دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

امکان محبت خدا

هیچ کس مؤمن نیست، مگراینکه خدا و رسولش از هر چیز، نزد او محبوبتر باشد (کتاب الاخلاق، سیدعبدالله شبر)
امکان محبت خدا
امکان محبت خدا

امکان محبت خدا[1]

قال رسول الله (ص):لَا یُؤْمِنُ أَحَدُکُمْ حَتَّی یَکُونَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَحَبَّ إلَیْهِ مِمَّا سِوَاهُمَا (مسکن الفؤاد،ص 17)

قرآن کریم در مدح امیر المؤمنان علیه السّلام و فرزندان پاکش مى‌فرماید: سَوْفَ یَأْتِى اللَّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهمْ و یُحِبُّونَهُ[2].

و مى‌فرماید: وَ الَّذِینَ آمَنُوا اشَدُّ حُبّا للَّهِ[3] .

و مى‌فرماید: قُلْ انْ کانَ آباءُکُمْ وَ ابْنائُکُمْ وَ اخْوانُکُمْ... احَبُّ الَیْکُمْ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ...[4] .

و نبى اکرم صلى اللّه علیه و آله و سلّم مى‌فرماید: هیچ کس مؤمن نیست مگر خدا و رسولش از هر چیز نزد او، محبوبتر باشد[5] .

و در ضمن دعائى عرض مى‌کند: الهى محبت خود، و محبت کسانى که تو را دوست دارند، و محبت هر چیز که مرا به محبت تو نزدیک مى‌کند را روزى من و محبت خود را براى من از آب‌سرد محبوبتر کن[6] .

و در خبر مشهور است که چون ملک الموت براى قبض روح حضرت إبراهیم علیه السّلام آمد، حضرت به او فرمود: آیا دوستى را دیده‌اى که دوستش را بمیراند؟ [7] وحى شد: اى إبراهیم آیا دوستى را دیده‌اى که دیدار دوستش را خوش نداشته باشد؟[8] .

حضرت به ملک الموت فرمود: حال روحم را بگیر.

و در مناجاتهاى خدا با موسى بن عمران علیه السّلام است:

اى پسر عمران دروغ مى‌گوید کسى که گمان مى‌کند مرا دوست دارد ولى چون شب او را فرا مى‌گیرد، مى‌خوابد. آیا هر محبّى خلوت حبیبش را دوست ندارد؟ اى پسر عمران این منم که بر دوستان خود مى‌نگرم، چون شب آنها را فرا مى‌گیرد چشمانشان را از راه قلب به سوى خودم بر مى‌گردانم و عقوبتم را در مقابل چشمانشان متمثل مى‌کنم، و ایشان چنان خطابم مى‌کنند که گوئى مرا مى‌بینند، و چنان با من تکلّم مى‌کنند که گویى در حضورم ایستاده‌اند. اى پسر عمران در تاریکى شب خضوع قلب، خشوع بدن و اشک چشمانت را نثار من کن تا مرا نزدیک بیابى[9] .

و در روایت است که عیسى بن مریم سه نفر را دید که بدنهایشان لاغر و رنگ صورتشان متغیر شده، فرمود: چه چیز شما را به این حال دچار نموده است؟ گفتند: ترس از آتش.

فرمود: بر خدا سزاوار است که هراسان را ایمن کند.

از آنها گذشت و به سه نفر دیگر رسید که از آنها لاغرتر و رنگ پریده‌تر بودند، فرمود: از چه رو چنین شده‌اید؟ گفتند: از شوق بهشت.

فرمود: بر خدا سزاوار است آنچه را امید دارید به شما عطا کند.

از آنها نیز گذشت، سه نفر دیگر را دید که از آنها نحیف‌تر و رنگ پریده‌تر بودند، چنانکه‌گوئى چهره‌هایشان آیینه نور است.

فرمود: چه چیز شما را رنگ پریده و لاغر کرده؟ گفتند: حبّ خداى عز و جل.

آنگاه سه بار فرمود: شما مقربانید، شما مقرّبانید.

مرحوم صدوق در کتاب علل الشرایع از پیامبر اکرم صلى اللّه علیه و آله و سلّم روایت مى‌کند: شعیب پیامبر صلى اللّه علیه و آله و سلّم بقدرى از حبّ خدا گریست تا کور شد، آنگاه خدا بینائیش را به او باز گرداند. دوباره به حدّى گریه کرد تا کور شد، خداوند متعال دوباره بینائیش را به او بازگرداند. چون بینا شد گریست تا کور شد، خدا بینائیش را باز گرداند. چون نوبت چهارم شد به او وحى شد: یا شعیب تا کى به این کار ادامه مى‌دهى اگر از ترس آتش است، از آتش پناهت دادم، و اگر از شوق بهشت است آن را عطایت کردم.

عرض کرد: الهى اى سیّد من تو مى‌دانى که از ترس آتش و شوق بهشت گریه نمى‌کنم، بلکه، محبتت بر دلم گره خورده، نمى‌توانم تو را ببینم و صبر کنم.

وحى شد: حال که چنین است کلیم خود موسى بن عمران را به خدمت تو مى‌گمارم. و أمیر‌المؤمنین در دعاى کمیل عرض مى‌کند: خداى من و مولاى من گیرم بر عذابت صبر کنم، چگونه مى‌توانم فراقت را تحمّل کنم؟[10] .

و سید الشهداء علیه السّلام عرض مى‌کند: تو همانى که غیر خود را از قلب دوستانت رانده‌اى تا اینکه جز تو را دوست ندارند و به غیر تو پناه نمى‌برند[11] .

و عرض مى‌کند: اى کسى که حلاوت انس را به دوستانش چشانده تا در مقابلش به تملق ایستاده‌اند[12] .

و در مناجات انجیلیه امام سجاد علیه السّلام چنین آمده است: قسم به عزتت چنان دوستت دارم که حلاوت آن در قلبم جاى گرفته، و نفسم به مباشرت آن مأنوس شده و در عدلى که قاضى آن هستى محال است که اسباب رحمتت به روى معتقدان محبتت بسته شود[13] .

و در مناجات دیگرى چنین عرض مى‌کند: خداى من، ما را از کسانى قرار ده که درختان شوق‌تو در باغ سینه‌هایشان ریشه زده، و آتش محبتت همه اجزاى قلوبشان را گرفته است[14] .

و باز چنین عرض مى‌کند: ما را به بندگانى ملحق کن که با شتاب به سوى تو مى‌آیند و باب رحمتت را دائما مى‌کوبند و در تمام شبانه روز فقط تو را مى‌پرستند و از هیبت تو ترسانند، بندگانى که سرچشمه‌ها را بر ایشان زلال و صافى کردى و آنها را به آنچه رغبت داشتند رساندى[15] .

و عرض مى‌کند: محبتت زوایاى وجودشان را پر کرده و از شراب صافى محبتت سیرابشان کرده‌اى پس به لطف تو به مناجات لذیذت دست یافتند و از طریق تو به مقاصد بلندشان نائل آمدند[16]. و آنگاه چنین اضافه مى‌کند:

همّتم به سوى تو منقطع شده و رغبتم به جانب تو منصرف گشته. من تو را مى‌خواهم نه غیر تو را، بى‌خوابى و کم خوابیم براى توست، دیدار تو نور چشم و ارتباط با تو جان من است، شوق تو دارم، و در محبت تو حیرانم، حرص و ولعم در هواى توست و رضاى تو را مى‌جویم، دیدار تو نیاز من، همسایگیت خواست من و قربت نهایت درخواست من است. راحتم در مناجات توست، و دواى دردم، شفاى سوز عطشم، خنک کننده آتش محبتم و رافع گرفتاریم نزد توست[17] .

و سپس چنین اضافه مى‌کند: مرا از خودت جدا مکن اى نعمت و بهشت من و اى دنیا و آخرتم [18]. همچنین عرض مى‌کند: معبود من کیست که حلاوت محبّتت را بچشد و به جاى تو، دیگرى را بخواهد؟ و کیست که با قرب تو مأنوس شود و از تو جدائى جوید؟ الهى مرا از کسانى قرار ده که براى قرب و دوستى خود برگزیدى، و براى محبّت و مودّت خود خالص کردى، به دیدارت شایق و به قضایت راضى نمودى، و نظاره صورت خویش را به آنها عطا کردى و رضاى خویش را به ایشان بخشیدى، و از قهر و دورى خویش پناهشان دادى [19].سپس چنین ادامه مى‌دهد: و قلوبشان را عطش درخواست خود دادى و آنها را براى مشاهده خود برگزیدى. صورت آنها رابراى نظاره به خود اختصاص دادى و قلبشان را براى حبّ خود خالى کردى[20] .

آنگاه اضافه مى‌کند:

مرا از کسانى قرار ده که نشاطشان به توست و مشتاق توأند و دائما «در فراق تو» آه و ناله دارند. پیشانیهایشان در پیشگاه عظمت تو در سجده، اشکهایشان از ترس تو روان، قلوبشان به محبتت وابسته، و از فرط هیبتت دلهایشان از جاى کنده شده.

اى کسى که انوار قدسش پیوسته تابان است و تابش نور چهره‌اش قلوب عارفان را به هیجان آورده، اى منتهاى قلوب مشتاقین و اى نهایت آمال محبّین از تو حبّت را، و حب آنان که محبّ تو هستند و حبّ هر عملى که مرا به قرب تو برساند مى‌خواهم.

از تو مى‌خواهم که خود را نزد من محبوب‌تر از هر چیز قرار دهى[21] .

و باز عرض مى‌کند: الهى لحظات یاد تو چقدر براى دل لذیذ است، و راه پیمودن به سوى تو از گذرگاههاى غیبى چه سخت شیرین است، و محبّتت چه پاکیزه و جرعه قرب تو تا چه اندازه گواراست... سوز عطشم را جز وصل تو چیزى خنک نکند، و آتش محبتم را جز دیدار تو چیزى آرام نسازد، شوقم را علاجى جز نظر به روى تو نیست، جز در کنار تو آرام ندارم، حزن و حسرتم را جز رحمت تو درمانى و دردم را جز طبّ تو شفائى نیست، غم و غصه‌ام را جز نزدیکى تو زائل نمى‌کند و زخمم را جز گذشت تو التیام نبخشد، زنگار قلبم را جز بخشش تو پاک نگرداند، و وسواس سینه‌ام را جز احسان تو دور نخواهد ساخت [22].

    پی نوشت:
  • [1].شبّر؛سیدعبدالله،کتاب الاخلاق،محمدرضاجبران،قم،هجرت، 1381، هشتم، ص412-409
  • [2].بزودى خدا قومى را به نصرت اسلام بر مى‌انگیزد که آنها را دوست مى‌دارد و آنها خدا را دوست دارند. (سوره مائده، آیه 54)
  • [3].و آنان که ایمان آوردند خدا را بیشتر دوست دارند. (سوره بقره، آیه 165)
  • [4].بگو اگر پدران و فرزندان و برادران و همسران و قبائلتان و اموالى که جمع کرده‌اید و تجارتى که از کساد آن هراس دارید و منازلى که به آن دل خوش داشته‌اید از خدا و رسولش و جهاد در راه او در نزد شما محبوب‌ترند منتظر باشید تا امر خدا جارى گردد. (سوره توبه، آیه 24)
  • [5].لا یؤمن احدکم حتّى یکون اللّه و رسوله احبّ إلیه ممّا سواهما.
  • [6].اللّهم ارزقنى حبّک و حبّ من یحبّک و حبّ ما یقرّبنى إلى حبّک و اجعل حبّک احبّ إلىّ من الماء البارد.
  • [7].هل رأیت خلیلا یمیت خلیله.
  • [8].هل رأیت محبّا یکره لقاء حبیبه.
  • [9].یابن عمران کذب من زعم انّه یحبّنى فاذا جنّه اللّیل نام عنى. ا لیس کلّ محبّ یحبّ خلوة حبیبه؟ ها انا ذا یا ابن عمران مطّلع على احبّائى اذا جنّهم اللّیل حوّلت أبصارهم إلىّ من قلوبهم و مثّلت عقوبتى بین اعینهم یخاطبونى عن المشاهدة و یکلّمونى عن الحضور. یابن عمران هب لى من قبلک الخشوع و من بدنک الخضوع و من عینیک الدّموع فی ظلم اللّیل فانّک تجدنى قریبا.
  • [10].فهبنى یا الهى و سیّدى و مولاى صبرت على عذابک فکیف اصبر على فراقک
  • [11].انت الّذى ازلت الاغیار عن قلوب احبّائک حتّى لم یحبّوا سواک و لم یلجأوا إلى غیرک.
  • [12].یا من اذاق احبّاءه حلاوة المؤانسة فقاموا بین یدیه متملّقین.
  • [13].و عزّتک لقد احبّتک محبّة استقرّت فی قلبى حلاوتها و انست نفسی بمباشرتها و محال فی عدل اقضیتک ان تسدّ اسباب رحمتک عن معتقدى محبتک.
  • [14].الهى فاجعلنا من الّذین ترسّخت اشجار الشّوق إلیک فی حدائق صدورهم و اخذت لوعة محبّتک بمجامع قلوبهم.
  • [15].و الحقنا بعبادک الّذین هم بالبدار إلیک یسارعون و بابک على الدّوام یطرقون، و ایّاک فی اللّیل و النّهار یعبدون و هم من هیبتک مشفقون، الّذین صفیت لهم المشارب و بلغتهم الرّغائب.
  • [16].و ملأت حفائرهم من حبّک و رؤیتهم من صافى شراب ودّک فبک إلى لذیذ مناجاتک و صلوا و منک على اقصى مقاصدهم حصلوا.
  • [17]. فقد انقطعت إلیک همّتى و انصرفت نحوک رغبتى فانت لا غیرک مرادى و لک لا سواک سهرى و شهادى و لقائک قرّة عینى و وصلک منّى نفسى و إلیک شوقى و فی محبّتک و لهى و إلى هواک صبابتى و رضاک بغیتى، و رؤیتک حاجتى و جوارحک طلبتى و قربک غایة مسألتى و فی مناجاتک روحى و راحتى و عندک دواء علّتى و شفاء غلّتى و برد لوعتى و کشّف کربتى.
  • [18]. و لا تقطعنى عنک یا نعیمى و جنّتى و یا دنیاى و آخرتى.
  • [19].الهى من ذا الّذی ذاق حلاوة محبّتک فرام منک بدلا، و من ذا الّذى آنس بقربک فابتغى عنک حولا. الهى فاجعلنى ممّن اصطفیته لقربک و ولایتک و اخلصته لودک و محبّتک و شوّقته إلى لقائک و ارضیته بقضائک و منحته بالنّظر إلى وجهک و حبوته برضاک و اعذته من هجرک و قلاک.
  • [20] و هیّمت قلبه لارادتک و اجتبیته لمشاهدتک و اخلیت وجهه لک و فرغت فؤاده لحبّک.
  • [21].اللّهمّ اجعلنا ممّن دابهم الارتیاح إلیک و الحنین و دیدنهم الزّفرة و الانین، و جباههم ساجدة لعظمتک، و دموعهم سائلة من خشیتک و قلوبهم معلّقة بمحبّتک، و افئدتهم منخلعة من هیبتک. یا من انوار قدسه لا تزال شارقة و سبحات نور وجهه لقلوب عارفیه شائقة. یا منتهى قلوب المشتاقین و یا غایة آمال المحبّین اسألک حبّک و حبّ من یحبّک و حبّ کلّ عمل یوصل إلى قربک و ان تجعلک احبّ إلىّ ممّن سواک.
  • [22] . الهى ما الذّ خواطر الالهام بذکرک على القلوب و ما احلى المسیر إلیک فی مسالک الغیوب و ما اطیب حبّک و ما اعذب شرب قربک... و غلّتى لا یردها الا وصلک، و لوعتى لا یطفئها الا لقاءک و شوقى إلیک لا یبلّه الا النظر إلى وجهک و قرارى لا یقرّ دون دنوى منک و لهفتى لا یردّها الا روحک و سقمى لا یشفیه الا طبّک و غمى لا یزیله الا قربک و جرحى لا یبرئه الا صفحک و صدأ قلبى لا یجلوه الا عفوک و وسواس صدرى لا یزیحه الا منّک.
    23. شهید ثانی،شیخ زین الدین الجبعی بن علی عاملی‌؛ مسکن الفؤاد عند فقد الأحبة و الأولاد، قم، بصیرتی، اول،ص 17

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.

پر بازدیدترین ها

راههای رسیدن به آرامش روانی از نگاه قرآن

راههای رسیدن به آرامش روانی از نگاه قرآن

قرآن کریم که بزرگترین معجزه پیامبراکرم(ص) است و تمام آنچه را که بشر برای هدایت نیاز داشته ودر آن آمده است، کاملترین نسخه برای آرامش روح است.
تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان ʆ) نقش امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در فتح ایران

تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان (6) نقش امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در فتح ایران

این نوشتار در نقد سلسله مقالاتی است که فتح ایران توسط اعراب مسلمان را یکی از مقاطع تلخ تاریخ معرفی نموده‌اند.
Powered by TayaCMS