بررسي فضيلت گريه بر امامان معصوم (ع)
سروش سبحانی
حسین ،(ع) کشته ءاشکها
درمقاله حاضر نویسنده ضمن تشریح اینکه گریه یکی از نیازهای طبیعی بشر است، آن را منافی با رضا به قضا و قدرالهی ندانسته است.
همچنین به فضایل گریه براهل بیت پرداخته و روایات مربوط به اهمیت گریه برامام حسین(ع) را بیان کرده است که اینک با هم آن را از نظر میگذرانیم.
گریه، نیاز طبیعی انسان
گریستن حالتی از حالات طبیعی است. هر انسان هنگامی که هیجانات درونی شدید بر او وارد میشود به طور طبیعی این احساسات و عواطف درونی خویش را ناخواسته و بی اختیار به دو شکل خنده و گریه بروز میدهد. هرچند که خنده برخاسته از شدت سرور و شادی درونی است و گریه ریشه درحزن و اندوه شدید آدمی دارد، ولی این گونه نیست که همواره واکنشهای ظاهری خنده مرتبط به سرور و شادی و یا گریه مربوط به حزن و اندوه باشد، بلکه گاه شدت اندوه، شخصی را از حالت طبیعی بیرون برده و موجب میشود تا خندههای وحشتناکی را بروز دهد؛ چنان که بارها دیده شده که کسی که ناگهان با عوامل و علل شادی آفرین مواجه شده و باور آن برای او دشوار است، از شدت فشار هیجانی، میگرید از این رو نمیتوان هرخنده و یا گریهای را تنها مربوط به شادی و یا اندوه دانست؛ زیرا شدت و ضعف علل و عوامل میتواند واکنشهای متضادی را در انسان سبب شود. به سخن دیگر، واکنشهای هیجانی تحت تاثیر علل و عوامل مختلف و شدت و ضعف آن میتواند گاهی متضاد و متناقض باشد. بارها دیده شده که شخصی از شدت عوامل شادی آفرین دچار جنون و دیوانگی شده و یا از شدت فشار عصبی وارده از سوی عوامل اندوه زا، دچار مرگ شده و یا بخشی از اعضا و جوارح وی آسیب دیده است.
به هرحال، گریه و خنده در بسیاری از موارد واکنش طبیعی بدن به علل و عواملی است که احساسات و عواطف شخص را تحریک میکند. شدت و ضعف آن میتواند واکنشهای گاه متضادی را بر انگیزد و به جای خنده، گریه و به جای گریه سبب خنده شود.
قرآن با اشاره به خاستگاه طبیعی وفطری گریه و خنده میکوشد تا ضمن بیان طبیعی بودن آن، توحید در همه ابعاد را به انسان بنمایاند، چنانکه در آیه 43سوره نجم میفرماید: وانه هو اضحک و ابکی؛ و اوست که انسان را میخنداند و یا میگریاند. گریستن از اموری است که بر خلاف خنده در مواردی مورد تاکید و تشویق قرارمی گیرد. هرچند در آموزههای قرآنی، خنده امری ناپسند نیست؛ ولی برخلاف تبسم که مورد تاکید است خنده یعنی خروج صداها و اصواتی که بیانگر سرور داخلی است، از علل کاهش شخصیت اجتماعی شخص شمرده میشود؛ زیرا خندههای بلند و شدید در بسیاری از موارد نوعی خروج از تعادل شخصیتی است؛ چون زمانی شخص به خندههای بلند اقدام میکند که ناتوان از مدیریت هیجانات شدید باشد.
در تفسیر و تحلیل قرآنی، «فرح» ابراز شادیها و سرورهایی است که بیانگر غفلت انسان از حقیقت آفرینش و سرگرم شدن به امور لهو و لعب دنیاست. از این رو میفرماید: «ان الله لایحب الفرحین، خداوند کسانی که فرح و خوشحالی خویش را در قالب خندههای بلند بروز میدهند دوست نمیدارد. (قصص آیه 76) این درحالی است که انسان سالم را انسانی مسرور و شادان میشمارد که همواره بر لبانش تبسم است و شادی و سرورش را تنها به شکل تبسم بروز میدهد و خنده را جز در مواردی اندک و کم نشان نمیدهد، چنان که اندوه خویش را نیز دربسیاری از موارد بویژه در اجتماعات، نهان میدارد.
مومن از نظر قرآن کسی است که نسبت به عظمت و جلال خداوندی، درخشیت و خوف است و همانند کودکی میماند که میهراسد محبت و عشق پدر و مادرش را به خاطر خطا و اشتباهی از دست دهد و خشم ایشان را به جان خرد. از این رو خوف و خشیت وی نسبت به خداوند زیباست و موجبات رشد اخلاقی و هنجاری وی را سبب میشود و از انجام هرگونه خطا و اشتباه و گناهی پرهیز میکند. این پرهیزگاری همان هدفی است که خداوند از مقام جلالی و ظهور آن نسبت به بندگان خویش اراده میکند.
در آموزههای قرآنی یکی از راههای تقرب جویی به خداوند، تبسم در اجتماع و در هنگام مواجه شدن با دیگران و درهمان حال گریستن و تضرع در خلوتگاه و در هنگام راز و نیاز با خداوند است، لذا یکی از صفات مومن واقعی، گریستن در هنگام خلوت با خداوند است: اذا تتلی علیهم آیات الرحمن خروا سجدا و بکیا. هرگاه آیات خدای رحمان بر ایشان خوانده میشد، سجده کنان و گریان به خاک میافتادند. (مریم آیه 58) بر این اساس گریستن به تنهایی و تنها در پیشگاه خداوند امری پسندیده است؛ زیرا بیانگر معرفت انسان به مقام جلال الهی، فروتنی، تواضع، خشوع و خضوع در برابر اوست.
گریه هنگام مصیبت و شادی
انسان به طور طبیعی هنگام مواجه شدن با مصیبتهای سخت و جانکاه، متاثر از احساسات و عواطف نمی تواند خوددار باشد و بی اراده شروع به گریه میکند. کسی که معرفت کامل و تمام از مقام جلال و عظمت الهی داشته باشد نیز این گونه است و نمی تواند احساسات ترس و خوف خویش را مخفی کند؛ از این رو چهرهاش زرد و دگرگون میشود و از شدت خشیت میلرزد و گریه میکند. چنان که این حالات درباره بسیاری از امامان بویژه امیرمومنان علی(ع) و زین العابدین(ع) روایت شده است.
گریه هرچند که نمیتواند اختیاری باشد ولی به سبب علل و عواملی که موجبات تاثر قلب و احساسات و عواطف انسانی را فراهم میآورند، میتواند اختیاری شود. به این معنا که هرگاه انسان متوجه عظمت خطر و یا رخدادی شود و نسبت به آن معرفت و شناختی پیدا کند با توجه به عظمت رخداد و شناخت شخص، احساسات و عواطف متاثرشده و آثار آن به شکل گریه بروز و ظهور میکند.
دربرخی از موارد به سبب این که شخص نمی تواند عظمت حادثه را درک کند و یا متوجه آن شود و یا از نظر احساساتی انسانی نیست که بتواند سریع متاثر شود، سخن از تباکی و تضرع است. تباکی و تضرع هرچند که نمی تواند جانشین خشوع و خضوع و نیز خشیت و بکای واقعی شود ولی نمایش آن میتواند آدمی را اندک اندک در مسیر قرار دهد تا احساسات و عواطف وی تحریک شود و دلش بر اثر خشیت واقعی و شناخت درست از رخداد و یا عظمت امری، نرم گردد و اشک از چشم جاری شود.
خداوند در آیه 92 سوره توبه بیان میکند که گروهی از مردم به سبب ناتوانی از کاری و شناخت عظمت کار، ناخواسته دچار حزن و اندوه میشوند و احساسات آنان به سبب این که نمیتوانند کاری را انجام دهند برانگیخته میشود و اشک از چشمانشان جاری میشود: و {نیز] گناهی نیست بر کسانی که چون پیش تو آمدند تا سوارشان کنی ]و[ گفتی: «چیزی پیدا نمی کنم تا بر آن سوارتان کنم»، برگشتند، و در اثر اندوه، از چشمانشان اشک فرو میریخت که[چرا] چیزی نمییابند تا (در راه جهاد) خرج کنند.»
در آیه 83 سوره مائده نیز به کسانی اشاره میشود که به سبب شناختی که نسبت به حق یافتند از روی شادی گریه میکنند و اشک شوق معرفت و دست یابی به آن از چشمانشان جاری میشود: «و چون آنچه را به سوی این پیامبر نازل شده، بشنوند، میبینی بر اثر آن حقیقتی که شناختهاند، اشک از چشمهایشان سرازیر میشود. میگویند: پروردگارا، ما ایمان آوردهایم پس ما را در زمره گواهان بنویس.»
این همان اشک شادی است که به سبب معرفت به اموری شادی آفرین از چشمان شخص بیرون میریزد و احساسات و عواطف ایشان به سبب آن تحریک شده و نمیتوانند آن را از شدت تاثر کنترل و مهار نمایند.
اندیشمند بزرگ راغب اصفهانی در تبیین و تحلیل واژه شکر در قرآن با اشاره به ریشه آن مینویسد که این واژه از شکری به معنای سرشک و ژاله چشم است. (مفردات الفاظ قرآن کریم، راغب اصفهانی ذیل واژه شکر)
در حقیقت، انسانی که میخواهد نسبت به نعمت و کرامتی واکنش احساسی و عاطفی نشان دهد، به سبب خوشحالی و شادی بسیار، دل و جانش متاثر میشود و اشک از دیدگانش جاری میشود. به سخنی دیگر، یکی از علل و عواملی که دل و احساسات آدمی را تحت تاثیر قرار میدهد و عواطف وی را برمی انگیزد، نیکی دیگری است. واکنش شدید احساسی و عاطفی به نیکی دیگری به شکل اشک خوشحالی از چشم جاری میشود و این گونه است که ارتباط معناداری میان سپاسگزاری و اشک دیدگان ایجاد میشود.
انسانها هرگاه از نیکی کسی احساسی شوند، در گوشه چشمانشان سرشکی چون ژالهای حلقه میزند و تحت تاثیر احساسات شدیدتر اشک بر گونههایش جاری میشود. از این رو شکر با اشک دیدگان ارتباط معناداری یافته است.
نسبت گریه با مقام رضا
گریه کردن با مقام رضا به قضا و قدر منافات ندارد؛ زیرا گریه بر شادی و اشک شادی ریختن، امری پسندیده و بیانگر روح لطیف و خاشع و خاضع شخص و نمایشگر اوج خشیت و خوف به خداوند است؛ چنان که گریه در هنگام مصیبت نیز به سبب آن که عواطف و احساسات شخص تحت تاثیر قرار گرفته و بیانگر نرمی دلها به جای سنگدلی است، افزون بر این که امری طبیعی و واکنش ناخواسته است، تا زمانی که موجب خروج شخص از تعادل و اعتدال شخصیتی نشود، نه تنها عیب نیست، بلکه امری پسندیده است؛ زیرا موجب خروج فشارهای عصبی میشود و تعادل شخص و شخصیتی وی را حفظ میکند.
شخص زمانی از حالت تعادل بیرون میرود که گریه وی همراه با نوعی اعتراض به قضا و قدر الهی باشد؛ ولی اگر او ضمن پذیرش قضا و قدر به سبب عوامل اندوه زای طبیعی، گریه کند و خود را تخلیه نماید، نه تنها کاری مثبت و پسندیده است، بلکه به سبب بیان شدت عواطف و احساسات و نرمی دل میبایست مورد تشویق و ترغیب قرار گیرد.
از معصومان(ع) حکایتهای متعددی نقل شده که ضمن پذیرش قضای الهی، در کنار زیبا دانستن آن، گریه را امری پسندیده دانسته و بدان عمل و حتی تشویق کردهاند. از آن جمله میتوان به روایات بسیاری اشاره کرد که درباره گریستن اهل بیت(ع) و مردم مدینه بر مرگ پیامبر(ص) و یا حتی گریستن پیامبر(ص)، اهل بیت(ع) و اهل مدینه بر سید شهدای جهاد احد حضرت حمزه عموی گرامی پیامبر(ص) وارد شده است. همچنین میتوان به روایاتی توجه داد درباره گریستن اهل بیت(ع) بویژه فاطمه(س) پس از رحلت پیامبر(ص) و اینکه آن حضرت(س) در بیت الاحزان ماهی چند به عزاداری و گریستن مشغول بود و صدای گریهها و ضجههای آن حضرت چنان بود که برخی به شکایت نزد امیرمومنان(ع) آمدند. همچنین میتوان به روایاتی اشاره کرد که در آن گریستن بر شهادت فاطمه(س)، امیرمومنان علی(ع) و امام حسن(ع) و امام حسین(ع) امری پسندیده و نیک دانسته شده و حتی دستور به برگزاری مراسم خاص عزاداری و گریه و تباکی بر آن حضرت امام حسین(ع) وارد شده به طوری که خود اهل بیت(ع) از امام سجاد(ع) تا امام الزمان(عج) بر آن اهتمام داشته و به برگزاری مجالس ماتم اقدام میکردند. این موارد خود میتواند بهترین دلیل بر این امر و درستی آن باشد.
حزن و اندوه یعقوب(ع) بر فراق حضرت یوسف(ع) و گریه شدید وی با آن که صبر بر آن را جمیل و زیبا میشمارد و قضای الهی را میپذیرد (یوسف آیات 18 و 83) و از دست دادن چشمان و کور شدن، دلیل بر این است که گریه میتواند ضمن پذیرش قضای جمیل الهی، امری پسندیده باشد حتی اگر برخی از اعضا و جوارح آسیب ببیند؛ زیرا اگر این گریه سرکوب شود همانند سرکوب هر عامل طبیعی و غریزی در انسان میتواند آثار سوء بدتری به دنبال داشته باشد. از این رو حضرت یعقوب(ع) با آن که قضای الهی را میپذیرد ولی به سبب حزن شدید در کنار کظم خود دچار کوری میشود: وتولی عنهم و قال یا اسفی علی یوسف و ابیضت عیناه من الحزن فهو کظیم(یوسف آیه84)
خداوند در این آیه وی را به عنوان کظیم و فرو برنده خشم یاد کرده و میستاید؛ زیرا آن چه حضرت یعقوب(ع) از فرزندان دید، اگر خشم خویش را فرو نمیخورد و حزن و اندوه خود را از خیانت و دروغ و فریبکاری فرزندان این گونه به وسیله گریه بروز نمی داد، ممکن بود آثار خطرناک تری بوجود آید و فرزندان نفرین میشدند و یا اموری دیگر اتفاق میافتاد که بسیار بدتر برای دیگران بود.
به هر حال گریستن با پذیرش قضای الهی هیچ منافاتی ندارد و بلکه در مواردی، از آسیبهای جدی تر جلوگیری میکند حتی اگر برخی از آسیبهای جزیی را نیز به دنبال داشته باشد.
اهل بیت(ع) همواره بر رضا بر قضای الهی تاکید میکنند که از جمله سخن امام حسین(ع) در اینباره است که فرمود: رضا الله رضانا اهل البیت، نصبر علی بلائه و یوفینا اجور الصابرین؛ خشنودی خدا، خشنودی ما اهل بیت است. بر بلای او صبر میکنیم و خداوند در عوض آن پاداشهای صابران را به طور کامل به ما عنایت میکند. (بحارالانوار ج44 ص 366 و کشف الغمه ج1 ص 29 و لهوف ص 60)
حضرت در جایی دیگر هنگامی که در اثر زخمهای شمشیر و نیزهها در خاک و خون غلتیده بود میفرماید: الهی صبرا علی بلائک و رضا بقضائک و تسلیما لامرک لامعبود سواک یا غیاث المستغیثین؛ معبودا! در بلای تو شکیبا و در برابر قضای حتمیات خشنود و تسلیم فرمان تو هستم. معبودی جز تو وجود ندارد ای فریادرس یاری جویان. (ذریعه النجاه، گرمارودی)
فضیلت گریه در نگاه روایات
گریستن بویژه در پیشگاه خداوند امری ممدوح است چنان که صریح آیه85 سوره مریم بوده است. اما در روایات، گریستن برای اموری چند خصوصا در مصیبت امام حسین(ع) و عزاداری برای آن حضرت تاکید شده است که در اینجا برخی از این روایات برای ارزش و کارکردهای گریه نقل میشود:
شیخ صدوق به اسنادش از ابن عباس آورده که علی(ع) به رسول خدا(ص) گفت: یا رسول الله آیا عقیل را دوست داری؟
فرمود: آری، سوگند به خدا او را به دو جهت دوست دارم، یکی اینکه خودم دوستش دارم و دیگر برای آنکه ابوطالب او را دوست داشت و فرزند او در راه دوستی فرزند تو کشته میشود، پس دیده مومنین بر وی اشک ریزند و فرشتگان مقرب الهی بر وی درود فرستند.
آنگاه رسول خدا بگریست؛ چنانکه اشکهای او بر سینهاش روان گشت و فرمود: شکایت به خدا میکنم از آنچه خاندان من پس از من ملاقات میکنند. (نفس المهموم، شیخ عباس قمی، فصل دوم، حدیث سوم، ص61)
منشا گریههای ارزشی، فهم و شعور است؛ گریه رشد روحانی، از فهم و شعور سرچشمه میگیرد و از روی تقلید و گمان، جاری نمیشود.
قرآن میفرماید:
«ای رسول ما! به امت بگو: شما به این کتاب ایمان بیاورید یا نیاورید (مرا یکسان است)؛ به درستی که آنان که پیش از این به مقام علم و دانش رسیدند، هرگاه این آیات برایشان تلاوت شود، همه با کمال خضوع و فروتنی، سرطاعت بر حکم آن فرود آورند و گویند: پروردگار ما، پاک و منزه است؛ البته وعده خدای ما محقق واقع خواهد شد و آنها با چشم گریان سر به خاک عبودیت نهاده، پیوسته بر خوف و ترسشان از خدا میافزاید».(اسراء آیات701- 901)
هر چه معرفت انسان به خود و خدا بیش تر باشد، گریههای وی ارزشی تر میشود و آثار و برکات بیش تری به جا میگذارد. از این روکسانی که در مقام عبودیت ریوبی هستند مانند امامان معصوم(ع) گریههایشان شدیدتر است. گریه درایشان از نشانهها و علائم الهی بودن و قرار گرفتن در مقام عبد محض است. خداوند متعال میفرماید:
«و چون آیاتی که به رسول فرستاده شد، بشنوند، از دیدگان آنان اشک جاری میشود؛ زیرا حقانیت آن چه بر رسول نازل شده، شناخته، گویند: بارالها! ما به رسول تو محمد و کتابت، قرآن ایمان آوردیم؛ ما را در زمره گواهان صدیق او بنویس» (مائده، آیه38)
امام صادق(ع) میفرماید:
«نزدیک ترین حالت بنده نسبت به پروردگار عزوجل، حالتی است که او در سجده با گریه است.» (اصول کافی، ج2، باب البکاء.)
امام باقر(ع) میفرماید:
«هیچ قطره ای نیست که نزد خدای عزوجل محبوبتر باشد از قطره اشک در ظلمت شب که از خوف خدا باشد و غیر از او، منظوری نباشد». (همان)
امام صادق(ع) میفرماید:
«اگر اشک چشمی نداشتی برای گریستن، حالت تباکی و حزن و اندوه داشته باش». (مرآه العقول، ج21، ص65)
گریه براهل بیت(ع)، دارویی برای محبان
اصولا از نظر قرآن، اهل بیت(ع) رحمت عمومی بر همگان و رحمت خاص برای محبان هستند، زیرا آنان خلفای ربوبی خداوند بر ما سوی الله هستند. هر آن چه ایشان میخواهند پیش از آن که سودی به اهل بیت(ع) برساند به خود انسان میرساند.
