نویسنده: خلیل منصوری
بی گمان جنگ نرم، هنر مدیریت ذهن و قلب بشر است؛ از این رو علوم اجتماعی چون روان شناسی، جامعه شناسی، مردم شناسی، فرهنگ شناسی، فلسفه اجتماعی و مانند آن نقش بسیار کلیدی را در این جنگ ایفا میکنند. بهرهمندی از ابزارهای تاثیرگذاری چون رسانه و تبلیغ نکتهای است که در جنگ روانی از دیر باز در قالب شعر، طنز، هجو و داستانهای حماسی و اسطوره سازی در دستور کار قرار گرفته است.
در جنگ سخت، جسم انسان، برده میشود، ولی در جنگ نرم، جان انسان بنده میشود. تفاوت این دو به طور روشن بر کسی پوشیده نیست؛ کسی که برده میشود هر از گاهی با مخالفتهای خواسته و ناخواستهاش هزینههایی را بر طرف پیروز در جنگ تحمیل میکند و هرگز اجازه نمیدهد تا اشغالگر و برده گیر بتواند روح آرامش و آسایش را به خود ببیند، چنان که در سالهای اخیر در جنگ افغانستان و عراق، متجاوزان و اشغالگران روسی و آمریکایی با آن مواجه بودند.
اما در جنگ نرم نه تنها طرف مغلوب نسبت به غالب واکنشی منفی از خود نشان نمیدهد بلکه با تمام افتخار بندگی خویش را اعلام کرده و با تمام مال و جان خویش در خدمت پیروز میدان جنگ نرم میباشد و با ایثارگری هزینههای بندگی را میپردازد و با عشق و علاقه در خدمت ارباب و معبود خود قرار میگیرد.
نویسنده در این مطلب بر آن است تا براساس آموزههای قرآنی، یکی از روشهای مدیریت را در جنگ نرم تبیین کند؛ زیرا جنگهای آینده بیشتر از آنکه جنگ سخت و فیزیکی باشد که در جهت تسلط بر جسم بود، بر جنگ نرم متمرکز خواهد شد تا بر قلوب، دل ها، اذهان و جانها چیره شود و مردم را به بندگی بکشاند.
جنگ نرم، جنگ آیندگان
بی گمان انسانها در طول تاریخ تجربیات گرانسنگی در همه زمینهها آموخته اند. تراکم دانشهای تجربی و تاریخی به بشر این امکان را میدهد تا مسیر آینده خویش را براساس تجربیات پیشین، اصلاح، تغییر و سامان دهد.
تجربیات پیشین بشریت، این دانش را فراهم آورده که جنگ سخت نه تنها هزینه بر برای هر دو سوی جنگ است و پیروز میدان به همانند اندازه مغلوب، هزینههای جانی و مالی میپردازد، بلکه هزینه استمرار و بقای غلبه و تسلط حتی چند برابر هزینههای تحقق ابتدایی پیروزی است؛ افزون بر اینکه این غلبه هرگز دایمی نخواهد بود و مغلوب همواره در کمین غالب است تا در زمان ضعف و سستی بر او غلبه کرده و انتقام بگیرد.
تجربه به بشر آموخته که تسلط بر جسم اگر همراه با تسلط ذهن و قلب بشر باشد، نه تنها هزینه ای ندارد یا هزینههای آن نسبت به جنگ سخت بسیار اندک است و این هزینههای اندک هم بیشتر مادی است تا جانی؛ بلکه به او آموخته است که این تسلط، هم از پویایی بیشتر برخوردار است و هم هزینهها را جبران کرده و شخص را فراتر از بردگی به بندگی میکشد و جامعه را از استقلال به وابستگی تمام میکشاند. این گونه است که طرف غالب در جنگ نرم، با کسانی روبه رو میشود که آگاهانه و عاشقانه سلطه و هیمنه طرف غالب را میپذیرد و به این ولایت و سلطه افتخار میکند.
براین اساس، جوامع متمدن به جای جنگ سخت در اندیشه جنگ نرم و به دست آوردن راههای تسلط بر قلوب و اذهان هستند تا به جای بردگی، بندگی را به دست آورند؛ زیرا در این صورت، جامعه غالب به معنای بهشت موعود جامعه مغلوب قلمداد میشود و مغلوب برای رضایت و خشنودی جامعه غالب از هیچ امر و فرمان طرف غالب تخطی نمی کند؛ زیرا جامعه غالب را اسوه و الگوی خود دانسته و ولایت بی چون و چرای آن را عین خوشبختی و سعادت خود میشمارد. لذا همانند سازی میان خود و جامعه غالب را در دستور کار قرار میدهد و ملت و آیین آن را عین سعادت و خوشبختی خود میشمارد.
اندیشمندان دریافتند که علت بقای ادیان و مذاهب در جوامع بشری، تسلط ولایی است؛ زیرا در تسلط ولایی، ذهن بشر با فلسفه ای توجیه میشود که جهان بینی و هستی شناختی او را از نظر معرفتی دگرگون میکند؛ چنان که قلب بشر را نیز به اموری معطوف میکند که بدان عشق میورزد و دلبسته آن میشود. بنابراین، در تسلط ولایی، هم اذهان از نظر فلسفی و هم قلوب از نظر عاطفی تحت تاثیر قرار میگیرند و ایمان خاصی از آن معرفت و دلبستگی عاطفی پدیدار میشود.
جنگ نرم میان انسان و ابلیس
براساس آموزههای قرآنی همین تسلط ولایی میتواند در دو جهت متضاد و متقابل هم شکل بگیرد. از این رو از ولایت شیطان و اولیای آن در برابر ولایت الهی و اولیای الهی سخن به میان آمده است. در هر دو طرح و برنامه این مهم در دستور کار قرار گرفته تا شخص را به عبودیت بکشاند و به جای عبید و برده قرار دادن، عبد و بنده کند. (بقره، آیه256؛ انعام، آیه121؛ ص، آیات82 و 83؛ جاثیه، آیه23 و آیات دیگر)
بنابراین، در جنگ نرم که در طول تاریخ بشریت میان انسان و ابلیس آغاز شده، سلطه ولایی در دستور کار بوده است. خداوند از سویی و ابلیس از سوی دیگر در اندیشه سلطه ولایی و تحقق آن بودهاند. ابلیس سوگند میخورد که بندگان خدا را به بندگی خود بخواند و خود را معبود ایشان قرار دهد و تحت ولایت خویش درآورد. البته آنچه به عنوان بندگی هواهای نفسانی یا شرک و مانند آن در آیات قرآنی بیان شده، بخشی از برنامه و سیاستهای ابلیسی است که نتیجه آن خروج انسان از ولایت الهی و بندگی خدا به ولایت و بندگی ابلیس و شیطان است.
پس جنگ نرم همواره میان حق و باطل در جریان بوده و خواهد بود. اما از دیرباز در میان انسانها بیشتر جنگ سخت و تسلط بر جسم مطرح بوده است تا اینکه پیشرفتهای کنونی و تجربیات گذشته به انسانها آموخت که میبایست به جای جنگ سخت به جنگ نرم بپردازند. از این رو دو جریان اساسی حق و باطل در میان انسانها شکل جدیدی به خود میدهد و در نهایت این دو جریان را برای تسلط بر همه بشریت در برابر هم قرار میدهد.
جنگ نرم، جنگ روانی
جنگ نرم، مبتنی بر عناصر و مولفهها و ابزارهایی است که ارتباط تنگاتنگی با ذهن و قلب بشر دارد؛ زیرا هدف در جنگ نرم، القای اندیشه و فکر از سویی و تغییر عواطف و احساسات از سوی دیگر است؛ بنابراین، از ابزارهای کارآمدی بهره گرفته میشود که بتواند فکر و عاطفه انسانی را تغییر دهد و هدایت ذهن و قلب شخص و یا جامعه را در اختیار گیرد.
در جنگ نرم، تسلط روانی، یکی از مهم ترین اهداف قلمداد میشود. از این رو تاثیرگذاری بر روان آدمی با اشکال گوناگون چون ایجاد تزلزل، اضطراب، تشویش، تردید، تشکیک و مانند آن به عنوان مهمترین عوامل تخریب بنیادهای هویتی شخص و جامعه در دستور کار قرار میگیرد؛ زیرا هر شخص و جامعه ای براساس یک بینش و نگرشی عمل میکند. بنابراین، تغییر در بینشها و نگرش هایی که در طول زمان شکل گرفته، نیازمند تغییرات آهسته و فرآیندی است.
البته ایجاد تغییرات به سادگی امکان پذیر نیست؛ زیرا شخص در یک فرآیندی به بینش و نگرشی خاص رسیده است که هویت و شاکله وجودی او را شکل میدهد؛ پس هر گونه تغییری را در این زمینه بر نمیتابد و به شدت با آن مقابله میکند. ایجاد تغییرات سریع و شتاب آلود همواره با واکنش منفی و عصبی همراه خواهد بود و حتی درجه مقاومت را افزایش میدهد به گونه ای که دیگر غیرقابل نفوذ خواهد شد.
برای این که کمترین مقاومت در این زمینه صورت گیرد میبایست روان شناسی انجام گیرد و معلوم شود که انسانها در صورت همراهی و در شکل فرایندی، دست از مقاومت بر میدارند و تغییرات آهسته و گام به گام را که در شکل همراهی انجام میگیرد میپذیرند.
برای تغییرات ریشهای لازم است که نخست در بینشها و نگرشهای شخص یا جامعه ای که هدف در جنگ نرم است، تشکیک و تردید ایجاد کرد و بنیادهای فلسفی و عاطفی آن را مخدوش ساخت. این تشکیک و تردیدافکنی که به اشکال گوناگونی از جمله گفت و گو و همراهی (انعام، آیات 75 و 76)، طنز و سخریه (انعام، آیه 10، بقره، آیه 14 و آیات دیگر)، تهمت و افتراء و استهزاء نسبت به شخص و عقاید او (بقره، آیه 13 و آیات دیگر) انجام میگیرد، زمینههای تغییر و جایگزینی را در بینشها و نگرشها فراهم میآورد و شخص را در برابر هجوم آینده، خلع سلاح میکند. پس گام اول در تغییر، ایجاد تشکیک و تردید در بنیادهای فکری و عاطفی و هویتی شخص یا جامعه است تا در هنگام هجوم بعدی خلع سلاح شده و کمترین مقاومت را از خود بروز دهد.
بنابراین، جنگ نرم مبتنی بر جنگ روانی است، زیرا هویت و شخصیت فرد و جامعه در یک جنگ روانی است که تخریب میشود و هرگونه مقاومتی را از وی سلب میکند. خداوند در آیات گوناگونی به این شیوه اشاره کرده است. از جمله در گزارشی از جنگ نرمی که ابلیس علیه حضرت آدم(ع) راه انداخت، به جنگ روانی به عنوان یک روش کارآمد که از سوی شیطان به کار گرفته شد توجه میدهد. ابلیس برای اینکه در عقاید و بینشها و نگرشهای حضرت آدم(ع) تردید و تشکیک افکند، با بهره گیری از فزون خواهی و کمال خواهی انسان از سویی و جهالت او نسبت به حقایق بلند هستی از سوی دیگر (احزاب، آیه 72) تغیراتی را در بینش و نگرش او ایجاد کرد و با استفاده از ابزار غرور و فریب یعنی سوگند دروغین به خدا، آدم را به خوردن میوه درخت ممنوع ترغیب کرد. بدین ترتیب حضرت آدم(ع) در دام فریب ابلیس گرفتار شد و به جای در پیش گرفتن رویه الهی، رویه ابلیس را برای رسیدن به کمالات در پیش گرفت، زیرا ابلیس توانسته بود با ابزارهای جنگ روانی و نرم، بینش و نگرش حضرت آدم(ع) را تغییر دهد و آدم گمان کند که راه سعادت، مسیری است که ابلیس نشان میدهد تا این گونه به سادگی به هدف متعالی جاودانگی و مقام پادشاهی همیشگی برسد. (طه، آیه 120)
راههای مدیریت روانی در جنگ نرم
از آن جایی که در جنگ نرم، جنگ روانی نقش اساسی و کلیدی را در تغییر بینشها و نگرشها ایفا میکند، آیات قرآنی توجهی خاص به این مقوله داشته و برای مدیریت روانی شخص و جامعه اسلامی دستورها و راهکارهایی را ارایه کرده است که در اینجا به بخشی از آنها اشاره میشود.
یکی از روشهایی که در جنگ روانی به کار میرود، تواترسازی است. این تواترسازی در دو شکل علمی و عملی از سوی دشمنان به کار گرفته میشود تا در اندیشه و رفتار آدمی نسبت به امری که بدان اعتقاد و باور دارد تشکیک و تردید افکند.
تواترسازی در خبر این گونه انجام میشود که در مدلها و اشکال گوناگون یک مطلب تکرار میشود تا انسان به نسبت به آن قطع و یقین یابد. یک مطلب و خبر با ادبیات و هنرهای گوناگون چنان تکرار میشود که گویی امری بدیهی است.
در تواترسازی عملی به عنوان نمونه منافقان در جنگ نرم علیه پیامبر(ص) تلاش کردند با ارتداد جمعی خودشان، در دلهای مومنان تردیدافکنی کنند. (آل عمران، آیات 176 تا 178، توبه، آیات 127 و 129) برای مبارزه با این تواترسازی دروغین میبایست مردم را نسبت به این روشها آگاه کرد. جامعه ایمانی باید نسبت به این روشهای دشمنان آگاه شوند و نسبت به تواترسازی دروغین هوشیار باشند. تحقیق و بررسی موشکافانه نسبت به هر خبری از هر منبعی باید در دستور کار قرارگیرد تا دشمن نتواند از تواترسازی علمی و عملی به هدف خویش برسد. (حجرات، آیه6)
ضرورت نگاه بدبینانه به دشمن
به سخن دیگر، انسان لازم است همواره نسبت به دشمنان به عنوان دشمن بنگرد و بداند که هیچ سخن و حرکت او بی هدف نیست، بلکه با اهداف خاصی انجام میگیرد. تشکیک مطلق در قول و فعل دشمنان حتی فاسقان و منافقان از اعضای جامعه و شهروندان میبایست به عنوان یک اصل موردتوجه قرارگیرد و بر آن تاکید شود. هیچ قول و عمل ایشان جز در راستای توطئه تحلیل و توصیف و تبیین نشود. بنابراین، اینک برخی معتقد به توهم توطئه هستند، کاملابه خطا میروند، زیرا دشمن جز به توطئه و تسلط نمیاندیشد.
امام خمینی(ره) نیز نسبت به تواترسازی حساس بود. ایشان تعریف دشمن از ما را نشانهای از اشکال فکری و عملی ارزیابی میکرد و تمسخر و حمله آنان به موضوعی را نشانه درستی کار و راه میدانست.
بنابراین، اعراض نسبت به دشمنان داخلی و تشکیک در عمل و قول دشمنان خارجی میبایست به عنوان یک اصل مورد توجه قرارگیرد تا در دام جنگ روانی تواترسازی قولی و عملی گرفتار نشویم.
از دیگر شیوههایی که در جنگ روانی به کار میرود، استهزاء و تمسخر نسبت به افکار و رفتار امت اسلام است. لذا نباید تحت تاثیر تمسخر دشمنان قرارگرفت و نسبت به افکار و عقاید خود سستی نمود، بلکه با جدیت تمام بر افکار پافشاری کرد و رفتارهای خود را مبتنی بر آن انجام داد. این شیوه در طول تاریخ بشریت ازسوی دشمنان به کار گرفته شده و میشود. (رعد، آیه 32، انبیاء آیه 41 و آیات دیگر)
افتراء و اتهامات واهی به عقاید و عملکرد دولتمردان از جمله شیوههایی است که در جنگ نرم به کار میرود. بنابراین نباید از اینکه متهم به رفتارهای ضدحقوق بشری یا نقض آن شویم یا متهم به افکار جاهلی و اندیشههای غیرتمدنی شویم بر خود هراسان شویم؛ زیرا دشمن همواره به گونه ای عمل میکند که افکار خود را مترقی و متمدنانه دانسته و افکار و رفتارهای امتهای حق و مومن را رفتاری ضدتمدنی و غیرمترقی برمی شمارد و جوامع مومن را جوامع عقب افتاده معرفی میکند. (انبیاء آیات 5 تا9؛ روم آیات58 و 60)
جامعه ایمانی نمیبایست براین باور باشد که هرگز در هیچ جنگی شکست نمیخورد، بلکه شکست در جنگی را مقدمه تجربه آموزی بداند و یا اینکه در اندیشه اصلاح خود و خطاهای خود باشد، زیرا شکست در جنگی دلیل بر بطلان کل نظام اسلامی نیست، بلکه دلیل بر آزمون الهی یا مشکلاتی است که جامعه خود بدان گرفتار شده است. بنابراین باید بر این اصل و سنت و قانون الهی باور داشته باشد که در نهایت این حق و اسلام است که بر همه پیروز و مسلط خواهدشد و حتی اگر در جایی شکست خورد و یا حتی حکومت اسلامی در هر زمانی و مکانی از دست ایشان خارج شد، نباید در حقانیت راه خویش تردید کنند، هرچند که لازم است در اصلاح رفتار در چارچوب حقانیت راه بکوشند. بطور مثال شکست در جنگهای احد و مانند آن دلیلی بر بطلان راه پیامبر(ص) نبود و یا غصب حکومت توسط برخی چون امویان دلیل بر شکست کلی پروژه اسلام نیست (اسراء، آیه 60) زیرا اسلام درنهایت پیروز است. (توبه، آیه 23)
آنچه بیان شد تنها بخشی از شیوههای دشمن در جنگ روانی و جنگ نرم است که از سوی خداوند در این آیات بیان شده است. توجه و بهره مندی از شیوههای مقابله و مدیریت روانی جامعه در جنگ نرم، امری است که میبایست با بهره گیری از آیات به تجزیه و تحلیل آن پرداخت و ضمن شناسایی و واکسینه کردن جامعه در برابر آن، از این ابزارها و روشها علیه دشمن به کار گرفت.
بیاییم از قرآن به عنوان راهنمای کامل سبک زندگی و سعادت در دنیا و آخرت بهره گیریم و مفاهیم و راهکارهای آن را شناسایی کرده و به کار ببریم. دست یابی به این امور نیازمند استنطاق و طرح و عرضه مسئله به قرآن و استنباط راهکار و برنامه و سیاست از آن است.