حسادت
قال الصادق(ع): «الحاسد یضر بنفسه قبل ان یضر بالمحسود، کإبلیس اورث لنفسه اللعنة»
حسد عبارت است از تمنای زوال نعمتی از برادر مسلمان خود که آن نعمت به صلاح او باشد و اگر تمنای زوال نعمت نکند، بلکه مثل آن را برای خود بخواهد، به آن غبطه میگویند و اگر زوال چیزی را از کسی خواهد که صلاح او نباشد، آن را غیرت گویند.[1]
کسى که حسد مىورزد، توجه به عظمت پروردگار متعال نداشته، و از تقدیرات الهى که سراسر مخلوقات را فرا گرفته، و از قدرت او که همه جهانیان را احاطه کرده است، بىاطلاع است. خداوند متعال مراتب زندگى موجودات را تعیین و تقدیر فرموده، و روزی هر فردى را مقرر فرموده است. نظم و برنامه جهان به اندازهاى ثابت و محکم و برقرار است که نهتنها یک فرد، بلکه اگر همه افراد جهان تصمیم به بهم زدن ترتیب و اخلال در نظم و تقدیرات بگیرند، قدمى پیش نخواهند رفت.[2]
عقبهای زین صعبتر در راه نیست ای خنک آن کس حسد همراه نیست
چه صفتی بدتر از اینکه انسان از آسایش و نعمت دیگران آزرده خاطر باشد؛ آسایشی که برای وی ضرری ندارد. به همین دلیل از این صفت رذیله به عنوان یکی از زشتترین صفات و حتی از بدترین رذایل نام برده شده است.
«الحسد رأس العیوب»[3]
حسد سردسته عیبهاست.
به این معنی که در بدى بر همه مقدّم است؛ زیرا که دنیا و آخرت این کس را فاسد میکند، بهخلاف عیوب دیگر که باعث فساد دنیا یا آخرتاند. لذا خداوند متعال آیات متعددی در مذمت این صفت آورده است؛ از جمله آیه
«أَمْ یَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلى ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ»[4]
یا اینکه نسبت به مردم [پیامبر و خاندانش]، و بر آنچه خدا از فضلش به آنان بخشیده، حسد مىورزند؟
ریشه حسد
ریشه حسد کورى و تاریکى قلب همراه با انکار فضل خداوند متعال است. این دو صفت دو بال کفر به خدا هستند. با همین حسد بود که قابیل پسر حضرت آدم برادرش هابیل را کشته، و براى همیشه به ندامت و حسرت مبتلا شده، و خود را به مهلکهاى انداخت که هرگز نجاتى براى او نخواهد بود. شخص حاسد تا این صفت را دارد ممکن نیست بتواند توبه کند؛ زیرا حسد پیوسته در قلب او جریان داشته و ثابت گشته است، بهطورى در وجود او محکم شده است.[5]
نشانه حسد
در روایات اسلامى اشارات مکررى به این مسأله شده است که حسودان همیشه از زوال نعمت محسود خوشحال مىشوند و از موفقیت او ناراحت؛ از جمله در حدیثى حضرت امیر در اینباره میفرماید:
«یکفیک من الحاسد انه یغتم فى وقت سرورک»[6]
براى شناختحسود همین بس که او غمگین شود در حالىکه تو شادمان هستى.»
بهعکس هنگامى که زیانى به انسان برسد، شخص حسود خوشحال مىشود، همان گونه که در قرآن مىخوانیم:
«إِنْ تُصِبْکَ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَ إِنْ تُصِبْکَ مُصیبَةٌ یَقُولُوا قَدْ أَخَذْنا أَمْرَنا مِنْ قَبْلُ وَ یَتَوَلَّوْا وَ هُمْ فَرِحُون»[7]
هرگاه نیکى به تو رسد آنها را ناراحت مىکند و اگر مصیبتى به تو رسد مىگویند: ما قبلا پیشبینى چنین مطلبى را مىکردیم و تصمیم لازم را گرفتیم و باز مىگردند در حالى که خوشحالند»!
اثر حسد
حسد فراغ قلب، صفاى نفس، خضوع و خشوع را از فرد حسود مىبرد، اوقات گرانبها و افکار او را مصروف در نقد و انتقاد از فرد مورد حسد مىکند، ناراحتى فکرى و گرفتارى شدید روحى ایجاد مىنماید، از توجه به انجام وظائف و فعالیت فرد در پیشرفت امور زندگی خود جلوگیرى مىکند.[8]
بمیر تا برهى اى حسود کاین رنجى است که از مشقت آن جز به مرگ نتوان رست