تقابل مكتب ايراني با جهاني سازي اسلام
علی جواهردهی
جهانی شدن، فرایند طبیعی است که فلسفه تاریخ برای اسلام رقم زده است. به این معنا که براساس آموزههای وحیانی قرآنی، آینده برای اسلام رقم خورده است و اسلام تنها دینی است که در پایان تاریخ بشریت به عنوان گفتمان چیره و غالب، تسلط خود را نشان خواهد داد. خداوند در این باره به صراحت میفرماید: (کافران و مشرکان و...) میخواهند نور خدا را با دهانهای خویش خاموش کنند، ولی خداوند نمی گذارد تا اینکه نور خود را کامل کند، هر چند کافران را خوش نیاید. او کسی است که پیامبرش را با هدایت و دین حق فرستاد تا آن را بر هر چه دین است پیروز گرداند، هر چند مشرکان را خوش نیاید. (توبه، آیات 23 و 33)
از امام کاظم(ع) درباره قول خداوند لیظهره علی الدین کله پرسیدم. ایشان فرمودند: «لیظهره علی جمیع الادیان عند قیام القائم؛ هنگام قیام قائم(علیه السلام) خداوند دین اسلام را بر همه دینها چیره میگرداند. (کلینی، کافی، ج 1، ص 432، ح 9)
اما اسلام از مومنان میخواهد تا جهانی سازی اسلام را به عنوان یک پروژه، شناسایی و برای اجرایی کردن آن اقدام کنند. از این رو انتظار حکومت مهدوی به معنای فراهم آوری زمینههای اجرا از سوی مومنان است. بر این اساس در روایات از جهانی سازی ابلاغ اسلام از قم سخن به میان آمده است، به گونه ای که همگان از اسلام آگاه خواهند شد و اسلام در جهان از قم چون رودی جاری میشود و همگان از فیض اسلام بهره مند میشوند.
اسلام تجرید شده از فرهنگها
اما اسلامی که میبایست برای جهانی شدن مورد توجه باشد، نوعی اسلام تجریدی از فرهنگهاست. البته این بدان معنا نیست که اسلام فرهنگها را نمیپذیرد، بلکه به این معناست که اسلام، فرهنگها را با نگاهی انتقادی مورد توجه قرار میدهد. به این معنا که فرهنگها را درچارچوب و قالب خاصی قرار میدهد تا هر آنچه در این چارچوب و ملاک قرار میگیرد، پذیرفته یا تعدیل و یا رد کند. (حجرات، آیه 13)
بر همین اساس خداوند با فرهنگ جاهلی عربی برخورد کرده و هر آنچه را مفید بوده مورد استفاده قرار داده و هر آنچه که نیاز به تعدیل داشته، تعدیل نموده و اگر میبایست طرد شود، کنار گذاشته است. توجه به فرهنگها از آن روست که فرهنگ باتوجه به نیازهای منطقه ای و محیط زیستی سامان مییابد. به عنوان نمونه نوع پوشش و رنگها و ضخامت و لطافت آن براساس محیط زیست میباشد. اسلام از انسانها حیا و حجاب را میخواهد که باتوجه به محیط زیست مردم آن را تعدیل کرده است. براین اساس هر نوع پوشش که بتواند مصادق حجاب باشد، مورد تایید قرار گرفته و شکل خاصی پذیرفته و تایید نشده است. بنابراین، چادر به عنوان یک نماد فرهنگ ایرانی مورد توجه و با نوعی اغماض تایید شده است. (باتوجه به کراهت رنگ سیاه در پوشش)
بنابراین، وقتی سخن از اسلام میشود، به نوعی اسلام تجرید شده فرهنگی است که مورد توجه و تایید است. اسلامی که فراتر از فرهنگهای عربی و ایرانی و هندی و مانند آن است.
مکتب ایرانی در تقابل با مکتب اسلام
یکی از دوستان نگارنده که در بسیاری از کشورهای جهان به تبلیغ و دعوت و تدریس مکتب اسلام و اهل بیت(ع) میپردازد میگفت: از زمانی که مکتب ایرانی مطرح شد، نوع واکنش مردم بویژه مخالفان و دشمنان اسلام با مبلغان ایرانی و شیعی تغییر کرده است؛ زیرا دشمنان تبلیغ میکنند که اینان میخواهند با ابزار اسلام، فرهنگ ایرانی را به جهان برسانند و هدف آنان، تسلط فرهنگی ایرانی است و اسلام برای آنان تنها ابزار است.
مشکلی که این تبلیغات را همراهی میکند، فعالیتهای برخی رایزنیهای فرهنگی ایرانی است که از سوی سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی اعزام میشوند. مجالسی که اینان برپا میکنند، به جای این که اسلام و ارزشهای نظام اسلامی را تبلیغ کنند، موسیقی و هنر و نمادهای فرهنگ ایرانی را تبلیغ میکنند.
دوستی میگفت: پس از پایان یک برنامه فرهنگی از سوی نهادهای ایرانی، یکی از شرکت کنندگان گفت: در عرصه موسیقی شما خیلی ابتدایی هستید؛ چرا اصرار دارید که موسیقی را در برنامه داشته باشید؛ آنهایی که به این مجالس ایرانی میآیند برای درک انقلاب اسلامی و پیامهای آن است. ما بهتر از آنچه شما موسیقی اجرا میکنید، داریم.
ضرورت جهانی شدن اصل اسلام
مشکلی که ما با مکتب ایرانی انتقال میدهیم، مانند مشکلی است که خوجههای شیعی هندی با امام باره و فرهنگ خاص هندوی خود برای تشیع ایجاد میکنند. اگر بخواهیم اسلام را در قالبهای فرهنگی چون عراقی، ایرانی، هندی و لبنانی و مانند آن ارایه دهیم؛ این نوع اسلام در جهان نمی تواند راه باز کند، زیرا هر کسی نمادها و آیینها و مراسم فرهنگی خویش را دوست دارد و به سادگی حاضر نیست آن را کنار بگذارد. باید اسلام تجرید شده از لحاظ فرهنگی را ارایه دهیم تا در قالبهای فرهنگی بومی، به نوعی بومی سازی شود و این گونه است که اصل اسلام، جهانی میشود و مخالفتهای فرهنگی کشورهای هدف را نیز برنمی انگیزد. اگر بخواهیم عاشورا را در قالبهای عزاداری ایرانی و هندی و مانند آن ارایه دهیم، واکنشهای شدید را در برابر خود ایجاد میکنیم و ناخواسته سدی در برابر خود میسازیم.
بنابراین مکتب ایرانی، یا تشیع ایرانی مانند اسلام عربی است که بلای جان اسلام خواهد بود و اجازه نمی دهد تا اسلام به عنوان یک مکتب، جهانی شود. بی گمان نظریه مکتب ایرانی، برای مقابله با جهانی سازی اسلام مورد تاکید قرار گرفته است و نظریه و سیاستی ضداسلامی است که به نام اسلامی و در تقابل با انقلاب اسلامی و جهانی سازی اسلام شکل گرفته و اجرا و تبلیغ میشود. بنابراین بر همه دلسوزان اسلام و انقلاب اسلامی است که درصدد مقابله با آن بر آیند با تفکرات و سلوک ناب اسلامی در ساحت فردی و اجتماعی، ارزشهای اسلامی را نهادینه نمایند.