جايگاه انسان، شهر اسلامي
مهدی اوستاد
گاهی به آسیبهای معنوی شهرهای امروزی و ویژگیهای شهر اسلامی
نابسامانیها و ناروایی هایی که توسعه تعریف ناشده و منطقی شهرها برای ما به ارمغان آورده، محصول غفلت تاریخی ما از گذشتههای پربار تمدنی ماست. وانهادن ساده اندیشانه میراثهای فرهنگی و تمدنی و پذیرش خام و شتاب آلوده آوردههای غرب فکری، پشتوانههای انگیزه ساز و ارزشی را از ما واستاند و ما را در غربتی ناباورانه و دردناک فرو برد.
به نظر میرسد هر چه مدرن تر میشویم معضلات و مشکلات شهرهایمان بیش و بیشتر میشود. پذیرش شتابزده مدرنیته و بی اطلاعی از ریشهها و شیوههای آن و طرد فرهنگ سنتی به تصور عنصری متناقض با مظاهر توسعه، منشا بروز انواع مسائل عدیده شد تا جایی که ناهنجاریهای اجتماعی و آلودگیهای زیست محیطی، مجالی برای آسودن و غنودن به شهروندان نمی دهد. شهرهای امروزی دیگر چندان برای زیست انسان مناسب به نظر نمی رسند زیرا آسیب هایی که شهر امروزی بر انسان وارد میکند تنها مختص عرصههای مادی زندگی او نیست بلکه وجود معنوی او را بیش از همیشه در معرض انواع و اقسام بلاها و بلیههای متعدد قرار داده است. در شهرهای پیشرفته صنعتی جهان، موفقیت هایی در جهت کاهش آسیبها در عرصه مادی زیست (مانند آلودگی آب و هوایی، صوتی، بصری، حمل و نقل، شلوغی، حومه نشینی، تفکیک طبقاتی نظام ساخت شهر یا همان حاشیه نشینی، تفکیک عملکردهای شهری و... ) به وقوع پیوسته است اما آسیبهای معنوی همچنان به قوت خود باقی است و آن به طور خلاصه عبارتند از؛
- محدودیت روزافزون عرصههای اختیار فردی در انتخاب نوع زندگی و فرهنگ.
- اجبار شهروندان به استفاده از خدمات تحمیلی یکسان و در نتیجه مسدود شدن راههای زندگی ارزشی و فرهنگی؛ آنچنان که در گذشته پیشینیان ما بر اساس نظام اعتقادی خود به آن عمل میکردند مانند قناعت و زهد.
- ورود سرعت لجام گسیخته در روابط و مناسبات اجتماعی شهروندان برای به دست آوردن امکانات زیست متعارف. بدین سان لحظههای آسودن و اوقات فراغت به مرور زمان برای شهروندان به مثابه آرزویی بزرگ درآمده و پیوندهای انسانی ضعیف گشته است.
- کم فروغ شدن استعدادهای انسانی، بویژه طبقات کم درآمد در چرخه تولید و مصرف بیرویه.
- به هدر رفتن توانهای ارجمند مادی و معنوی مردم در جریان تردد در شبکههای بیرونی، پیرامونی و درونی.
- بروز نابسامانیهای شدید فرهنگی، اخلاقی، عصبی و روانی. این مهم بخصوص در قطبهای بزرگ اقماری و اقامتی جدید بر اثر فقدان پیوند معنی دار میان توسعه و رشد ساخت و سازها و شبکهها با رشد روانی و اخلاق فردی و اجتماعی حادث شده است.
بی آنکه بخواهیم منکر پیشرفتهای کارساز و ارزشمند شویم اما به نظر میرسد در نظام شهرسازی جدید چند اتفاق ناروا به وقوع پیوسته که قافله شهر سازی را تا به حشر لنگ ساخته است؛ مهمترین این همه به یقین غفلتی است که متولیان ایجاد شهرها را در بر گرفت؛ غفلت از مجموعههای خُرد یا «سلولهای حیاتی تمدن» در عرصههای فرهنگ، محیط زیست و اقلیم و توجه مفرط و بی برنامه به مجموعههای کلان، گسترش بی رویه کلانشهرها و نابودی روستاها، نفی فرد و اصالت جامعه به طور همزمان، نابودی تولید کم به نفع تولید انبوه و مهمتر از همه نابودی فرهنگهای بومی به نفع فرهنگ مسلط جهانی. واقعیت نظام شهرسازی اکنون آیا غیر از تمجید دریا و تحقیر قطره است؟ در این میان شهرهایی هستند که به طور غول آسا رشد کرده و جمعیت زیادی را در خود متمرکز کردهاند. در حالی که به طور طبیعی و تدریجی آمادگی لازم را کسب نکرده بودند. در حقیقت بر این شهرها، هجوم ظالمانه ای انجام شد؛ هجوم از روستا و شهرهای کوچکتر، هجوم کالاهای وارداتی، هجوم سرمایه، هجوم ماشینیسم و صنعت مدرن، هجوم منشهای رفتاری بیگانه، بمبارانهای رسانهای و تبلیغات لجام گسیخته و هویت ستیز تجاری. ما امروزه با توسعه غیر درون زا بخصوص در کلانشهرها مواجهیم که این مسئله هم به نارساییهای شهر غیر مدرن و هم ناهنجاریهای شهر مدرن منجر شده است. نابسامانیها و ناروایی هایی که توسعه تعریف ناشده و منطقی شهرها برای ما به ارمغان آورده، محصول غفلت تاریخی ما از گذشتههای پربار تمدنی ماست. وانهادن ساده اندیشانه میراثهای فرهنگی و تمدنی و پذیرش خام و شتاب آلوده آوردههای غرب فکری، پشتوانههای انگیزه ساز و ارزشی را از ما واستاند و ما را در غربتی ناباورانه و دردناک فرو برد. از سویی نتوانستیم چنان که باید تحلیلی شایسته و ژرف از مبانی فکری مدرنیته داشته باشیم و از دیگر سوی - و با همین شدت و حدّت - از تحلیل راستین درونمایههای فرهنگی خود بازماندیم و به آن بی اعتنا شدیم.
یکی از بهترین گزینه هایی که میتواند شهرهای ما را برای سکونت و زیست همه جانبه مادی و معنوی مسلمانان متناسب گرداند بهره وری عالمانه و مدبرانه از پشتوانههای تاریخی خود برای ترمیم و بهسازی موقعیتهای تقویمی است. با بررسی تاریخ اقوام گذشته و دیگر پیامبران الهی(ع) که بخشی از آن در قرآن کریم آمده است، به خوبی میتوان چهره شهرها را در تاریخ انبیاء (ع) تبیین کرد. از مجموع آیات الهی چنین بر میآید که شهر اسلامی از تقدس خاصی برخوردار است و باید در جهت گسترش و اعتلای شهر و شهروندان آن از هر نظر کوشید. برآنیم تا با این نگاه خاص، شهر را با استفاده از آیات و دیگر منابع اسلامی بررسی کنیم؛
با نگاهی به ادوار قدیم تاریخ و زندگی بدوی انسان اولیه، به خوبی در مییابیم که از غار تا قصر، همواره عنصری به نام نیاز در رفتار او مشاهده شده است. انسان، نیاز به امنیت، نیاز به مسکن، نیاز به غذا، نیاز به پوشاک و از همه مهمتر نیاز به زندگی اجتماعی را در خود احساس میکرده است. او از بدو تولد به دنبال تامین امنیت خود بوده و این خواسته او بر سه رکن دسترسی به «جان پناه»، «زندگی جمعی» و «آسایش» استوار بوده است. هر چند منشا اندیشیدن بنیادی به سرپناه در آدمی کاملاً روشن نیست و گاهی در کاوشها نتوانستهاند فرقی بین کاشانه آدمیان و آشیانه برخی حیوانات بیابند، اما در بررسی آثار مربوط به «هوموسابین ها»میتوان توانایی مردمان در ساخت مامن را همراه با شناخت اشکال هندسی مقارن دانست. حتی در مورد «نئاندرتال ها» سالها تصور میشد که در غارها زندگی میکردهاند لیکن اکنون متوجه ساختن سرپناه توسط خودشان شده اند. تحقیقات پیاژه (روانشناس فرانسوی) نشان میدهد که قدرت خلاقیت و ذکاوت بشر در محیط امن بیشتر بروز پیدا میکند و بالعکس تحرک و عدم استقرار مکانی، بشر را به نوعی خودپسندی و توقف فکر خلاق دچار مینماید. همچنان که در یکی از خطهای مصری مفهوم کلمه شهر به معنی مادر بوده است.
به گفته برخی از متفکران و دانشمندان از جمله مانفرد در حقیقت شهر کار خود را با هدف بازسازی جهان و به زمین آوردن کائنات آغاز نمود و بدین ترتیب به نمادی از آنچه امکان پذیر است بدل گردید. واژه «پولیس» در زبان یونانی جهت شهر به کار برده میشد که به معنای «ارک» یعنی حصاری پیرامون هرگونه دژ طبیعی است و در حقیقت به معنای پناه شهر یا محل تحصن به منظور اعطای امنیت یا به دست آوردن امکان آزادی است. واژه «مترو پولیس» یا کلانشهر در ادبیات سیاسی به «مادر شهر» ترجمه شده است. این واژه با کنایه برگرفته از نظریه وابستگی در توسعه که در دهه 1970 طرفداران زیادی داشت و برای یک مادر- شهر جهانی، مصطلح گردید. در واقع ساکنین شهرهای گذشته به یمن امنیت و سکون به ایجاد آبادی و توسعه آن پرداخته اند و به همین دلیل آثار باقیمانده از این گونه شهرها برای ما پیام تفاهم و امنیت را به ارمغان میآورد و ساعتها توجه ما را به خود جلب مینماید.
«ابن خلدون» منشا بنیاد شهرها را خصوصیات تجمل خواهی بشر و زندگی در ناز و نعمت میداند. او در این مورد ابتدا نحوه زندگی بادیه نشینان را بررسی میکند و میگوید که بادیه نشینیان گروهی هستند که به کارهای کشاورزی و دامپروری مشغولند و از آنجایی که برای پرورش حیوانات و گیاهان محتاج به چراگاهها و زمینهای حاصل خیز هستند، بنابراین مجبورند که در دشتها و صحراها زندگی کنند. در این شرایط، تعاون و همکاری آنها در راه به دست آوردن نیازمندیها و وسایل زندگی از قبیل مواد غذایی، مسکن و سوخت، در حد نیاز است و در صدد تولید مقدار بیشتری بر نمیآیند، ولی با بهتر شدن وضع اقتصادی این طوایف، خواستهای تجملی و غیر ضروری مورد توجه قرار میگیرد و در راه افزایش کمیت خوراک و پوشاک و کیفیت آنها میکوشند و در صدد توسعه خانهها و بنیانگذاری شهرهای کوچک و بزرگ بر میآیند. از آنجایی که خواستهای ضروری مقدم بر نیازهای تجملی بشر است، بنابراین، بادیه نشینی به منزله اصل و منشا شهرهاست و مقدم بر شهرنشینی است.
ابن خلدون در مورد بنیاد شهرهای بزرگ و توسعه آنها مینویسد که چون شهرهای بزرگ دارای ساختمانها و عمارتهای بزرگ است، ایجاد آنها به نیروی انسانی زیاد و ثروت هنگفت نیاز دارد. بنابر این، فقط پادشاهان و دولتهای مقتدر میتوانند با اجیر کردن و یا بردگی جمعیتها اقدام به ایجاد چنین عمارتها و شهرهای بزرگی کنند. بنابراین، ابن خلدون توسعه شهر را وابسته به دوام حکومتها میداند و میگوید که هرگاه حکومت وقت سقوط کند، توسعه شهر محدود میشود و حتی گاهی آن شهر از بین میرود، مگر اینکه دولت جدید به آن شهر توجه کند.
به طور کلی هر حکومت جدیدی که زمام امور را دردست بگیرد به دو دلیل محتاج به ایجاد شهرهای بزرگ است. اول؛ به دلیل همین خصلت تجمل پرستی و آسایش و رفاه انسانی و دوم، به دلیل مقابله با دشمن.
به نظر میرسد که ابن خلدون هم منشا پیدایش شهرها را به نحوه زندگی اقتصادی بشر مربوط میداند که ابتدا فقط نیازهای ضروری خود را تولید میکند و سپس با افزایش بازده تولیدی، به خواستهای تجملی هم روی میآورد. البته باید توجه داشت که ابن خلدون منشا پیدایش شهرها را تنها ناشی از عوامل اقتصادی نمی داند، بلکه معتقد است که در تشکیل بعضی از شهرها، مذهب نقش عمده ای داشته است؛ به عنوان مثال، شهر مذهبی مکه به امر خداوند و به وسیله ابراهیم(ع) و اسماعیل(ع) بنا شده است.
چیستی و چگونگی «شهر» و «شهر اسلامی» در آموزههای اسلامی، محمل و منشا مباحث گسترده و دنباله داری است که نیازمند تعمق و تتبع وسیع در منابع ارائه کننده این آموزههاست. قرآن کریم از جمله منابع اصیل و بنیادین در تشریح رویکرد اسلام به ویژگیهای شهر مطلوب است.
شهر اسلامی چه خصوصیاتی دارد، آیا شهری است با گنبد و منارههای متعدد، برخوردار از اماکن مذهبی متنوع، دارای چهره تاریخی و باستانی مانند شهرهای اوایل اسلام و یا شهری است با انسان هایی موحد؟
در این مورد اصیل ترین و جامع ترین منبع معارف اسلامی، قرآن کریم است؛ اقیانوسی که انسانها در قرون و اعصار از برکات آن متنعم شده اند و در عین حال ضمن حفظ طراوت و تازگی، نقصانی در آن ایجاد نشده است و نمیشود.
واژههای «المدینه» 14 مرتبه، «بلد» 14 مرتبه و «البلاد» 5 مرتبه در قرآن آمدهاند؛ البته در بعضی از آیات، شهر خاصی مورد نظر بوده است. در بعضی دیگر موضوع اصلی و پیام آیه به هیچ کدام از ویژگیهای شهر ارتباط نیافته و تعدادی دیگر از آیات به طور مستقیم و با یکی از ویژگیهای شهر و مراکز جمعیتی ارتباط دارند. خداوند متعال در دو نوبت در خصوص حرمت و امنیت شهر به شهر سوگند یاد میکند: إِنَّمَا اُمِرْتُ اَنْ اَعْبُدَ رَبَّ هَذِهِ الْبَلْدَةِ الَّذِی حَرَّمَهَا و لَهُ کُلُّ شَیءٍ و اُمِرْتُ اَنْ اَکُونَ مِنَ الْمُسْلِمِینَ (7) (من مامورم که تنها پروردگار این شهر را - که خداوند آن را مقدس شمرده و هر چیزی از آن اوست - پرستش کنم و امر شده ام که از مسلمانان باشم.) لَا اُقْسِمُ بِهَذَا الْبَلَدِ. و اَنتَ حِلٌّ بِهَذَا الْبَلَدِ (8) (قسم به این شهر و تو که در این شهر سکنی گزیده ای.) وَ هَذَا الْبَلَدِ الْاَمِینِ (9) (و سوگند به این شهر ایمن).
در آیات فوق - که در شهر مکه نازل شده است - مشاهده میشود که یک شهر میتواند به قدری تقدس یابد که خداوند به آن سوگند یاد کند و میدانیم که شهر مکه از دیرباز مورد احترام بوده است، اما علاوه بر این سوگندها دو ویژگی نیز به تقدس آن افزوده است؛
الف ـ سکونت پیامبر در مکه به این شهر تقدس میدهد. شهری که در آن افراد برجسته، متقی و دانشمند زندگی میکنند، مقدس است. حتی خاطرات، آثار و مقابر افراد برجسته نیز به شهر تقدس میدهد و این موضوع کم و بیش در اکثر نقاط دنیا مورد توجه بوده است.
ب ـ امنیت شهر؛ که از این جهت نیز به مکه تقدس داده شده است.
نفوذ فرهنگ غنی اسلام به سرزمینهای گوناگون در آسیا، آفریقا و اروپا اثرات اجتناب ناپذیر و فراوانی بر توسعه شهر بر جای گذاشته است. آداب و رسوم مذهبی، باورها و ارزشهای آن بویژه آنجا که با سازمان و اقتدار ربط پیدا میکنند، بر گردهمایی اجتماعی تاکید کرده اند و با کوچ گری (خانه به دوشی) و پراکندگی مخالف هستند. شهرهای اولیه اسلامی از قبیل الفوستات، تونس و رباط در مغرب به منظور آموزش اسلام برپا شدند و نقش ارگ یا دژ ایمان را ایفا کردند. آنها متعهد به پذیرایی از نوکیشان (یا نو گرویدهها به دین اسلام) بودند، همان گونه که مدینه پذیرای مهاجران مکه بود. این شهرها را دارالهجره نامیدند، یعنی مکانی که مسلمانان به آنجا میآمدند تا زندگی اسلامی را در عمل پیاده کنند. از طریق آنها بود که اسلام به قاره آفریقا و جنوب اروپا گسترش یافت و در نتیجه شماری از شهرهای پررونق، پدیدار شدند.
این نقش معتبر (مذهبی) کم کم با آمیزش انگیزههای سیاسی کارانه کمرنگ شد و بخشهای گوناگون دنیای اسلام پیوند سنتی اش را با خلافت اصلی در شرق گسیخت و اختلافات و درگیریهای محلی، در کنار افراد خانه به دوش به فرایند افول یا زوال شهری انجامید.
تا زمان ورود عثمانیان در قرن شانزدهم ثبات دوباره ای برقرار نشد. عثمانیان در آرزوی احیای خلافت کهن و همچنین دفاع از ساحل غربی آفریقای شمالی در برابر اشغال پرتقال و اسپانیا توانستند اکثر جهان اسلام را به استثنای ایران، شبه جزیره عربستان و مراکش مهار کنند. آنها صلح، امنیت و رفاه را - که مولفههای اصلی رشد و بهبود شهری است - به همراه آوردند. بدین سان یک بار دیگر شهرهای فراوان جدیدی پدید آمدند و سایر شهرها هم به نحو قابل توجهی گسترش یافتند و عملاً تجارت عثمانیان رونق یافت.
بدین سان آرمان اسلامی با واقعیات اجتماعی و اقتصادی سازش یافت؛ به طوری که از همان اوایل مسلمانان و غیرمسلمانان در نواحی تجاری، در کنار یکدیگر کار و حتی در نواحی مسکونی به صورت آمیخته زندگی میکردند. غیر مسلمانان در معاملات تجاری میان خود به «قاضی» مراجعه میکردند و احساس «همشهری بودن» در آن پایتخت فارغ از تعصبات میهنی بر امتیازات مذهبی و تباری برتری داشت. در زمینه مقولات کالبدی شهر نیز فضاها به گونه ای استقرار یافته بودند که هیچ یک از نیازها و موقعیتها نقش اخلاقی، معنوی و الهی را خدشه دار نمیساختند. روابط بنیادی در شهر به گونهای بود که انسانیت و معنویت را در میان ساکنان آن به وجود میآورد و هرگونه تبعیض فضایی، اقلیمی که با روح عدالت و تقسیم منابع و امکانات مغایرت داشت منتفی میگردید. شهر استانبول (اسلام بول) به عنوان نمونه ای از یک شهر اسلامی، در بردارنده تفکرات عمیق دین مبین اسلام بود و تاسیسات و امکانات به گونه ای ساماندهی شده بود که افراد نیازمند و فقیر جامعه نیز در درجه اول بتوانند نیازهای بنیادی خود را (چون مسکن، کار، رفاه و فرهنگ) در آن بازیابند. نکته قابل توجه دیگر، اولویتهایی بود که در تجلیات کالبدی شهر وجود داشت و بر اساس آن بناها و فضاهای اصلی شهرسازی اسلامی مانند مساجد، مدارس، مراکز فرهنگی و کتابخانهها در جایگاه واقعی خود استقرار مییافتند.
شهر اسلامی علاوه بر موقعیت طبیعی و محلی و ویژگیهای کالبدی، بازتاب دهنده ساختارهای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، اجتماعی عام جامعه جدید التاسیس بود. به عنوان مثال نخستین اصل بازگو کننده ماهیت شهر اسلامی، همانا سازگاری طرح و شکل ساختمانی شهر با شرایط طبیعی اعم از موقعیت طبیعی و شرایط آب و هوایی بوده است. استفاده از مفاهیمی چون حیات خلوت، خیابانهای سرپوشیده باریک و باغها، بیانگر این شرایط بوده اند. این قبیل عناصر به منظور تطابق با شرایط آب و هوایی گرم حاکم بر محیط زندگی مسلمانان طراحی میشدهاند. همچنین باورهای مذهبی، کانون یا هسته اصلی زندگی فرهنگی مردم مسلمان را تشکیل میداده است، از این رو مسجد در سلسله مراتب نهادی و مکانی از جایگاه عمدهای برخوردار بوده است. باورهای فرهنگی و اعتقادی، تفکیک کننده زندگی خصوصی و عمومی و نظام دهنده مناطق مختلف شهر بوده است. در نتیجه، طرح شهری شامل قلمروهای خصوصی و عمومی از یکدیگر بوده است؛ پس هرگونه فعالیت اقتصادی که با مبادله و حضور اجتماعی سر و کارداشته باشد از کاربری (خانههای شخصی) مسکونی جدا بوده و بیشتر این قبیل فعالیتها در مناطق عمومی و خیابانهای اصلی متمرکز بوده است.
در شهر اسلامی، اصل حریم شخصی به قانون عرفی و شرعی تبدیل شده بود؛ مثلا ارتفاع دیوار را بالاتر از ارتفاع فرد شتر سوار تعیین میکردند. سازمان اجتماعی جامعه شهری مبتنی بر چشم اندازهای فرهنگی، خاستگاههای اعتقادی و همخوانی مشترک استوار بوده است. بنابراین توسعه در جهت برآورده ساختن این گونه نیازها بویژه اتحاد و خویشاوندی، دفاع، نظم اجتماعی و اعمال مذهبی بوده است. عواملی چون حرمت ساختار خانواده، حریم شخصی، تفکیک جنسی و تعامل اجتماعی نیرومند به وضوح در شکل ساختمانی متراکم منازل حیاط دار، متجلی و متبلور بوده است. مسائل اجتماعی و حقوقی در تیررس نظر محققان و اندیشمندان مذهبی بوده که در مکانی نزدیک به مسجد اصلی (نهاد اجتماعی اصلی) و زندگی اجتماعی - جایی که اکثر مشاجرات در میگرفته - زندگی میکردهاند. متاسفانه تغییر قدرت سیاسی از نظام شورایی اسلام آغازین به رژیمهای خود کامه - بویژه اواخر دوران عثمانی - منجر به انتقال اماکن سیاسی از مرکز شهر به کناره شهر به شکل دژ یا (ارگ) شد؛ تا مگر به این وسیله محافظت بهتری از حاکمان صورت پذیرد. نمونه هایی از این قبیل تدارکات را میتوان در شهرهای آفریقای شمالی تحت نام کسبه یا قصبه یافت.
به هرحال شهر اسلامی دارای ویژگیهای زیر بوده است؛
مسجد؛ که در قلب شهر بود و معمولاً سوق (بازار) آن را احاطه میکرد. در اینجا نماز جمعه برپا میشد و مدرسه ای به آن چسبیده بود که تعالیم علمی و مذهبی را ارائه میداد.
بازار؛ در خارج از مسجد اصلی قرار داشت و درآنجا فعالیتهای اقتصادی شهر عرضه میشد. توزیع کالاو فروش آن از نظر مکانی اغلب از جنبه ماهیتی شان صورت میگرفت: اقلام مقدسی مانند شمع، بخور و عطر و اقلامی که توسط کتاب فروشان و صحافان به فروش میرسید، در نزدیکی مسجد قرار داشت و بقیه کالاها در فاصله دورتری بودند. ناحیه مرکزی شهر نیز محل تجمع سایر فعالیتهای عمومی از قبیل فعالیتهای اجتماعی، اداری، تجاری، هنری، هنرهای دستی، حمام و استراحتگاهها بود.
ارگ؛ که به قصبه مشهور است نماد حاکمیت بوده است. قصبه - که دور تا دور آن دیوار بود - مشتمل بر ناحیهای بود که دارای مسجد، باغها و دیوان خانههای ساکنان خودش بود و معمولاً در بخش بالایی شهر قرار داشت.
مناطق مسکونی؛ به مجموعهای از خانوارهایی گفته شده که زندگی شان بر نزدیکی و صمیمیت استوار بوده است؛ امری که در پیونددهی شخصی، منافع مشترک و وحدت اخلاقی مشترک متجلی بوده است. این مناطق مسکونی عملاً متراکم بوده و هرکدام دارای مسجد، مدرسه، نانوایی، مغازه اشیاء و لوازم ضروری مختص به خود بوده است. آنها هر کدام دروازههای خودشان را داشتهاند که معمولاً پس از آخرین عبادت در شب بسته و پیش از آغاز نخستین عبادت صبحگاهی باز میشدند. مناطق مسکونی در الجزایر و تونس از چنین نمونه هایی بوده اند. این مناطق از لحاظ قومی سازمان یافته بودهاند. برخی مسلمانان نیز در مناطق مسکونی دیگر جمع شده بوده و هر گروه باورهای فرهنگی خودش را پیاده میکرده و برای آنها جشن میگرفتهاند.
گرچه عامل چند قومیتی از جنبه واقعی در شکل گروهی متجلی بوده اما آنان از نظر اقتصادی، اعتقادی و اجتماعی از یک نظام حقوقی پیشرفته و مشترک برخوردار و در هم ادغام شده بودند و از این طریق مساوات همه گروهها تامین میشد. چنانکه رسول خدا (ص) فرمود: هیچ عربی بر هیچ عجمی برتری ندارد، مگر به تقوا.
شبکه خیابانی؛ پیوند میان مناطق مسکونی و مکان اصلی از طریق شبکه باریکی از خیابانهای پیچ در پیچ صورت میگرفته است. خیابان هایی که خود به خیابانها و بن بستهای شبه خصوصی، خصوصی و عمومی تقسیم میشدند.
دیوار؛ همواره دیوار مستحکمی با تعدادی دروازه، شهر را در برمی گرفته و آن را در محافظت و مراقبت از خود داشته است.
نمای بیرونی؛ در بخش بیرونی دیوارها، قبرستانها (قبرستانهای مسلمانان و اقلیتها و.. )، بازار هفتگی و غیره وجود داشته است.
فرهنگ و اعتقادات اسلامی بر ساخت و بافت شهرهای مسلمانان تاثیرات بسیاری برجای نهاد؛
1. هر واحد اجتماعی بافت شهری، از استقلال فکری و طراحی ویژه ای در رابطه با شاخصهای فنی و شرایط اجتماعی و اقتصادی مخصوص به خود برخوردار شد.
2. فضاهای باز که در قرون گذشته - از صفویه به این سو شکل گرفتند - متمایز از فضاهای باز قبلی و مکمل فضای زندگی در فضاهای سرپوشیده شدند.
3. معماری یادمان گرا در دوره ایلخانی، تیموری و صفوی که مجموعاً نمادین و برخوردار از ارزشهای هنرمندانه بودند به شهرسازی اسلامی اضافه و تثبیت شدند.
4. شهرهای اسلامی از فرهنگ بصری یگانه ای بهره مند شدند که بی شک در برآورده شدن این مهم هنرمندان مسلمان نقشی محوری داشتند. تلاشگریهای آنان – بویژه در حوزه هنرهای تجسمی، باعث شد تا روح توحید به عنوان اصلی ترین شاخصه اعتقادی مسلمانان، بیش از پیش دیده و نگریسته شود و از این مسیر آرامش روانی خاصی به ساکنان و مسافران شهرها اعطا گردد.
5. پیوستگی فضایی؛ و آن عبارت بود از تمهیداتی خاص تا برخی عناصر مجموعه شهر و مراکز محلات از طریق یک سلسله فضاها و عناصر ارتباط دهنده با گذرگاههای اصلی و میدانها پیوند خورند و بر از هم گسیختگی فضایی چیره شوند.
نتیجه گیری: پیشرفتها و جهشهای اروپاییان در عرصه علوم جدید و کاربردی کردن علوم و درنتیجه رونق اقتصادی ایشان از یک سو و توقف علمی و عقب ماندگی اجتماعی کشور ما در سالهای حاکمیت رژیمهای سلطه گر و مستبدی چون قاجار و پهلوی از سوی دیگر، منجر به برقراری رابطههای نامتعادل سیاسی، فرهنگی و اجتماعی ما با آنها شد.
رابطههای یک طرفه وارد کننده - مصرف کننده در همه زمینهها از جمله در عرصه معماری و شهرسازی معمول گشت. شیوههای سنتی ساخت و سازهای فضایی دچار توقف و رکود شد و تحرک لازم برای هماهنگی با تغییر و تحول در نظام تولید، دگرگونی شیوههای زندگی، تحولات فضایی و... توانایی پاسخگویی به زندگی تازه را از دست داد. نظام تولید جهانی و شیوههای وابسته به آن در امر ساختمان بر شیوههای تولید بومی برتری یافت. نظام تولیدی و شیوههای زندگی وارداتی و سبکهای معماری وابسته به آن دوران - که به دوران مدرن مشهور است - تا دهه اول نیمه دوم قرن بیستم، ملاحظات بوم زیستی را مورد توجه قرار نمی داد. علاوه بر این سبک مدرن، هیچ گونه پیشینهای در شرایط بومی و اقلیمی ایران و سرزمینهای مشابه ایران نداشت. به این ترتیب نظام بومی و فرهنگی معماری و شهرسازی ما با سنتهای اصیل خود قطع رابطه کرد و از انکشاف و تطور طبیعی تاریخی خود محروم گردید.
برای برون رفت از تشتتها و تفرق هایی که امروزه مبتلابه شهرهای ما شدهاند تحقیق ژرف در آثار گذشته به منظور یافتن چارچوب کالبدی مناسب برای ساخت و سازها، ضروری و باارزش است؛ اما به شرطی که با دیدی نقادانه و به دور از عتیقه پرستی و افسون گرایی باشد. بی شک تمدنی که برای همه عرصههای تعالی انسان مسلمان، رهیافتهای کارآمدی دارد برای محوری ترین عرصههای زیست مادی و معنوی انسان، نمیتواند گفتنیهای درخور توجهی نداشته باشد. گفتمان مبانی شهرسازی در فرهنگ و تمدن اسلامی ایرانی ما افزون بر وجوه فنی و هنری ارزشمندی که برآن مترتب است گفتمانی استعلایی نیز هست و بسیاری از عرصههای مکتوم علمی و تمدنی را تنویر و تبیین خواهد کرد. نظام کالبدی و فیزیکی، پوسته بیرونی و ظاهر آشکار یک شهر است. باطن شهر، ماهیت اعتقادی و فرهنگی آن است. در عین حال تاثیر فراوان نظام کالبدی در جهت بخشی به فرهنگ و ماهیت اعتقادی آن قابل انکار نیست. آرمانهای اساسی شهر اسلامی در لایههای باطنی شهر و ضابطههای حاکم بر رابطههای شهروندی نهفته است و البته کالبد آن نیز در این بستر و ازجهت هماهنگی و رابطه متقابلی که با درون آن برقرار میکند، اهمیت مییابد و نه مستقل از آن. شهری که مطلوب فرهنگ اسلامی است بی هیچ تردید، شهری است که ساکنان آن را به آسمان مشترک اعتقادات دینی هرچه بیشتر متوجه سازد و همچون حقیقت همه ادیان که بر کرامت و عزت نفس انسان تاکید دارند موجبات مکرمت نوع انسانی را فراهم آورد. شهری که نظام شهرسازی آن برتراویده از نظام اعتقادی دینی است و بسترهای مناسبی را برای تامل انسانها در خود و تدبر ایشان در صنع حضرت باری تعالی رقم میزند.