23 اسفند 1396, 12:19
تاجیک ادامه میدهد: هر نوع حرکتی که در جهت نوعی اسقاط نظم و نظام موجود چه به صورت نرم و چه به صورت سخت، جز تقویت عصبیتهای دینی و ملی چیز دیگری اضافه نمیکند و قدرتهای غربی این مسائل را تجربه کرده و میدانند که در جامعه ما چنین چیزی ممکن نیست و حادث نمیشود.
مشکل بعدی در آستانه انقلابهای رنگی در جوامعی که آن را تجربه کردهاند، وجود نوعی شقاق در میان حاکمیت و حکومت بوده به این معنی که خودی علیه خودی درون حاکمیت صف کشیده است و کسانی که نخبگان اصلی جامعه و متولی حکومت هستند در مقابل هم ایستادهاند. بسیاری از این اتفاقات در اثر آموزشهای موسسات غربی که درون این کشورها به نام موسسات صلح، آزادی، دمکراسی و... ایجاد شده بود، رخ میدهد چرا که موسسات یاد شده، تاثیر فکری، آموزشی و تعلیماتی خود را بر عده ای گذاشته و آنها را به تعبیر خود، تبدیل کرده بودند به پرندگان گردن چرخان که در موقع احساس خطر و مواقع خاص زبان و بیان آنها 180 درجه میچرخد و لسان غرب در کشورشان میشوند، اما چنین شقاقی هیچ گاه میان نخبگان رسمی در کشور ما ایجاد نشده است.
علاوه بر آن، در فضای قانونی و سازوکارهای حکومتی و حاکمیتی ما اندیشهای شده که جلوی چنین شقاقهایی را بگیرد که از جمله آن میتوان به اصل مترقی ولایت فقیه اشاره کرد که فصل الخطاب در همه امور هستند و اجازه نفوذ چنین مسائلی را به درون حاکمیت و حکومت نمیدهند. مسئله دیگر اندیشه والای حضرت امام(ره) است که مجمع تشخیص مصلحت نظام را در نظر گرفتند که بسیاری از اختلافاتی که در نهادهای مختلف ایجاد میشود به این شورا برده میشود، مورد حل و فصل قرار میگیرد و اجازه نمی دهد که میان نهادها اختلافی ایجاد شود.
از موارد دیگری که در آستانه انقلابهای رنگی در این جوامع وجود داشت، فعال بودن سفارت آمریکا در این کشورها و دیگر موسسات غربی است که به نام نهادهای مختلف مدنی و تحقیقاتی که اقدام به تعلیم و آموزش دانشجویان و گروههای مختلف جوان میکردند و بسیار هم موثر بودند. دیگر پدیده ای که در آستانه انقلابهای رنگی در این کشورها میشود نام برد، سیطره سنگین روسیه بر این کشورها است و مردم این کشورها دچار یک نوع روان پریشی شدهاند و به دنبال مفرّی هستند تا از این فضا آزاد شوند. برای همین به غرب و فرهنگ و حضور آن خوش آمد میگویند، برای فرار از سیطره ای که قومیت، باور، حکومت و فرهنگ آنان را برای سالیان سال تحقیر کرده است. اما چنین فضایی در کشور ما اساساً حادث نشده و باید گفت که هیچ شباهتی هم میان جامعه ما و جوامعی که در آن، انقلاب رنگی حادث شده، وجود ندارد. زیرا جامعه ما دارای یک فرهنگ و تمدن شش هزار ساله است که کمتر جامعهای از چنین تمدن و فرهنگی غنی برخوردار است. آمار در کشور ما نشان میدهد که اکثر مردم ما به ملیت و ایرانی بودن خود افتخار میکنند و تجربه تاریخی نشان میدهد که هر زمان مورد هجمه خارجی قرار گرفتیم، این فرهنگ تمدن و دین ما بوده که روی مهاجم تاثیر گذاشته و او شبیه ما شده است.263
اگر نگاهی دوباره به فرایند انتخابات دهم ریاست جمهوری بیندازیم شاید بتوان موارد دیگری نیز به دلایل فوق اضافه کرد که نشان دهند تصمیم گیرندگان جبهه دوم خرداد و نامزدهای مدعی تقلب، خود بیش از دیگران به عدم تقلب آگاهی داشتهاند. مطابق این اسناد، واقعیت این نبود که آنها به دلیل تردید در سلامت انتخابات به سمت آشوب آفرینی و اعتراض غیرقانونی گام برداشتند، بلکه اهداف و انگیزههای دیگری در پس این ماجراجویی فتنه انگیز نهفته بود که برای مشروعیت بخشی به آن از ادعای «تقلب» بهره برده شد.
اکنون پرسش اساسی این است که اهداف و انگیزههای این جبهه از رفتارهای رادیکالیستی و هنجارشکن پس از انتخابات چه بود و به کدام نقطه چشم دوخته بود. بخش مهمی از این پرسش را در فصل نخست و در بازشناسی ایدئولوژی تجدیدنظرطلبان بیان کردیم. آن ایدئولوژی که برآیند و حاصل بیش از دو دهه فعالیت فکری نظریه پردازان این جبهه بود تا حد زیادی جهتهای جبهه را مشخص میکرد و رفتار سیاسی آنان را تعیین میکرد. البته در سال 88 برخی از آنها مانند سروش و بشیریه دیگر در ایران نبودند، اما وابستگان فکری آنان همچنان به شدت فعالیت داشتند و ایدئولوژی حاصل از تراوشات ذهنی آنان بر رفتار کلی جبهه دوم خرداد حاکم بود.
از این جهت، حتی اظهارات حجاریان و تاجیک که به یک موضوع اما از دو منظر متفاوت نظر داشت، بیش از همه ایدئولوژی این جبهه در آشوب آفرینیهای پس از انتخابات را مورد پرسش قرار میداد. حجاریان و تاجیک در اظهارات خود به نقد ایدئولوژی تجدیدنظرطلبانه ای که منجر به آشوبهای پس از انتخابات بود، نظر داشتند. آنان ریشه آن آشوبها را در نظریات سکولاریستی غربی میدانستند که در طول دهههای گذشته به بافت جامعه جوان شهری تزریق شده بود.
گرچه به بنیانهای این ایدئولوژی در فصل نخست اشاره شد، اما در ادامه به چگونگیهای دیگر آن در سال 88 خواهیم پرداخت. در این باره نباید اشتباه کرد و گمان برد که تمام نیروهای جبهه دوم خرداد به یک اندازه به تمام مولفههای آن ایدئولوژی باور داشته اند. در حوادث پس از انتخابات و آنچه که در جنبش سبز رخ داد چند مسئله را باید از یکدیگر تمیز داد: ایدئولوژی، رهبری، جرقه اولیه، رسانه ها، پشتیبانان، تشکیلات، ائتلافهای صورت گرفته و رفتارشناسی پدیدآورندگان آن. به عبارت دیگر، وقتی سخن از ایدئولوژی به میان میآید بیش از آن که به توده نظر داشته باشد به رهبران، رسانه ها، پشتیبانان و هادیان تشکیلاتی که توده را بسیج میکنند و ائتلافها بر اساس آن صورت میگیرد، نظر دارد.
بسیج توده ای در این جنبش بیش از هر چیز بر روی «جرقه اولیه» که همان «ادعای تقلب» باشد، متمرکز بود. در واقع این جنبش تلاش داشت پس از روشن کردن جرقه ابتدایی، با حرارت آن، چراغ بی رمق ایدئولوژی خود را روشن سازد و اصولاً هدف از «ادعای تقلب» نیز همین بود. جبهه تجدیدنظرطلب که در روزهای پیش از انتخابات به تمرین بسیج توده ای سبز دست زده بود، پس از اعلام نتیجه انتخابات سعی کرد تا التهابات و هیجانات سیاسی حاصل از رقابتهای انتخاباتی فرونخفته است، آن را ابزاری برای دستیابی به اهداف ایدئولوژیک خود قرار دهد. لذا این جنبش با فتنه انگیزی به معنای واقعی کلمه و آمیزش میان بسیاری از امور درست و نادرست بر «مراد باطل» خود که به ظاهر ادعای «ابطال انتخابات» را پیگیری میکرد و در باطن به خواست هایی فراتر از آن میاندیشید، چشم دوخته بود.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان