كلمات كليدي :حجاب، پوشش، راهكارهاي مكتب اسلام، امنيت، طلاق، فحشا، انزوا، ملل و اقوام گذشته.
نویسنده :محبوبه گندمآبادي
چکیده
این مقاله براى تبیین گوشههایى از مسئله حجاب ضمن اشارهاى به پیشینه این مسئله در ملل و نحل و سایر ادیان، به سؤالاتى در خصوص فلسفه حجاب پاسخ داده است. مهمترین محورهایى که در این مقاله به آنها پرداخته شده عبارتند از: تأثیر حجاب بر ایجاد امنیت، تحکیم خانواده، و جلوگیرى از فحشا. بنابراین، حجاب نه تنها موجب منزوى بودن زن نمىشود، بلکه حضور او را در جامعه راحتتر مىسازد.
مقدّمه
گوهر اسلام، سعادت و نجات آدمى است و باورهاى دینى و احکام اخلاقى و فقهى در راستاى این غایت نازل شدهاند. در حقیقت، هدف کلیه آموزههایى که از سوى خالق حکیم صادر مىگردند چیزى جز پاسخگویى به همه نیازهاى روحى و جسمى، مادى و معنوى، و فردى و اجتماعى انسان نیست. در نتیجه، احکام الهى مربوط به پوشش زن نیز با توجه به همین غایت و هدف صادر شدهاند.
مسئله حجاب از دیرباز مورد توجه و بحث و بررسى دانشمندان و روشنفکران، چه در شرق و غرب عالم و چه در داخل و چه خارج از کشور، بوده است. دامنه این سخنان و گستره عقاید برخاسته از آن، چنان است که گاه گروهى از این اندیشمندان در مقام تحلیل و بررسى، تا آنجا پیش مىروند که «حجاب» را شاخصى «محدود» کننده و عامل «تضییع» در زیست فردى و حضور اجتماعى زنان در جامعه اسلامى مىدانند و حتى از این رهگذر، خواهان «منع» یا دستکم «اختیارىشدن» آن مىشوند و گاه گروهى دیگر، با دفاع نامناسب و ناآگاهانه خود، راه را بر محق جلوه دادن گروه نخستین هموار مىکنند.
به راستى، «حجاب» چیست؟ آیا حجاب محدودکنندهاى ذاتى در جامعه است؟ یا عاملى مصونیّتبخش است؟ آیا حجاب مخصوص دین اسلام است؟ یا در ملل و اقوام دیگر هم وجود داشته است؟
این مقاله به صورت تحلیلى ـ پژوهشى قصد آن دارد تا در جهت پاسخگویى به پرسشهایى اینچنین، همراه با بهرهمندى از دیدى منصفانه و بهرهگیرى از منابع و سرچشمههاى اصیلِ مکتب اسلام، به مسئله «حجاب» در جامعه اسلامى و اقوام و ملل گذشته و فلسفه آن بنگرد تا از این رهگذر، به چشماندازى درباره وضعیت اجراى این دستور استوار و ارزش مستحکم در جامعه امروزین اسلامى ایران دست یابد.
واکاوى حجاب در اسلام
«حجاب»، این واژه عربى، در نگاهى به معناى پوشیدن، پوشش، پرده و حاجب است که البته در این میان، معناى «پرده» بیشترین کاربرد را دارد و همین امر موجب شده است که عده زیادى گمان کنند که اسلام خواسته است زن همیشه پشت پرده و در خانه محبوس باشد و بیرون نرود.
اندیشمند شهید مرتضى مطهّرى در اینباره مىفرماید: «پوشش زن در اسلام این است که زن در معاشرت خود با مردان، بدن خود را بپوشاند و به جلوهگرى و خودنمایى نپردازد. آیات مربوطه همین معنا را ذکر مىکند و فتواى فقها هم مؤیّد همین مطلب است. حدود این پوشش را با استفاده از قرآن و منابع سنّت، مىتوان به دست آورد. در آیات مربوطه، لغت «حجاب» به کار نرفته است. آیاتى که در اینباره هست، چه در سوره مبارکه نور و چه در سوره مبارکه احزاب، حدود پوشش و تماسهاى زن و مرد را ذکر کرده است، بدون آنکه کلمه «حجاب» را به کار برده باشد.»[1]
با توجه به چنین سخنانى، فهرستوار همراه با بیانى کوتاه و سخنى مجمل، به توصیف و تبیین «حجاب اسلامى» یا «پوشش اسلامى» درقالب گزارههاى ذیل مىپردازیم:
حجاب و فلسفه آن
اگر به انسان و ساختار وجودى او، چه از لحاظ جسمى و چه از نگاه روحى، بنگریم و از این رهگذر، نظرى به انگیزههاى نهفته و امیال گوناگون خفته در سرشت و خمیرمایه وجودى او، که «فطرت» نامیده مىشوند، بیندازیم، به راحتى درمىیابیم که از جمله نیرومندترین، بزرگترین و برترین نیروهاى موجود در او، غریزه «جنسى» است؛ میلى نیرومند که اگر در مسیر صحیح و راه درست خویش هدایت نشود، به سهولت سرچشمه گناهان بزرگ و معاصى نابخشودنى مىگردد و پیامدى جز تبدیل زندگى پرنشاط و پویاى انسانى به زندگى سراسر فلاکت و تباهى چیزى در پى ندارد.
اندیشمندان و روشنفکران با توجه به چنین نکتهاى، سعى در چارهجویى بنیادین در رویارویى با این غریزه و میل فطرى داشته و در این راه، نظریههاى متفاوتى ارائه کردهاند. گروهى همچون مانى، بودا و تولستوى گفتهاند: این میل نهفته و غریزه ذاتى را بکلى باید از بین برد تا انسان و جامعه انسانى از آسیبهاى آن در امان باشند و گروهى دیگر همچون فروید عکس این مطلب را بیان نمودهاند.
در کشاکش میان این دو نظر، که یکى جانب افراط مىپیماید و دیگرى جانب تفریط، مکتبى زندگىآفرین همچون اسلام، که همواره از جایگاه اعتدال و گریز از افراط و تفریط سخن مىگوید، راهکارى میانه و معتدل ارائه کرده است؛ راهکارى که به رغم گذشت چهارده قرن از پیدایش آن، هنوز بوى تازگى از آن برمىخیزد. اسلام میل جنسى را به رسمیت مىشناسد و حتى آن را پلید نیز نمىداند، به شرط آنکه به درستى و با شیوهاى مناسب در مسیر انسانساز خویش به حرکت درآید.
راهکار مکتب اسلام در چنین اندیشهاى و در مقام عمل به آن، به طور کلى، در دو راهبرد ذیل خلاصه مىشود:
الف. راهبردهاى کوتاهمدت و میانمدت همچون ازدواج سهل و آسان در جامعه و ترویج فرهنگ آن در میان اقشار گوناگون، به ویژه جوانان.
ب. راهبردهاى بلندمدت و اساسى همچون از بین بردن زمینههاى به کارگیرى ناسالم این میل در جامعه برپایه دستورات و ارزشهایى مانند: حجاب، عفاف، خویشتندارى و پرهیز از اختلاط زنان و مردان.
این دو راهبرد که برگرفته از دستورات صریح و فرمانهاى روشن پروردگار در قرآن و کلام الهىاند، ما را در بیان فلسفه وجودى و وجوبى حجاب و پوشش، با نکاتى همچون نکات ذیل مواجه مىسازند:
1. «امنیت» به تمام معناى آن از جمله مسائلى است که در اندیشه اسلامى به آن توجه کافى شده است. «برهنگى» به معناى عدم پوشش و ناپوشیدگى در جامعه یا تضعیف و کمتوجهى به آن، پیامدهایى ناگوار همچون آرایش، خودآرایى، و عشوهگرى به همراه دارد و مردان، به ویژه جوانان، را در معرض تحریک دایم عصبى و ایجاد التهاب و هیجان دروغین زودگذر قرار مىدهد. این بار هیجان و التهاب آن چنان است که گاه فرد را به بیمارى روانى مبتلا مىکند و از اینرو، او را به اعمالى وامىدارد که سرچشمه بسیارى از مفاسد و معاصى دیگر مىشود؛ آنچنان که برخى از دانشمندان با توجه به چنین نکتهاى بر این اعتقادند که «هیچ حادثه مهمى را پیدا نمىکنید، مگر آنکه پاى زنى در میان است.»
2. نگاهى گذرا به تلاش خانوادهها در جوامع گوناگون و گذرى آمارى بر دلایل بیشتر «طلاق»ها، این پدیده شوم، نکتهاى مسلّم را به خودنمایى وامىدارد: درهم شکستن حریم خانواده و برهنگى روزافزون در جامعه انسانى، جدایى و از همگسیختگى خانوادهها و در پى آن، پدیدهاى تلخ و جانسوز همچون «فرزندان طلاق» را در پى مىآورد؛ زیرا در بازار آزاد برهنگى، زنان به صورت «کالاى مشترک»، دست کم در مراحل غیرآمیزش جنسى به شمار مىآیند و دیگر پیوند زناشویى قداست و پاکى خاص خویش را در میان دو نفر، که به یکدیگر تعلّق خاطر دارند، ندارد؛ چرا که هر روز مردى در دام زنى دیگر و زنى در دام مردى دیگر فرو مىافتد و کانون زندگى او را سست مىگرداند.
3. بسط و گسترش دامنه فحشا در جامعه و افزایش شمار فرزندان نامشروع از دیگر دلایل فلسفه «وجوبى» حجاب است. نگاهى کوتاه به آمار تولّد فرزندان نامشروع در کشور ایالات متحده آمریکا (سال 1999 میلادى) نشانگر آن است که بسیارى از فرزندان تازه تولّد یافته نامشروع هستند. اگر صادقانه و با انصاف به شکلگیرى چنین روندى نظر اندازیم، مشاهده مىکنیم که از جمله بسترسازهاى اساسى در وقوع چنین فرایندى، «برهنگى» و روابط بىحدّ و حصر میان زنان و مردان است.
4. هنگامى که برهنگى زن در جامعه به ارزش تبدیل شود، پیامد طبیعى آن افزایش روزافزون آرایش و خودنمایى او در جامعه است.
در چنین جامعهاى، زن دیگر از راه علم و آگاهى و دانایى، ارزش نمىیابد، بلکه همچون عروسکى از راه جاذبه جنسى افزونتر به وسیله کسب درآمد گروهى آلوده و فریبکار و دیو صفت تبدیل مىشود و کار به جایى مىرسد که این اصل در جامعه پاى مىگیرد که «هر چه جاذبه جنسى افزونتر، ارزش شخصیتى بیشتر!»
حجاب و پاسخ به شبهات
مخالفان پدیده حجاب پرسشهایى مطرح مىنمایند؛ همچون مسائل ذیل:
1. با توجه به اینکه نیمى از جمعیت جامعه را زنان تشکیل مىدهند، آیا حجاب سبب انزواى این گروه بزرگ و سبب عقبافتادگى این گروه فعّال و در نهایت، تبدیل آنان به نیرویى سربار و مصرفکننده در جامعه نمىشود؟
در پاسخ به این پرسش، باید گفت: حجاب و پوشش هیچگاه زن را در جامعه منزوى نمىسازد؛ زیرا حضور امروزین او در جایگاههاى گوناگون، نادرستى این سخن را به اثبات مىرساند.
2. حجاب دست و پاگیر است و زن را از فعالیت سازنده بازمىدارد.
اولاً، این پرسش زمانى درست است که منظور از «حجاب» چادر باشد، ولى اگر حجاب به معناى پوشش باشد، که چادر هم نوعى پوشش است، چنین اشکالى پیش نمىآید؛ زیرا اگر به مناطق گوناگون کشورمان بنگریم، غالب زنان روستایى در شالیزارها و دیگر عرصههاى کشاورزى، فعالیتهاى خود را با حفظ حجاب، انجام مىدهند و جالب آنکه حتى این کار را در بسیارى اوقات، بهتر و برتر از مردان به انجام مىرسانند.
ثانیا، اگر بپذیریم منظور از حجاب «چادر» است و یا اصلاً حجاب زحمت دارد، چون این اصل براى سلامت و رشد جامعه مفید است، باید آن را تحمّل کرد؛ زیرا مگر دانشاندوزى زحمت ندارد؟ مگر راستگویى و دیگر ارزشهاى اخلاقى برخى از آزادىها را سلب نمىکنند؟
3. حجاب طبع حریص مردان را بیشتر تحریک مىکند و حرص آنان را شعلهورتر مىسازد. آیا این شیوه کارآمد است؟
انسان به چیزى حرص مىورزد که هم از آن منع و هم به سوى آن تحریک شود، اما حجاب و پوشش زن در جامعه چنین نیست، بلکه حجاب از نگاه اسلام، تنها به منزله پوششى است که زن را در برابر تیرهاى سهمگین نگاه مرد، که زهر گناه را با خود به همراه دارند، حفظ مىکند و به او مصونیت مىبخشد.
4. دلیل معقول و منطقى براى حجاب زنان چیست؟
شهید مطهّرى رحمهالله مىفرماید: «به عقیده ما، ریشه پدید آمدن حریم و حایل میان زن و مرد را در میل به ریاضت، یا میل مرد به استثمار زن یا حسادت مرد، یا عدم امنیت اجتماعى براى زن یا عادت زنانگى نباید جست و لااقل، کمتر در اینجا جستوجو کرد. به طور کلى، بحثى است درباره ریشه اخلاق جنسى زن از قبیل حیا و عفاف و از آن جمله است: تمایل به ستر و پوشش خود از مرد. در اینجا، نظریاتى ابراز شده است با دقیقترین آنها این است که حیا و عفاف و ستر و پوشش تدبیرى است که خود زن با یک الهام براى گرانبها کردن خود و حفظ موقعیت خود در برابر مرد به کار برده است. زن با هوش فطرى و با یک حسّ مخصوص به خود دریافته است که از نظر جسمى، نمىتواند با مرد برابرى کند و اگر بخواهد در میدان زندگى با مرد پنجه نرم کند، از عهده زور بازوى مرد برنمىآید و از طرف دیگر، نقطه ضف مرد را در همان نیازى یافته است که خلقت در وجود مرد نهاده است که او را مظهر عشق و طلب و زن را مظهر معشوقیّت و مطلوبیّت قرار داده است ... وقتى که زن مقام و موقع خود را در برابر مرد یافت و نقطه ضعف خود دانست، همانطور که متوسّل به زیور و خودآرایى و تجمّل شد که از آن راه قلب مرد را تصاحب کند، توسّل به دور نگهداشتن خود از دسترس مرد نیز جست و دانست که نباید خود را رایگان در اختیار گذارد، بلکه بایست آتش عشق و طلب او را تیزتر کند.»[2]
5. آیا حجاب اختصاصى به دین اسلام دارد یا در ملل و اقوام گذشته هم وجود داشته است؟
قرآن در سوره اعراف، آیه 20 راجع به آدم و حوا مىفرماید: وقتى شیطان آن دو را فریفت و آن دو از درخت ممنوعه خوردند و عورتهاى آنها آشکار شد، آنها با برگهاى درختان عورتهاى خود را پوشانیدند. پس مسئله پوشش از اول آفرینش مطرح بوده؛ زیرا کتیبهها، سکّهها، تندیسها، نقاشىها، فرشها، ظروف نقرهاى و نقشهاى برجسته تاریخى حاکى از آن هستند که انسانها از روزى که پا بر این کره خاکى نهادهاند، پوشش را مراعات مىکردهاند. از کتاب مقدّس برمىآید که در عهد حضرت سلیمان علیهالسلام زنان علاوه بر پوشش بدن، روبند بر صورت مىانداختند.[3]و باز از قرآن استفاده مىشود که در عهد حضرت سلیمان علیهالسلام حتى ملکه سبا، که خورشیدپرست بود، پوشش کامل داشت؛ زیرا از آیات مربوط به داستان ملکه سبا چنین به دست مىآید که وقتى او وارد قصر حضرت سلیمان علیهالسلام شد و خواست به نزدیک تخت او برود، چون حضرت سلیمان علیهالسلام دستور داده بود کاخ را از سنگى آبگینه فرش نمایند، بلقیس دامنش را بالا کشید تا هنگام رد شدن خیس نشود. در زمان حضرت ابراهیم علیهالسلام نیز حجاب رایج بود؛ نامزد اسحاق وقتى او را دید، برقع بر صورت انداخت.[4] زنان ایرانى در دورههاى گوناگون، از مادها، هخامنشیان، اشکانیان و سامانیان داراى پوشش بودند.
طبق قراین و شواهد موجود در ایران باستان و در میان یهود و احتمالاً در هند، حجاب وجود داشته و از آنچه در قانون اسلام آمده، به مراتب سختتر بوده است.
ویل دورانت درباره قوم یهود مىنویسد: «اگر زنى به نقض قانون یهود مىپرداخت؛ چنانکه ـ مثلاً ـ بىآنکه چیزى بر سر داشت به میان مردم مىرفت و یا در شارع عام نخ مىرشت یا میان مردم مىرفت و با هر سنخى از مردم درد دل مىکرد یا صدایش آنقدر بلند بود که چون در خانهاش تکلّم مىنمود همسایگانش مىتوانستند سخنان او را بشنوند، در آن صورت، مرد حق داشت بدون پرداخت مهریه او را طلاق دهد.»[5]
در زمان زرتشت، زنان منزلتى عالى داشتند و با کمال آزادى و با روى گشاده در میان مردم و جامعه رفت و آمد مىکردند. اما پس از داریوش، مقام زن، بخصوص در طبقه ثروتمند، تنزّل پیدا کرد. زنان فقیر ، چون براى کار کردن ناچار از آمد و شد در میان مردم بودند، آزادى خود را حفظ کردند ، ولى در مورد زنان دیگر، گوشهنشینى زمان حیض ، که برایشان واجب بود، به تدریج امتداد پیدا کرد و سراسر زندگى اجتماعى آنها را فراگرفت. زنان طبقه بالاى اجتماع جرئت آن را نداشتند که جز در تخت روان روپوشدار، از خانه بیرون بیایند و حق نداشتند حتى پدران و برادران خود را ببینند؛ زیرا پدران و برادران نسبت به زن شوهردار نامحرم شمرده مىشدند. به همین دلیل، در نقشهایى که از ایران باستان بر جاى مانده، هیچ صورت و شمایل زنى دیده نمىشود.