4 بهمن 1389, 0:0
جنبش هواداري از حقوق زنان در جهان عرب
عباس زندباف
جوامع عرب اغلب از دید بیرونی جوامعی سختگیر مینمایند که در برابر دگرگونی مقاومت میکنند. شاید به خاطر آنکه بیرونیها به حکومت این کشورها مینگرند؛ حکومت هایی که اکثرشان به توسعه و دگرگونی تن نمی دهند. ولی چنین تصویری 180 درجه با واقعیت جوامع عربی فرق دارد؛ جوامعی که برای در گشودن به روی انواع فراوان دگرگونی از پویندگی شگرفی برخوردار هستند و البته با توجه به آنکه راه دگرگونی در پایین با سختگیری از بالا سد میشود، سرعت پیشرفتشان با هم فرق دارد و روشهای پیچیده و متعارضی در پیش میگیرند. برای مثال میتوان وضعیت زنان عرب را در نظر گرفت. تصویر غالبی که از زنان عرب پیش چشم میآید انسانهایی منفعل و پرده نشین است که به جای مشارکت فعال در رویدادها، اسیر و پیرو فراز و نشیب روزگار هستند. اما واقعیت این است که جوامع عرب دستخوش فرآیند دگرگونیهای بازگشت ناپذیر و سترگی شدهاند که در آن زنان نقشی بسیار مهم دارند. طی نیم قرن گذشته گسترش شدید شهرنشینی و افزایش سهم زنان در نیروی کار تمام کشورهای عربی سبب شده است تا زنان در مقیاسی کلان به حوزه عمومی راه یابند. طی این مدت شمار دخترانی که به مدرسه میروند به شمار پسرانی که به مدرسه میروند رسیده است و در واقع در بسیاری از کشورهای عربی شمار دخترانی که در مدارس و دانشگاهها درس میخوانند از پسران بیشتر است و این نشانگر آن است که از نظر پدران و مادران تحصیل دختران همان اندازه اهمیت دارد که تحصیل پسران. طبق تمام بررسیهای آماری دختران و پسران جوان به تحصیل علاقه دارند و هنگام ازدواج شاغل هستند (در ضمن گرایش فزایندهای دارند که همسرشان را خودشان انتخاب کنند). در عین حال دگرگونیهای جمعیت شناختی و عوامل اجتماعی و اقتصادی اثرگذار بر تحصیل و کار نیز دگرگونی عمیقی در راه و رسم سنتی خانوادههای کشورهای عربی پدید آورده است. بالارفتن سن ازدواج و پایین آمدن میزان زاد و ولد (به علت رواج گسترده روشهای جلوگیری از بارداری) اندازه خانواده را کاهش میدهد و هرچه بیشتر هسته خانوادهها به سبک غرب رو به رواج است. این پدیده بیش از همه در مغرب عربی نمایان است اما در سراسر جهان عرب و حتی در محافظه کارترین و سرسختترین کشورها نیز به چشم میخورد. این سبک جدید خانواده چنان زورآور شده است که به روستاها نیز راه یافته است؛ روستاهایی که اقتصاد کشاورزی در آنها افول کرده است و به سرعت به سوی تشکیل خانوادههای کوچک گام بر میدارند. این دگرگونی با سرعتهایی اندک متفاوت در سراسر جهان عرب و به صورت همزمان در شهر و روستا در حال رخ دادن است. تعجبی ندارد که این دگرگونیها توزیع مجدد قدرت میان جوانان و سالمندان و بین زنان و مردان را در پی داشته است به طوری که پدرسالاری رفته رفته رو به ضعف گذاشته است و گذار از خانواده سنتی نیز به این روند دامن زده است. اما این دگرگونیها به معنای گسست کامل از گذشته نیست و در تمام شان جلوههایی از مصالحه با سنت و قواعد پدرسالاری نمایان است و همسازی روشهای جدید و قدیم زندگی با آهنگهای مختلف به پیش میرود. البته در کشورهایی چون فلسطین و عراق که با کشاکش هایی سخت دست و پنجه نرم میکنند دگرگونیها بغرنج تر است. دگرگونی جوامع عربی به ندرت با تغییر در نظام سیاسی همراه است. اکثر حکومتها به راهیابی تحولات اجتماعی به ساختار قوانین تن نمیدهند و هراس دارند که مبادا گسترش آزادی و استقلال فردی در خانوادهها و همچنین تضعیف اقتدار پدرسالاری باعث شود مبنای قدرت دولت در حوزه عمومی زیر سوال برود. هواداری از حقوق زنان نیز بیشتر جنبه زبان بازی یا سیاسی کاری دارد تا بتوانند خود را در چشم جهانیان مترقی جلوه دهند نه آنکه به راستی در پی ایجاد تغییر باشند. این دگرگونی بر بسیاری اثر خواهد گذاشت و باید هم از منظر اعراب و هم از چشم انداز بیرون از منظر اعراب واکاوی شود زیرا وضعیت زنان یکی از محکهای اصلی در جهان بیرون از جهان عرب و به ویژه جهان غرب است و با آن جهان عرب را میسنجند.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان