9 دی 1396, 13:47
چکیده: افزایش درصد داوطلبان دختر در کنکور دانشگاه موجب نگرانى است؛ زیرا بهطور طبیعى زمینههاى شغلى مردان را کاهش داده و امکان نانآورى خانواده و تشکیل آنرا از بسیارى از مردان مىگیرد و زنان بسیارى از تحصیل کردههاى دانشگاه بدون همسر مىمانند؛ چون حاضر نخواهند بود با مردان دانشگاه نرفته ازدواج کنند.
برابر اعلام رسمى سازمان سنجش کشور، حدود 70 درصد از داوطلبان کنکور سراسرى سال 1383 کشور زن بودند.
هنگامى که تعداد داوطلبان زن در کنکور با مردان مساوى شد، برخى ذوق زده شدند و اقبال زنان به دانشگاه را فرصتى مناسب براى پر کردن خلأ جایگاه زنان در مناصب جامعه و مدیریتهاى کلان یافتند، ولى با ادامه روند این افزایش، کمکم نگرانىهایى در جامعه ایجاد شد؛ به ویژه اینکه این نسبت به 70 درصد در برابر 30 درصد رسیده است.
روآورى زنان به تحصیلات دانشگاهى نه تنها موجب نگرانى نیست، بلکه بسیار مثبت و از موفقیتهاى یک جامعه محسوب مىشود. ازاینرو، پرداختن به این مسئله به معناى مخالفت با تحصیل زنان جامعه نیست، بلکه هدف بررسى عوامل و پىآمدهاى اجتماعى بر هم خوردن توازن داوطلبان تحصیل دانشگاهى در بین زنان و مردان است. البته دامنه این موضوع به اندازهاى گسترده است که پرداختن به آن مجال بسیارى مىطلبد.
یکى از علل گرایش دختران به تحصیلات دانشگاهى و روگردانى مردان از آن، موضوع اشتغال و مسائل اقتصادى جامعه است. زنان با توجه به ملاحظه شرایط اقتصادى در پى تحصیلات دانشگاهى به منظور فراهم ساختن زمینهاى شغلى و دستیابى به فعالیتهاى مناسب خود هستند تا بتوانند در آینده دوشادوش مرد خود زندگى مشترک را با اطمینان بیشترى بگذارنند؛ هر چند از نظر قانونى و شرعى وظیفهاى بر عهده آنان نیست، ولى از سوى دیگر، مردان که با توجه به شرایط فعلى جامعه، افقى روشن پس از تحصیلات دانشگاهى نمىبینند، با مشاهده انبوه فارغالتحصیلان دانشگاهى در تمام رشتهها، حتى پزشکى، مصلحت مىدانند به جاى آنکه پس از تحصیلات دانشگاهى در پى شغلى باشند، پیش از آن و در سنین مناسبترى به دنبال کارى براى خود برآیند تا از دوران جوانى خود بهره بیشترى، حداقل به لحاظ اقتصادى ببرند. این یک موضوع ملموس است که در تصمیمگیرى زنان و مردان جامعه در کنکور، خود را به وضوح نشان مىدهد که پرسشهاى مهمى را در پى دارد. به یقین شمار بیشتر داوطلبان، شانس ورود به دانشگاه را براى آن گروه افزایش مىدهد. حال، با این فرض که میزان ورودى زنان نیز 70 درصد از ظرفیت دانشگاه باشد، پس از پایان تحصیل، استخدام این فارغالتحصیلان چگونه خواهد بود؟ آیا با توجه به اینکه مهندسى کشاورزى، مکانیک و بسیارى دیگر از رشتهها در جامعه ما مردانه محسوب مىشود، از عهده زنان برمىآید؟ به فرض که چنین باشد و زنان کوشا و فعال جامعه ما چرخ سازندگى کشور را حتى تا عمق معادن بچرخانند، آیا در عرصه اجتماعى و روابط آن مشکلى بروز نخواهد کرد؟ چرا که تنها 30 درصد از جمعیت 70 درصدى زنان تحصیل کرده شانس ازدواج با مردان تحصیلکرده را خواهند داشت و با فرض پذیرش 70 درصدى زنان در دانشگاه و ثابت ماندن آن در سالهاى آینده، آیا 40 درصد دیگر زنان راضى خواهند شد با مردانى که تحصیلات بالا ندارند ازدواج کنند؟ آیا در این صورت به مسائلى از جمله همشأن بودن و از همه مهمتر تفاهم آنان در زندگى مشترک لطمه وارد نمىشود؟ آیا در زندگى مشترک مشکلى به عنوان تفاهم فرهنگى به وجود نخواهد آمد و این مسائل هزاران مشکل دیگر خانوادگى و اجتماعى را در پى نخواهد داشت؟
امید است مجموع این مسائل، گروهى را که با لحاظ سهمیه جنسیتى براى برخى از رشتههاى دانشگاهى مخالفت کردند، به این اندیشه وادارد که اگر این نوع سهمیهبندى مناسب نیست، دستکم با ارائه طرحهایى وضعیت اشتغال و شرایط اقتصادى به گونهاى اصلاح گردد تا بار دیگر جذابیتهاى تحصیل علم در برابر انگیزههاى مادى و شغلهاى کاذب تقویت شود و مردان براى موفقیت در شغل خود، هرچند در بخش خصوصى به تحصیل علم روى آورند و بار دیگر با برابرى نسبى جنسى، احتمال بروز عوارض اجتماعى را کاهش دهند.
اهمیت علم و دانشدوستى در رهنمودهاى ادیان الاهى بارها مورد تأکید قرار گرفته و تجربه بشرى نیز به آن رسیده است. ازاینرو، گرایش به علمدوستى، فىنفسه در تمام جوامع داراى ارزش است و علم و عالم مورد احترام مىباشند، ولى در شرایط حاضر جامعه ما، به گونهاى و در جهتى است که برخلاف تمام تجربهها و آموزهها، علمخواهى و احترام به عالم، عملاً در جامعه نمود ندارد و بسیارى به ویژه جوانان به پرسش «علم بهتر است یا ثروت»، تنها یک پاسخ قاطع مىدهند! چرا که تحصیلکردگانى با آخرین مدارج از یافتن شغلى با کمترین مزایا ناامیدند، ولى در مقابل بىسوادان و یا حتى تحصیلکردگانى با به کارگیرى روشهاى کاذب و شغلهاى نامرئى و ارتباطات آنچنانى به سودهاى نجومى رسیدهاند که این مسئله در افت منزلت علم و عالم در چشم بسیارى از جوانان تأثیر به سزایى دارد.
1. افزایش درصد ورود دختران به دانشگاه اگر همچنان ادامه یابد، بدین معنى است که به تدریج جایگاه شغلى زنان و مردان در جامعه اسلامى معکوس خواهد شد؛ یعنى بیشتر مشاغل تخصصى جامعه در اختیار زنان قرار خواهد گرفت و این مسئله دو مشکل اساسى دارد: اول اینکه در بسیارى از فعالیتهاى فنى، عمرانى و مانند آنها، بسیارى از زنان تمایل به حضور ندارند و از آن مهمتر کارفرمایان و صاحبان صنایع ترجیح مىدهند از مردان استفاده کنند. بنابراین، بحران در این بخشها ایجاد خواهد شد. دوم اینکه لازمه این تغییر آسیب دیدن جدى حضور زنان جامعه در کانون خانواده و ایفاى نقش مادرى است؛ زیرا حضور تماموقت و پررنگ در مشاغل مختلف مستلزم کاهش حضور جدى و مفید زنان در خانواه است و این مسئله پىآمدهاى بسیار خطرناکى براى آینده جامعه خواهد داشت.
2. هرچند ارمغان دنیاى مدرن و فرهنگ غرب و فشارهاى اقتصادى زندگى سبب شده است تا زنان اشتغال و کسب موقعیت اجتماعى شغلى را بر شغل مقدس مادرى و همسرى ترجیح دهند، ولى خواه ناخواه فطرت همه زنان با مادرى و عواطف و احساسات مادرانه عجین است، نباید این فرصت از دست آنان برود و سیاستگذارىها و برنامهریزىها نباید در راستاى محروم کردن زنان از این بعد وجودىشان باشد. بر اساس همین وضعیت فطرى و طبیعى زن، اسلام زنان را از جنگ و جهاد و تأمین معاش خانواده و کسب درآمد براى اداره فرزندان معاف کرده است و نگاه اقتصادى به زنان را ناصواب مىداند. پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآله هنگام آغاز زندگى مشترک على علیهالسلام و فاطمه زهرا علیهاالسلام فرمودند: یا على، کارهاى بیرون از منزل بر عهده تو و کارهاى خانه به عهده فاطمه باشد. فاطمه علیهاالسلام بعدها مىفرمود: به خدا سوگند کسى نمىداند که من چقدر خوشحال شدم از اینکه پدرم مرا از رفت و آمد و ارتباط با مردان نامحرم معاف ساخت.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان