23 اسفند 1396, 11:22
انقلاب اسلامی نه به عنوان انقلابی همعرض انقلابهای مدرن سیاسی غرب که در جهت تحقق اهداف سیاسی مدرنیته رخ دادند، بلکه به عنوان تحولی که نوع نگاه به آدم و عالم را در تاریخ بشر دگرگون میسازد و در جهت عکس تاریخ فرهنگ و تمدن غرب رخ داده است و نه به پیروی ایدئولوژیها و فلسفههای بشر ساخته، بلکه به عنوان تاریخی جدید که جهان را متحول خواهد نمود و ذیل خود انقلابهای متعددی را شکل خواهد داد، علاوه بر جنبه سیاسی، ابعاد مهم و پیچیده فکری، علمی، فرهنگی و هنری نیز دارد. بدین سان با وقوع انقلاب اسلامی، بنیان جدیدی در دانش و معرفت شکل خواهد پذیرفت که نه حاصل ترکیب اخلاق و معنویت با علم موجود باشد بلکه پایه گذاری معرفتی جدید است که تحت عناوین علم دینی، علوم انسانی اسلامی، معرفت دینی و جنبش نرم افزاری و غیره در سالهای پس از انقلاب از آن یاد شده است. این تحول نه پدیدهای در ابتدا سیاسی، بلکه فرهنگی و خودجوش است؛ هر چند که سیاستگذاریها میتواند در جهت رشد و بالندگی آن نقش مثبت یا منفی را ایفا کنند. پس از انقلاب اسلامی در دو سطح با ورود دین و معنویت در دانشگاهها مواجه بوده ایم؛ یک سطح آن سطح فرهنگی و خودجوش و از پایین به بالاست و سطح دیگر، از بالابه پایین است و در دو بعد اخلاق علمی و علم دینی میباشد. به عبارت دیگر در ساز و کارهای پژوهش و تولید دانش (سازمان، برنامه و روش پژوهش) و نیز محتوای دانش و اصول، چهارچوبهای نظری، مبانی و پیشفرضها بوده است. عملکرد دستگاههای ذیربط به دلیل عدم شناخت فرهنگی تمدنی از انقلاب اسلامی و نیز درگیری در مسائل جاری و بالتبع عجز از جاری ساختن مبانی انقلاب در سیاستها و نیز عدم تسلط بر فرهنگ و تمدن و حتی کلیت دانش غرب بویژه در حوزه علوم انسانی موجب آشفتگی، نابرهم افزایی و بی هدفی آموزش و پژوهش کشور بوده است و هیچ دولتی تاکنون نتوانسته است اندیشه و استراتژی بنیادین و استواری در جهت انقلاب اسلامی تعریف و اجرا نماید. این نه به معنای عدم همت و حمیت این نهادها بلکه صعوبت ناشی از اقتضائات تمدن سازی است. در نهایت صرفاً به شعارها بسنده شده است. این در حالی است که نهادهای بسیاری همچون شورای اسلامی شدن دانشگاهها و موسسات آموزشی، تلاشهای قابل تقدیر بسیاری در جهت اسلامی شدن دانشگاهها در ابعاد فرهنگ، محتوا، برنامه ریزی، ساختار، اساتید و دانشجویان کردهاند. هر چند به نسبت قبل از انقلاب بسیار وضع بهتر و رو به جلویی داریم و تلاش مخلصانه بیشتر، شتاب رشد کشور را بیشتر کرده است و دو عنصر اخلاص و تخصص که در متعهد متخصص تجلی مییابد، بسیار نرخ رشد کشور را بالابرده است. اما فقدان تخصص متعهد و فکر دینی از تلائم سیاستگذاریها با باطن و ماهیت انقلاب اسلامی کاسته است. هرچند این دو عنصر (اخلاص و تخصص) در حوزههای مهندسی و پزشکی موجب پیشرفت بسیاری در جهت اقتدار کشور بوده و توانسته است که قدرت سخت کشور را تعالی ببخشد و به جهت حرفه ای و اخلاقی در سازوکارها و نه در محتوا تحول ایجاد کند، اما قدرت نرم نظام اسلامی جز با تحول علوم انسانی و تولید فکر دینی امکان پذیر نیست. در حالی که وحدت حوزه و دانشگاه به این نیت و مقصود تعقیب میشد اما گسستگی بنیادهای عقلانیت هیچ گاه این وحدت را به سرانجام نرسانده است و تنها در حد تعامل موضوعی و نه روشی باقی گذاشته است. البته مسائل مطرح در زمینه تحول دانش انسانی، چه در محتوا و چه در سیاست، امری نیست که با گذشت سی سال قابل انجام باشد. و این سعی و خطاها و صعوبت تولید معرفت دینی اقتضای آن است. اقتضایی که در عصر مدرن بسیار دشوارتر شده است. بدین سبب آسیب شناسی و شناخت فرصتها و تحلیل چالشهای آینده، ضرورتی است که بدون آن راه پر نشیب و فراز تاسیس فرهنگ و تمدنی جدید را بسیار پر مخاطره خواهد کرد.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان