21 فروردین 1397, 14:40
یکی از عرصههای مهم در حوزه اخلاق کاربردی بحث از اصول و مسائل اخلاقی در رسانههای جمعی است. جوامع مختلف از نیمه اول قرن نوزدهم آرام آرام متوجه نقش تعیین کننده رسانهها در جهت دهی به افکار و احساسات و رفتارهای اقشار و اصناف مختلف شهروندان و هدایت تصمیم گیری دولتمردان شدند. قدرت این پدیده نوظهور اندیشمندان را بر آن داشت تا با تعریف شاخصها و هنجارهای اخلاقی و ظرفیتهای عظیم این ابزار، تمدن جدید را هدایت و کنترل کنند و از آسیب زدن و آسیب دیدن اخلاقی آن جلوگیری کنند. سرانجام کوششهای ملی و بین المللی برای تدوین مقررات اخلاقی در این عرصه به ثمر نشست و نخستین مجموعه مقررات در کشورهای نروژ، سوئد و فنلاند به ترتیب در سالهای 1912، 1916 و 1919 تدوین شد. امروزه با سرعت پر شتاب فناوری ارتباطات و افزایش قدرت تاثیرگذاری رسانههای پر شمار و متنوع، مسائل اخلاقی پیچیدهتری در سطح رسانهها نمایان شده است. اکنون چند دههای است که ضرورت توجه هر چه بیشتر به این مسائل زمینه ساز تاسیس گروه ها، انجمنها و موسساتی برای پژوهش درباره رسانه و اخلاق شده است.
پیش از پرداختن به مسائل اخلاقی در حوزه رسانهها و طبقه بندی انواع آن لازم است به تعریف اخلاق، رسانه و اخلاق رسانه ای توجه نماییم.
اخلاق در لغت، جمع «خُلق» یا «خُلُق» است که با خَلق از نظر ماده یکی است ولی در معنا با یکدیگر متفاوتند، زیرا خُلق به قوا و سجایایی که با بصیرت درک میشوند اختصاص دارد، ولی خَلق به هیئت و اشکال و صوری که با چشم قابل رویت و درک هستند اطلاق میشود. برخی تفاوت میان «خَلق» و «خُلق» را این گونه بیان کردهاند که خَلق به معنای «خلیقه» یعنی طبیعت انسان است ولی خُلق، همان «سجیه» و خوی است.
غزالی در تفاوت آن دو مینویسد: «خَلق قابل تغییر نیست، ولی خُلق قابل تغییر است و انبیا آمدند که خُلق را عوض کنند». طریحی لغت شناس معروف قرآن معنای لغوی اخلاق را به گونه ای ذکر کرده که با بسیاری از تعاریفی که در اصطلاح آورده شده، مشابهت دارد. او در این زمینه مینویسد: والخلق کیفیه نفسانیه تصدر عنها الافعال بسهوله« یعنی: خُلق یک صفت روحی است که با وجود آن آدمی کارها را به مقتضای آن به آسانی انجام میدهد. با توجه به آنچه ذکر شد، روشن میشود که در مفهوم لغوی »اخلاق« اختلاف چندانی وجود ندارد. »سرشت«، »سجیه« یا »طبیعت«، همگی حکایت از یک امر نفسانی در انسان میکند که بر آن »خُلق« اطلاق میشود.
درباره معنای اصطلاحی »اخلاق«، بسیاری از دانشمندان اسلامی مانند ابن مسکویه، خواجه نصیرالدین طوسی، فیض کاشانی، غزالی، مجلسیمعتقدند که اخلاق، حال یا ملکهای برای نفس است که با داشتن آن، رفتار بدون فکر و اندیشه و با سهولت و آسانی از طرف کسی که دارای این هیئت نفسانی باشد، صادر میشود و لذا اگر به ندرت افعالی صادر شود که با افعال معمولی او تفاوت داشته باشد و نادرالوقوع باشد، بر آن اخلاق اطلاق نمی شود، زیرا چنین فعلی حکایت از صورت باطن و حالت نفسانی او نمیکند.
در توضیح مطلب فوق باید گفت: افعالی که از انسان صادر میشود به چند دسته قابل تقسیم اند. دسته ای از افعال که از انسان ظهور میکند تصنعی بوده و انسان به خاطر شرایط زمانه و زندگی اجتماعی، خود را به این افعال ملزم کرده و آن را انجام میدهد، ولی در حقیقت هیچ اعتقاد و باوری نسبت به آنها نداشته و فقط به خاطر وجود آن شرایط خارجی است که پایبند به آن افعال است و هیچ انگیزه درونی و حالت باطنی سبب بروز آن فعل نشده است. دسته دوم از افعالی که توسط انسان انجام میگیرد با انگیزه درونی و منشاء باطنی است و در حقیقت آن ملکات نفسانی باعث بروز چنین افعال و رفتاری از این انسان میگردد حال این افعال و رفتار متصف به وصف نیکی باشد و یا از وصف زشت و نازیبا برخوردار باشد.
دسته سوم افعالی است که انسان نه به خاطر انگیزه بیرونی بلکه به واسطه باور درونی به چنین رفتاری روی میآورد، منتهی انجام آن به آسانی و بدون فکر نیست بلکه با تکلف و زحمت است و در حقیقت انسان در حال تمرین و ممارست میباشد و با استمرار آن را ملکه خود قرار میدهد، مانند کسی که در حال تمرین کردن ملکه سخاوت است.بی شک بر دسته اول از افعال انسان، «اخلاق» اطلاق نمیشود، گرچه از تعاریفی که برخی از دانشمندان غربی نسبت به علم اخلاق داشتهاند استفاده میشود که اخلاق از نظر آنها رفتاری است که از انسان سر میزند و لازم نیست منشاء باطنی و نفسانی داشته باشد، زیرا به نظر آنها علم اخلاق «تحقیق در رفتار آدمی است بدان گونه که باید باشد». درباره دسته دوم هیچ اختلافی میان دانشمندان اسلامی وجود ندارد، زیرا همه آنها بر اخلاقی بودن آنچه که از ملکات نفسانی نشئت گرفته فتوا میدهند اما در خصوص دسته سوم اختلاف وجود دارد. بسیاری از دانشمندان اسلامی به آن خلق اطلاق نمی کنند، زیرا هنوز به صورت ملکه راسخه در نفس درنیامده است و هر آنچه که از این هیئت نفسانی نشئت نگیرد، نمی توان به آن خلق اطلاق کرد. اما برخی این قسم را نیز اخلاق میدانند و معتقدند مطلق صفات نفسانی در قلمرو اخلاق قرار میگیرند، خواه به صورت پایدار باشند(ملکه) و یا به صورت ناپایدار(حال). حضرت آیت الله مصباح یزدی در این زمینه مینویسند: «موضوع اخلاق اعم از ملکات نفسانی است که تاکنون فلاسفه اخلاق بر آن تاکید داشته اند، بلکه اخلاق همه کارهای ارزشی ایشان که متصف به خوب و بد میشوند و میتوانند موجب پیدایش کمال و یا نقصی در نفس شوند، اینها همگی در قلمرو اخلاق قرار میگیرند. در نتیجه، میتوان گفت که اخلاق شامل همه ملکات، حالات نفسانی و افعالی است که رنگ ارزشی دارند».
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان