بررسي ادله حرمت مطلق «غنا»
محمد مهدی معتمدی
غنا و موسیقی، مفاهیم و احکام(6)
در شماره قبل این سلسله مقاله عنوان داشتیم که در موضوع غنای حرام، اختلاف زیادی وجود دارد. مفهوم غنا، ضرب المثل مفهوم مجمل در میان اصولیان شده است. از سوی دیگر، اختراع و استعمال وسایل و ابزارهای جدید موسیقی نیز میتواند در ابهام بیشتر مصادیق غنا و موسیقی حرام، در عصر حاضر موثر افتد.
دیدگاه فقها درباره غنا
گفتیم که در باب حرمت یا حلیت غنا، در میان فقهای عظام سه دیدگاه حاکم است:
1. حرمت غنا به نحو مطلق؛ 2. عدم حرمت غنا به طور مطلق بلکه حرمت اعمال شهوت انگیز و حرام در حواشی غنا؛ 3. حرمت ذاتی غنا و انحصار آن در حرمت غنای شهوانی.
سخن در باب دیدگاه و نظر اول و بیان ادله آن بود. این دیدگاه، که مشهور در بین فقهاست، مطلق غنا را حرام میداند، گرچه در بین صاحبان این دیدگاه، غنا مفهوم و احدی ندارد. محمد جواد عاملی مینویسد: «اختلافی در حرمت غنا و مزد بر آن و یادگیری و آموزش و شنیدن آن، نیست، چه در قرآن و دعا و شعر باشد و چه در غیر آن،
همان گونه که صاحب مجمع البرهان نیز، آورده است».
فقیهان پیشین، به جای فتوا درباره نفس غنا، به کسب مغنیه فتوا دادهاند.
البته چون حرام بودن خرید و فروش زنان آوازه خوان، به جهت حرام بودن نفس غناست و وجه دیگری برای حرمت آن وجود ندارد. ابن ادریس، به حرام بودن هر چیزی که سبب شادی و سبکی میشود، از صداها و آهنگها و... فتوا داده است. شیخ طوسی، همین دیدگاه را میپذیرد. صاحب جواهرنیز ادله سه گانه [کتاب و سنت و اجماع] را دال بر حرمت غنا دانسته و آن را از ضروریات مذهب دانسته است.
دلایل حرمت: در بیان ادله دیدگاه اول درباره حرمت مطلق غنا در ابتدا به ادله قرآنی و اشکالات وارده بر دلالت این آیات بر حرمت مطلق آواز خوانی پرداخته و گفتیم که در قرآن کریم، لفظ تغنی وارد نشده و نسبت به این عنوان، امر و نهی خاصی وجود ندارد؛ اما به آیاتی که در آنها تعبیرهایی چون: «قول زور»، «لغو» و «لهوالحدیث» آمده استناد جستهاند. منشا این تفسیر، تطبیقی است که در روایات حضرات معصومین(ع) نسبت به تفسیر معانی چون «قول زور، لغو، لهو الحدیث» به معنای آواز خوانی و غنا شده است:
آیه اول: «فاجتنبوا الرّجس من الاوثان واجتنبوا قول الزّور». در روایتی صحیحیه از امام صادق(ع) نقل شده: «منه قول الرجل للذی یغنّی احسنت؛ ازقول باطل است، تشویق آواز خوان».
آیه دوم: «ومن الناس من یشتری لهو الحدیث...؛ گروهی از مردم، خریدار سخنان بیهوده اند، تا به نادانی، مردم را از راه گمراه کنند و قرآن را به مسخره میگیرند. بهره اینان، عذابی است خوار کننده ».(سوره لقمان، 5) در این آیه شریفه نیز، حرمت خرید کلام بیهوده، روشن است، بویژه در روایات صحیحه ای، غنا برآیه شریفه تطبیق شده و وعده آتش، بر غنا داده است.
آیه سوم: «والذین لایشهدون الزور واذا مروا باللغو مروا کراماً؛ آنان که به دروغ شهادت نمی دهند و چون برناپسندی بگذرند، به شتاب از آن دوری میجویند».(فرقان، 72)
آیه چهارم: «والذین هم عن اللغو معرضون؛ آنان که از بیهوده اعراض میکنند».(مومنون، 3) در ذیل این آیه شریفه، روایتی از امام نقل شده که آن حضرت میفرماید: «انه الغناء والملاهی؛ آن لغو، لهو ولعب است».
2 . سنت: روایاتی که بر حرام بودن (تغنی) بدانها استدلال شده، در حدّ تواترند، امّا دلالت آنها، بر طریق یکسانی نیست. پاره ای از روایات، درتفسیر آیات چهارگانه ای که یاد شد، وارد شده اند و شماری از آنها به تفسیر (زور) به (غنا) بسنده کرده اند و شماری دیگر، به عذاب الهی و حرمت غنا اشاره دارند. (غنا از دیدگاه اسلام، کاظم قاضی زاده، فصلنامه کاوشی نو در فقه اسلامی، شماره 4)
1- پرهیز دهندگان از شنیدن غنا و شرکت در مجالس غنا: از امام موسی بن جعفر پرسیده شد: «عن الرجل یتعمد الغناء یجلس الیه؟ قال(ع): لا؛ آیا میشود در نزد کسی که قصد آواز خوانی دارد نشست؟ امام فرمود: خیر». این روایت، در کتاب علی بن جعفر آمده و سند صاحب وسایل به این کتاب، به واسطه سند وی به شیخ طوسی، صحیح است. روایت از سند و دلالت خوبی برخوردار است. روشن است که حرام بودن نشستن درنزد (مغنی) نمی تواند دلیلی جز حرام بودن فعل غنا، داشته باشد. یا از امام صادق(ص) از غنا پرسیده میشود، آن حضرت میفرماید: «لاتدخلوا بیوتاً اللّه معرض عن اهلها؛ به خانه هایی که خداوند از اهل آنها اعراض کرده، وارد نشوید».
2- مرجوحیت غنا: پارهای از روایات، تنها مرجوح بودن غنا را میرسانند، نه حرمت را، مانند: بیت الغناء، لاتومن من فجیعه...، گرایش نداشتن معصومان(ع) به خرید کنیزان مغنیه، غنا زمینه ساز نفاق و غنا، عامل فقر. در بین این روایات، روایات صحیحه نیز وجود دارد، ولی حرمت از آنها استفاده نمی شود.
3- حرام بودن مفرد آواز خوان: پاره ای از روایات، آشکارا دلالت بر حرمت مزد آواز خوان دارند73. ملازمه بین حرام بودن مزد مغنی و حرمت غنا، روشن است. البته این روایات نیز اطلاق دارند و به گونه غنا، اشاره ای ندارند. در بین این روایات نیز، روایات صحیحه وجود دارد.
4- حرمت اخذ قرآن مزماراً: این روایت، از پیامبر(ص) نقل شده، امّا دلالت آن بر حرمت غنا، جای تامل دارد. دستکم، میتوان احتمال داد که مقصود حضرت، این بوده که قرآن را بی توجه به محتوا، چون دمیدن در مزمار، نخوانند. جدای از آن، اگر (اتخاذ القرآن مزماراً) حرام باشد، منافاتی با حلیت غنا ندارد، چرا که این روایت، در مورد خاص است و حداکثر، مورد خود را خارج میکند. بویژه که شان قرآن، اقتضای ادب خاص دارد.
در مجموع، از روایاتی که نقل شده حرام بودن فی الجمله غنا، به دست میآید، امّا اینکه همه مصادیق غنا، حرام است یا بعضی از آن، با توجه به ادله معارض و مخصص، در ادامه بررسی خواهد شد.
3 . اجماع: ادعای اجماع بر حرمت غنا، در کلمات بسیاری از فقیهان آمده است. این اجماع، تعبدی نیست. افزون بر این، مدرک آن یا معلوم و یا محتمل است که همان آیات و روایات باشد.
دیگر اینکه استدلال کننده، نمی تواند از این راه به هدف خود دست بیابد، زیرا اجماع، دلیل لبّی است و با توجّه به ابهامهایی که در باب موضوع غنای حرام وجود دارد، جز اثبات قدر متیقن از آن (غنای لهوی باطل وشهوت انگیز) قدرت ثابت کردن چیز دیگری را ندارد.
نتیجه
1 . گرچه در آیات، از عنوان: (غنا) خبری نبود، امّا در میان روایات، چه روایات مستقل، چه تفسیری، روایات معتبر و صحیحی وجود داشت که حرام بودن غنا را ثابت میکرد.
2 . دلالت این روایات بر حرام بودن مطلق غنا، در صورتی که ادعای انصراف غنای زمان صادقین(ع) به غنای لهوی، تمام نشود، حداکثر دلالت اطلاقی است و دلایل مقید میتوانند آنها را قید بزنند.
3 . در روایات، هیچ توضیحی درباره موضوع غنا داده نشده و فقط بعضی از روایات، به مصادیقی از غنای لهوی، اشاره دارند.