این معنا حتی نسبت به خیرات و کارهای نیکی که برای پدر و مادر و اموات انجام میشود صادق است؛ به این معنا که به جا آوردن قضای نمازها و روزههای فوت شده والدین و یا خیرات و مبرات برای آنان پیش از آن که سودی به والدین داشته باشد، زمینه ذکر دایمی الهی را برای فرد قضا کننده و خیرات کننده فراهم میآورد و او را به سوی کمال میکشاند.
در آیات قرآنی خداوند به صراحت اعلام میدارد که پیامبر(ص) هیچ مزدی برای کار رسالت خویش نمیخواهد:
«ای قوم من، برای اینرسالت پاداشی از شما درخواست نمی کنم. پاداش من جز به عهده کسی که مرا آفریده است، نیست پس آیا نمی اندیشید؟» (سوره هود آیه 51)
آن گاه در آیه دیگری مزدی را برای رسالت بیان میکند که حب و دوستی اهل بیت(ع) و اطاعت از ایشان است:
«بگو به ازای آن رسالت، پاداشی از شما نمیخواهم، مگر دوستی خویشاوندانم» (سوره شورا آیه 23)
و در نهایت آیه 47 سوره سبا تبیین میکند که آن چه به عنوان مزد درخواست شده، درحقیقت برای خود ایشان است و هیچ سود و بهره ای به اهل بیت(ع) و یا پیامبر(ص) نمیرسد؛ زیرا ایشان به حکم فنای در ذات و بقای به ذات الهی، از همگان غنی هستند و هیچ نیازی به دیگران ندارند و محبت کردن مردم به اهل بیت (ع) ودوست داشتن آن بزرگواران، میبایست بی منت باشد؛ بلکه حتی اهل بیت(ع) باید منت بگذارند که زمینه و بستر رشد و تعالی محبان خویش را فراهم آوردهاند. این معنا این گونه در آیه تبیین شده است.
«بگو: هر مزدی که از شما خواستم، از خودتان است! مزد من جز بر خدا نیست، و او بر هر چیزی گواه است.»
آثار گریه بر امامان
گریستن بر امامان(ع) که بیانگر ارتباط روحی و روانی شخص با ایشان است، آثار و فوایدی برای انسان دارد که در تحلیل و فلسفه دوستی ایشان در آیه بیان شده است. مومن میبایست آن گونه با ائمه احساس قرابت و نزدیکی کند که در شادی ایشان شاد و در اندوه ایشان اندوهگین باشد، زیرا در این حالت است که خود را از آنان و آنها را از خود میشمارد.
در روایاتی از امام صادق(ع) درباره گریستن بر حضرت سیدالشهداء(ع) و ریختن اشک بر مصیبت آن حضرت(ع) آمده است: اگر قطرهای از آن در دوزخ بریزد، حرارت آتش آن را فرو مینشاند. (وسایل الشیعه، ج 14ص507 و بحارالانوارج 44 ص 289)
در واقع این اشکهایی که بر مصیبت امام(ع) ریخته میشود هم درمان دردهای بیشمار دنیایی ماست و هم مانند توبه و استغفار، گناهان را میشوید و بلاها را دفع و رفع میکند و در آخرت نیز باعث آمرزش گناهان و محو آثار آن و از میان رفتن عذاب میشود؛ چنان که کفر و کینه نسبت به اهل بیت(ع) موجب حبط اعمال و نابودی حسنات و کارهای نیک و نعمتهای بهشتی میشود و آتش دوزخ را فروزان تر میکند؛ زیرا اهل بیت(ع) چنان که خود به صراحت بیان میدارند، رضایتشان رضای خداوند و خشمشان خشم خداوند است. از این رو همه موجودات با شهادت امام(ع)، مصیبت زده شده و حتی آسمان بر وی گریست و عرش و تمام هستی بر شهادت ایشان متاثر شد و ساکنان بهشت نیز گریستند. (بحارالانوار، ج 101ص 337و 152)
این از آن روست که بدن عنصری امام(ع) به جهت اذیت و آزاری که دید، همه موجودات علوی و سفلی را متاثر کرد؛ زیرا همه عالم با امام مرتبط هستند.
امام صادق(ع) در ذیل آیه 55 سوره زخرف که میفرماید: فلما آسفونا انتقمنا منهم- هنگامی که ما را به خشم آورند از آنان انتقام گرفتیم. فرمود:
ان الله تبارک و تعالی لایاسف کاسفنا و لکنه خلق اولیاء لنفسه یاسفون و یرضون و هم مخلوقون مدبرون فجعل رضا هم لنفسه رضی و سخطهم لنفسه سخطا؛
خداوند تبارک وتعالی مانند ما خشمگین نمیشود، بلکه اولیایی را برای خود آفریده است که آنان خشمگین و خشنود میشوند و آنان مخلوق هستند و تدبیرشان به دست خداست و خداوند خشنودی آنان را خشنودی خود و خشم آنان را خشم خویش به حساب آورده است. (بحارالانوار ج 4ص 56 و اصول کافی ج 1 ص 441)
از روایات بسیار استفاده میشود که گریستن بر اهل بیت(ع) و ویژه امام حسین(ع) برای شخص درجات میآورد ولی برای امام(ع) هیچ امتیاز و سودی ندارد؛ زیرا آنان از هر لحاظ کامل هستند و حتی اگر شهادت موجب اختصاص یافتن درجهای برای شخصی میشود و برای اهل بیت(ع) امتیاز و اختصاصی نمی آورد؛ زیرا کامل، نیازی به آن ندارد.(بحارالانوار ج98 ص313 و 99 ص512)
در تصویری که روایات در کنار آیات از مقام امامان معصوم(ع) ارائه میدهد، آنان وسیله شناخت خداوند هستند و اصولا آنان اسمای حسنای الهی بشمار میروند(بحارالانوار ج52ص4و ج26 ص1و2) و فیض وجود و هرگونه افاضهای از طریق ایشان به ماسوی الله میرسد. بنابراین نیازی به گریستن ما ندارند و این گریستن برای ماست تا به کمال برسیم و گناهان ما به اشک مصیبت ایشان پاک شود. از این رو اشک عزاداران در حکم آب توبه و استغفار است.
در روایتی از پیامبر(ص) آمده است که در روز قیامت همه چشمها از وحشت آن روز گریان است جز چشمهای کسانی که بر امام حسین(ع) اشک ریختهاند.
فضیلت گریه برحسین(ع)
درخصوص گریه بر امام حسین(ع) روایات بسیاری وارد شده که میتوان به روایات زیر اشاره کرد: امام معصوم فرمود: «هرچشمی در روز قیامت به جهت سختیها، گریان است؛ مگر چشمی که برامام حسین(ع) گریسته باشد؛ این چشم، خندان و بشاش است.» (الخصائص الحسینیه، ص041.)
از امام رضا(ع) روایت شده که فرمود:
«گریه بر امام حسین(ع) گناهان بزرگ را محو میکند.» (مسند امام رضا، ج2، ص72.)
امام صادق(ع) میفرماید:
«کسی که به یاد امام حسین(ع)، به مقدار بال مگسی، اشک از چشمانش جاری شود، ثوابش بر خداوند است وخداوند به کمتر از بهشت برای او راضی نمی شود.» (بحارالانوار، ج44، ص192)
امام موسیبنجعفر(ع) فرمود: «هرگاه مومنی از دنیا برود، فرشتگان و جایگاهی که در آنجا خدا را عبادت کرده و درهای آسمان که اعمال وی از آن بالا رفته است براو میگریند و شکافی در اسلام پدیدار میگردد که چیزی نمیتواند آن را پرکند؛ چرا که مومنان همانند دیوار اطراف شهر و نگهبانان اسلام هستند. (وسائل الشیعه، حر عاملی، ج 2، ص 229، باب جواز البکاء علی المیت و المصیبه)
امام صادق(ع) فرمود: «انما تحتاج المراه فی الماتم الی النوح لتسیل دمعتها و لاینبغی لها ان تقول هجرا فاذا جائها اللیل فلاتوذی الملائکه بالنوح»؛ هنگام ماتم و عزا، بانوان برای اشک ریختن- به جهت کاستن بار مصیبت- نیاز به شیون و زاری دارند اما شایسته نیست سخنان بیهوده و باطل بگویند و باید با فرا رسیدن شب، نوحه، گریه و فریاد را رها سازند تا فرشتگان آزار نبینند. (همان، ج 21، ص 09، باب جواز کسب النائحه بالحق لابالباطل... و یکره النوح لیلا.)
امام باقر(ع) نیز فرمود: «ولید بن مغیره پسر عموی ام سلمه از دنیا رفت. ام سلمه از پیامبر(ص) اجازه خواست تا در مراسم نوحه و ماتم او شرکت نماید. آن حضرت اجازه دادند؛ آنگاه در برابر رسول خدا با ذکر اشعاری برای مغیره گریه کرد. آن حضرت هم جلوگیری نکردند و چیزی نفرمودند. (همان، ج 21، ص 98 و فروع کافی، ج 1، ص 603)
امام صادق(ع) فرمد:
«البکائون خمسه: آدم و یعقوب و یوسف و فاطمه بنت محمد(ص) و علی بن الحسین...»؛ گریه کنندگان معروف پنج نفرند؛ آدم، یعقوب، یوسف، فاطمه دختر پیامبراسلام(ص) و علیبنحسین(ع). (همان ، ج 2، ص 229، باب جواز البکاء علی المیت و المصیبه)
گریه آدم به خاطر اخراج از بهشت، گریه یعقوب به جهت دوری از یوسف، گریه یوسف به خاطر فراق و جدایی از یعقوب، گریه حضرت زهرا بر پدرش رسول خدا(ص) و گریه امام سجاد(ع) به خاطر شهادت مظلومانه پدر بزرگوارش حسین بن علی(ع) بود. مدت آن در بعضی از روایات ده سال و در برخی دیگر چهل سال یاد شده است.
امام صادق(ع) به فرزند بزرگوارش فرمود:
«اوقف لی من مالی کذا و کذا لنوادب تند بنی عشر سنین بمنی ایام منی»؛ مدت ده سال در ایام حج در سرزمین منا با وقف اموال و داراییم، مجالس سوگواری برگزار کن تا گریه کنندگان بر من گریه نمایند. (همان، ج 21، باب جواز کسب النائحه بالحق لابالباطل)
در روایت دیگر فرمود: من انشد فی الحسین بیتا فبکی وابکی عشره فله و لهم الجنه و من انشد فی الحسین بیتا فبکی ابکی تسعه فله و لهم الجنه»؛ کسی که یک بیت شعر درباره امام حسین(ع) بسراید و گریه کندو ده تن یا نه تن را بگریاند جایگاه آن بهشت است. (بحارالانوار، ج 44، ص 982، باب ثواب البکاء علی مصیبه الحسین(ع))
امام صادق(ع) فرمود: «کل الجزع و البکاء مکروه سوی الجزع و البکاء علی الحسین»؛ هر گریه و مویهای در مصایب مکروه است مگر گریه بر امام حسین(ع). (همان، ج 44، ص 280، باب جواز البکاء علی المیت و المصیبه)
در توضیح این روایت اشاره به این نکته لازم است که ترک صبر و جزع نمودن در مصایب، اجر و پاداش انسان را از بین میبرد؛ از این رو در روایات دیگر به این مطلب اشاره شده اما در اینجا امام صادق(ع) عزاداری و گریه بر امام حسین(ع) را استثنا نمودهاند؛ زیرا گریه و جزع بر مصیبت امام حسین(ع) و انسانهای مظلوم از مصادیق جزع مکروه نبوده بلکه مصداق فریاد و اعتراض در برابر ظالم و ستمگر است که ممدوح و پسندیده است چنان که در قرآن میفرماید: (لایحب الله الجهر بالسوء من القول الامن ظلم) (ر. ک: فصل دوم از همین کتاب).
از این روایت چنین به دست میآید که عزاداری برای امام حسین(ع) و شهدای بزرگواری که در راه خدا مظلومانه جان باختهاند با دیگر سوگواریهایی که برای افراد معمولی برگزار میگردد تفاوت دارد. نکته دیگری که در این روایت وجود دارد، آن است که گریه بر غیر امام(ع) مکروه دانسته شده در صورتی که از روایات فراوان دیگر جواز و بلکه استحباب آن مشخص میگردد. در این جا احتمالاتی وجود دارد: یکی از آن احتمالات این است که مقصود از گریه در روایت ذکر شده گریه همراه با جزع است نه صرف گریستن.
پیامبر(ص) به دخترشان فاطمه(س) فرمودند: «کل عین باکیه الا عین بکت علی مصاب الحسین فانها ضاحکه مستبشره بنعیم الجنه »؛ هر چشمی- در قیامت- گریان است جز چشمی که بر حسین(ع) گریه کند، آن چشم همیشه خندان و به نعمتهای بهشتی بشارت داده میشود. (بحارالانوار، ج 44، ص 392، باب ثواب البکاء علی مصیبه الحسین(ع))
امام صادق(ع) به عبدالله حماد فرمودند: «به من گزارش رسیده که گروه هایی از اطراف کوفه و نقاط دیگر و نیز گروهی از خانمها در نیمه شعبان در کنار تربت پاک حسین بن علی(ع) اجتماع نموده و بر امام حسین نوحه سرایی کرده و قرآن تلاوت میکنند و گروهی به نقل داستان و تاریخ، و برخی دیگر به مرثیه خوانی مشغول هستند. حماد عرض کرد: من خود شاهد چنین مراسمی بودهام. امام فرمود: خدا را سپاس که برخی از مردم را علاقمند قرار داده تا به مدح و ستایش ما پرداخته و برای ما سوگواری کنند، دشمنان ما را طعن و مورد اعتراض قرار داده، کارهای زشت و ناپسند آنان را آشکار نمایند.» (کامل الزیارات، ابن قولویه، ص 953، باب 801)
ابن قولویه از مسمع روایت کرده است که میگوید امام صادق(ع) به من فرمود: «ای مسمع! تو که از اهالی عراق هستی، آیا قبر جدم حسین(ع) را زیارت میکنی؟ عرض کردم خیر؛ زیرا من در بصره مشهور هستم و در همسایگی ما یکی از طرفداران خلیفه است که تابع هوا و هوسهای نفسانی اوست. گذشته از این دشمنان ما خواه ناصبی و غیر آن زیاد میباشند؛ ترس دارم که به خلیفه فرزند سلیمان اطلاع دهند و جان من در خطر قرار گیرد. آنگاه امام فرمود: آیا مصایب شهدای کربلا را به یاد نمیآوری؟ عرض کردم: آری. فرمود: آیا جزع و اظهار ناراحتی نمیکنی؟ گفتم: بلی، سوگند به خدا که گریه میکنم. فرمودند: خدا گریهات را بپذیرد، آگاه باش که تو از کسانی هستی که برای مصایب ما اظهار ناراحتی و جزع میکنند. تو از کسانی هستی که در خوشحالی ما خوشحال و در اندوه و حزن ما اندوهناکاند. سپس فرمود: سپاس خدایی را که ما اهل بیت- را به رحمت خاصه اش ویژه ساخت و بر سایر خلق برتری بخشید. ای مسمع! از زمان کشته شدن امیرمومنان، زمین و آسمان میگریند و گریه فرشتگان خشک نشده است».(همان، ص101 و بحارالانوار، مجلسی، ج44، ص982، باب ثواب البکاء علی مصیبه الحسین)
امام رضا(ع) به پسر شبیب که از یاران آن حضرت است میفرماید: «ای فرزند شبیب! محرم، ماهی است که در دوران جاهلیت، مردم ظلم و قتل را در آن حرام میدانستند اما گروهی از مسلمانان حرمت این ماه را و حرمت پیامبر(ص) را نشناختند، فرزند او را به قتل رسانده، زنان همراه او را به اسارت بردند. آنگاه فرمود: اگر خواستی بر کسی گریه کنی، برای حسینبنعلی(ع) گریه کن چرا که او را مانند گوسفند ذبح کردند؛ ان کنت باک فابک للحسین بن علی(ع) فانه ذبح کما یذبح الکبش. سپس ادامه داد: 81 تن از اهل بیت او را نیز که در روی زمین شبیه آنان نبود همراهش به شهادت رساندند. این مصیب آن چنان بزرگ است که- آسمانها و زمین در شهادتش گریستند. ان یوم الحسین اقرح جفوننا و اسبل دموعنا و اذل عزیزنا بارض کرب و بلاو اورثنا الکرب و البلاء الی یوم الانقضاء فعلی مثل الحسین فلیبک الباکون فان البکاء علیه یحط الذنوب العظام؛ روز عاشورا، چشمهای ما را زخمی کرد، دلهای ما را سوخت، اشک چشمان ما را روان ساخت و عزیزان ما را خوار کرد و سرزمین کربلاتا روز قیامت برای ما سختی و بلابه جای گذاشت؛ پس بایستی گریه کنندگان بر مثل حسین گریه کنند و بدانید که گریستن بر حسین گناهان بزرگ را میریزد و انسان را پاک میکند.» (بحارالانوار، مجلسی، ج44، ص582، باب ثواب البکاء علی مصیبه الحسین، امالی، صدوق، مجلس72)
در روایت دیگری امام رضا(ع) میفرماید: «کسی که مصیبتهایی را که بر ما وارد شده به یاد آورد و بر آن گریه کند، در قیامت همراه ما خواهد بود. کسی که به یاد مصایب ما گریه کند و دیگران را بگریاند چشمان او روزی که همه چشمها گریانند، گریان نخواهد بود و کسی که در جلسه ای بنشیند که در آن جلسه امر ما احیا و برپا داشته میشود دل او در روزی که دلها میمیرد، زنده میشود و نمی میرد». (همان، ج44، ص872).
کشته اشکها
در برخی از تعبیرات روایی امام حسین(ع) را قتیل العبرات مینامند. آن حضرت خود در وصف خویش نیز فرموده است: انا قتیل العبرات؛ من کشته اشکهایم. (وسایل الشیعه ج41 ص224 و بحارالانوار ج44 ص278و 082و 428 و ج89 ص84) و در بخشی از زیارت آن حضرت(ع) نیز وارد شده است که: السلام علیک یا صریع العبره الساکبه؛ درود بر تو ای کشته اشکهای ریزان (بحار الانوار ج98 ص422 و 953) نیز در وصف آن حضرت(ع) در برخی از منابع و جوامع روایی آمده است: و صل علی الحسین المظلوم قتیل العبرات؛ و بر حسین مظلوم کشته اشکها درود فرست (بحارالانوار ج89 ص442)؛ زیرا داستان جفاکاریها و سفاکیهای یزیدیان نسبت به آن سرور بهشتیان و شهادت مظلومانه وی به دست امت پیامبر(ص) باعث شکستن قلوب اهل ایمان میشود و اشکها را روان میسازد و مجالس عزا و یاد و ذکر آن شهید برگزار میشود و مردم بر مظلومیت آن بزرگوار خون میگریند.
در پایان این مقال به عنوان جمع بندی و نتیجه گیری به این نکته اساسی نیز میتوان اشاره کرد که اگرچه حسین(ع) «قتیل العبره»، کشته اشکها بود و فضیلت و آثار گریه بر امام حسین(ع) را از منظر روان شناسی، آیات قرآن و روایات مورد بررسی و تتبع قرار دادیم، اما همه کلام در اینجا ختم نمیشود و اشکهای حقیقی و توام با معرفت به مثابه گذرگاه نورانی است که ما را به سلوک حسینی میرساند و هدف غایی خلقت که همان قرب الهی و عبودیت حضرت حق است را محقق میسازد. به بیان دیگر مجموعه عزاداریها شامل سینه زدن، اشک ریختن، اطعام نمودن، مداحیها و سخنرانیها از این منظر به منزله مقدمات و وسیلههای ارزشمندی هستند که باید ما را به نتیجه غایی و ذی المقدمه که همان سلوک و رفتار حسینی است برسانند، و به طور طبیعی بعد از این مراسم و عزاداریها، آثار عملی آن به گونه ای باید بروز و ظهور یابد که غفلت ها، گناهان و ضدارزشهای اخلاقی و رفتاری ما دیگر تکرار نشود.