12 مرداد 1391, 0:0
جرم شناسان غربي، بزهكاري
نسترن میرزایی
بزهکاری به عنوان یک پدیده انسانی و اجتماعی مورد توجه بسیاری از اندیشمندان و جرم شناسان قرار گرفته است. برخی از جرم شناسان ریشههای بزهکاری را در ویژگیهای فردی جسمی و روانی افراد جستجو نموده و برخی دیگر نیز به شناسایی آن در اجتماع پرداختهاند:
این مکتب به انسانها به مثابه موجوداتی با اراده آزاد و عقلانی مینگرد. از این رو طبق این مکتب هر انسانی میبایست نسبت به رفتارهای خود مسئول و پاسخگو باشد. «سزار بکاریا» و «جرمی بنتام» از پرآوازه ترین اندیشمندان مکتب کلاسیک به شمار میآیند. این اندیشمندان در آثار خود به عدالت مستبد کیفری زمان خویش تاخته و پیشنهاد نمودند که سازمان قضائی میبایست بر شالوده عقلانیت و حقوق بشر ابتنا و استوار گردد.
مکتب اثباتی یا تحققی برخلاف مکتب کلاسیک بر جبر روانی و اجتماعی انسان معتقد بود. طبق رهیافت این مکتب انسان تحت تاثیر عوامل زیستی، روانی و اجتماعی به بزهکاری روی میآورد، لذا به دلیل چنین جبر اجتماعی، انسان از نظر اخلاقی غیر مسئول محسوب میگردد، اما از نظر اجتماعی دارای مسئولیت میباشد.
دانشگاه شیکاگو در سال 1892 نخستین دپارتمان جامعه شناسی را تاسیس نموده و در دو حوزه جامعه شناسی و جرم شناسی به آغاز فعالیت خود پرداخت. طبق یافتههای این مکتب جرم تحت تاثیر عوامل ساختاری و جغرافیایی است. مکتب شیکاگو معتقد است که بزهکاری در شهر بیشتر از روستا است و در مراکز صنعتی و فقیرنشین نرخ بزهکاری و رفتارهای ناهنجار رشد مییابد.
«ساترلند» این نظریه را در دو مرحله ابراز نمود که مرحله نخست در سال 1939 و مرحله بعدی در سال 1947 در اثر معروف خود موسوم به «جرم شناسی» انعکاس یافت. وی بر این باور بود که بزه یک رفتار اکتسابی و فراگرفتنی از محیط میباشد. از منظر وی رفتار مجرمانه در اثر تعامل با دیگر افراد از طریق ارتباط و معاشرت آموخته میشود. نسبت تعداد معاشرتهای ترجیحی و طول مدت این معاشرتها برای فرایند یادگیری بزه تاثیرگذار میباشد.
این نظریهها مبتنی بر یادگیری و روانشناسی رفتاری است. نظریههای رفتاری با اندیشمندانی چون «ری و جفری» و نیز «رونالد اکرز» شناخته میشوند. این نظریهها در سال 1960 به اوج شهرت خود نایل گشت. اکرز معتقد بود که روان شناسی قادر است به گونهای موثر در جرم شناسی مورد استفاده قرار گیرد. طبق این نظریهها رفتار انسان در پیلذت جویی و منفعتطلبی شکل میگیرد. از این رو رفتارهای مجرمانه توسط تقویتهای مادی و اجتماعی آموخته میشود. این نظریه عامل موثر در رفتار یک فرد بر روی محیط و به دنبال آن پیامدهای موثر بر روی فرد را بررسی و تبیین مینماید.
این نظریه در دهه 1960 مطرح و دیدگاهی جدید در مورد بزه را ارائه نمود. نظریه برچسب زنی معتقد بود که جرم شناسان بیش از اندازه بر عمل انحراف تاکید کرده اند. بسیاری از جرم شناسان برای تفهیم این نظریه به کتاب جرم و اجتماع اثر «فرانک تاننبوم» مراجعه میکردند. تاننبوم بیان میدارد که نشان کردن بدی نمایانگر رفتار بزهکارانهای است که آنقدرها هم به علت کمبود تطابق فرد بزهکار با جامعه نیست، بلکه محصول منازعه میان یک گروه با اجتماع بزرگتر است. از منظر این رویکرد بزهکاری محصول نگرش افراد میباشد. چرا که کیفیت رفتار هر فردی با ارزشهای متغیر اجتماع سنجیده و شناسایی میگردد. بنابراین طبق نظریه برچسب زنی ، بزهکاری یک امر نسبی است و از جامعهای به جامعهای دیگر متفاوت میباشد. تا زمانی که یک فرد عملی را انجام ندهد که این عمل از منظر مخاطبان اجتماعی برچسب نخورده باشد، این عمل را نمیتوان بزه تلقی نمود.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان