتري دارد و آن گفتن اين است كه شما را ميبخشم. بخشيدن به معناي تسليم شدن نيست بلكه به اين منظور است كه اين هم بگذرد. وقتي فرد آزاردهنده را ميبخشيد از نظر هيجاني ديگر به او پايبند نشدهايد. بخشش شما را از كابوس فرد ديگري خلاص ميكند و به شما امكان زندگي پسنديده و آرامي را ميدهد. وقتي آدمي خشمگين ميشود ممكن است احساس مسئوليت بيشتري بكند اما بخشش كم كم احساس قدرت بيشتري را القاء ميكند. وقتي كسي را ميبخشيد قدرت صلاحديد شما احيا ميشود. مهم نيست كه فرد لايق بخشش باشد، شما سزاوار رهايي هستيد. دليل ديگري كه ممكن است ما را از بخشش بازدارد ميتواند احساسي چون ضعف باشد. بعضيها فكر ميكنند بخشيدن يعني اينكه آنها اشتباه كردهاند و حق با ديگري است. بخشش فقط بيرون كشيدن خنجر از شكم تان است. بخشش همانقدر كه براي جسم خوب است براي روان نيز گوارا و خوب است. زنده كردن و زنده نگه داشتن جراحات گذشته براي سلامتي ضرر دارد. ثابت شده است كه حتي يادآوري ساده يك واقعه كه باعث خشمگين شدن فرد ميشود براي قلب استرس آور است. ابتدا احساسهاي منفي همچون خشم و غمگيني و خجالت را تحمل ميكنيد، بعد سعي ميكنيد از آنچه اتفاق افتاده سر در بياوريد يا به بررسي تسكين اين پيشامدها ميپردازيد. بعضي افراد ممكن است هيچوقت به مراحل نهايي بخشش دست پيدا نكنند.
با آزردگي كوچك شروع كنيد: آزردگي و دلخوري جزئي كه از سوي غريبهها، دوستان، آشنايان و حتي صميميترين فرد حاضر در زندگي تان بر شما وارد ميشود و موجب تكدر خاطر و دل شكستگيتان ميشود را ناديده بگيريد. زيرا شما را براي امر خطير و نخستين گام بخشيدن آزارهاي اصلي آماده ميسازد.
خودتان را از احساسهاي مضر و منفي رها كنيد: احساس خشم يا نااميدي خود را براي يك دوست يا مشاوري دلسوز و مورد اعتماد بازگو كنيد. اين عمل تجربه نيرومندي را براي گوش فرا دادن به شما ميبخشد و ميتوانيد بدون هيچ خطر بازگويي يا انجام چيزي كه بعدها غم آن را بخوريد بر احساسات خود فائق آييد. همچنين با اين رفتار ميتوانيد از نمودهاي منفي ناشي از خشم نيز دوري و اجتناب كنيد.
به فردي كه شما را آزرده خاطر كرده است نامه بنويسيد: جزئيات حقيقتي را كه اتفاق افتاده همانگونه كه آن را تجربه يا آن را مشاهده كردهايد بدون هيچ گونه دخل و تصرفي بنويسيد. سعي كنيد اگر برايتان مقدور است نامه خود را به دست فردي كه شما را آزرده است، به طريقي برسانيد و براي تخليه كامل هيجان و برطرف كردن مساله به صورت بنيادي، بهتر است در كمال آرامش با فرد مورد نظر راجع به محتويات نامه به گفتوگو بنشينید و اشتياق خود را براي برطرف كردن سوءتفاهمات و ناراحتي بيان كنيد و درصدد رفع كامل مشكل برآييد، چنانچه فردي كه شما را آزرده است فوت كرده، نامه را پس از نوشتن بسوزانيد. روش سمبليكي كه خشم را كاملاً ميسوزاند و از بين ميبرد.
احساس نكنيد كه مقابله كردن و رو در رو شدن ضروري است: بخشش ميتواند بدون دخالت يا آگاهي كسي هم اتفاق بيفتد. افرادي را كه ميبخشيد، ممكن است هرگز نفهمند كه در حق شما اشتباه كردهاند يا حتي در صورت آگاهي نيز، خود را نه تنها گناهكار و متهم قلمداد نكنند بلكه محق بر اين عمل نيز بدانند؛ با اين تفاسير شما باز مبادرت به عمل بخشش كنيد زيرا آنچه مهم است فائق آمدن شما بر خشم تان است.
با همدلي گوش فرا دهيد: اگر با كسي كه مخالف شماست رودررو قرار گرفتيد ساكت باشيد و گوش فرا دهيد و بعد هر چه شنيدهايد را به او نسبت دهيد. در اين صورت شما خواهيد توانست رفتار را از چشمانداز و نظرگاه ديگري نيز ببينيد و سعه صدر بيشتري از خود نشان دهيد كه اين خود نيز در نهايت ميتواند منجر به بخشش شود.
عبادت و تفكر را فراموش نكنيد: الا بذكر الله تطمئن القلوب، را بسيار تكرار كنيد. همانطور كه خود نيز اذعان داريد معنويت و ايمان آرام بخش است.
به خاطر داشته باشيد كه بخشش همان فراموشي نيست: نبايد آزردگيها را فراموش كنيم. اين تجربيات در عين ناراحتكننده بودن شان بسيار آموزنده و عبرتدهنده نيز هستند. اين تجربيات به ما آموزش ميدهند كه دوباره قرباني نشويم و ديگران را نيز قرباني نكنيم. بخشش آرامش دروني ميآورد. پس بخشنده باشيد تا احساسهاي مثبت به وجود آمده، راه زندگي بهتر را براي شما هموار كند.
انسان، جلوه صفات پروردگار است و نمایندە حق در آفرینش. از جلوههای خداگونگی انسان،«عزت» در زندگی است که پرتویی از نور ایمان است.ایمان،نورانیت در دل مؤمن پدید آورده و او را عزیز میسازد و بزرگی میبخشد. خداوند،در قرآن میفرماید:﴿من کان یرید العزّة فلله العزة جمیعاً﴾(سوره فاطر،آیه 10). «هر که عزت خواهد،پس همه عزت نزد خداست».«عزت»، قدرت و نفوذ ناپذیری است.به سخنی دیگر، عزت حالتی است که انسان را شکست ناپذیر میسازد و سرچشمه آن، وجود حق است و سپس به وجود آدمیجاری میشود. همه نیروهای نفوذ پذیر برای خداوند است. خداوند، هم عزیز است و هم عزت بخش. هر چه رابطه با او بیشتر باشد، عزت بیشتر است. علامه طباطبایی(ره)، پیرامون آیه فوق میگوید: «معنایش این است؛ هر کس عزت میخواهد باید از خدای تعالی بخواهد. زیرا، عزت همه اش ملک خداست و هیچ موجودی نیست که خودش، به طور ذاتی عزت داشته باشد.» عزت بر دو گونه است: عزت شایسته، که ذات پاک خداوند را به عزیز توصیف میکنیم. و عزت ناپسند،که همان غرور در برابر حق است. این عزت، در حقیقت، ذلت است. رسیدن به عزت، دو مرحله دارد: 1.مرحله عزت فکری و کلامی، که سخن را پاکیزه کند. 2.مرحله عزت عملی، که عمل را صالح و استوار سازد. بدین سان، عقیده پاک به سوی خدا اوج میگیرد و دارنده آن را نیز پرواز میدهد تا در جوار عزت حق قرار گیرد. اما،عزّت به معنای غیرت مغرورانه، قدرت پوشالی است و سراب عزت. این حالت، از ستمگری و دشمنی به دست میآید. خداوند، میفرماید: ﴿بل الذین کفروا فی عزة و شقاق﴾ (سوره ص،آیه 2). آنها که کافر شدند، گرفتار غیرت و دشمنی اند. کافران، قدرت و ثروت را راه رسیدن به عزت میدانند. این سراب عزت است که گروهی از مسلمانان سست ایمان نیز، در آن گرفتار آمدهاند.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان