خانواده امینالضرب(مهدوی) نقش و تاثیر به سزائی در نخستین سرمایه گذاریهای داخلی در صنایع تولیدی و نیز در بازرگانی و امور ارتباطات کشور داشتند. افراد زیادی از این خاندان به درجات بالای اقتصادی، سیاسی و دانشگاهی رسیدهاند که در این پژوهش به معرفی چند تن از آنان پرداخته خواهد شد.
محمدحسن امین الضرب
پدرش آقا محمدحسین و مادرش بیبی ماه خانم از توابع خوی بود. محمدحسن خواندن و نوشتن فارسی و خوشنویسی قرآن را در مکتبخانه آموخت. [1]
حاج محمدحسن امینالضرب معتبرترین بازرگان عصر خویش و نخستین کارآفرین عمده ایرانی بود که زندگی را در تهیدستی و گمنامی آغاز کرد و در اوج شهرت و دولت درگذشت.
زندگی امینالضرب با سلطنت سه پادشاه قاجار مقارن بود. در دوارن پادشاهی محمدشاه متولد شد، در سلطنت ناصرالدین شاه به تهران آمد و به اوج شهرت رسید و در عصر پادشاهی مظرالدین شاه قاجار درگذشت.
وی در خانوادهای صراف به دنیا آمد در هنگام کودکی محمدحسن، پدرش به قصد انجام کاری در کرمان، دیار خویش اصفهان را مدتها ترک کرد.[2] در ابتدا با مشکل مرگ پدر و بدهکاریهای فراوانی که از وی بر جای مانده بود، مواجه شد، به هر صورت و با کمک بازگانان اصفهانی توانست، بر این معضل غلبه نماید و پس از مدتی با سرمایه مختصری که از فعالیتهای اصفهان اندوخته بود، عازم تهران گردید.
به محض ورود به تهران به کار فروشندگی، دورهگردی و صرافی مشغول شد.[3] خود وی در زندگی نامهاش چنین مینگارد: «از خرید و فروش هر رقم جنس خودداری نداشتم».[4] سرنوشت محمدحسن هنگامی دگرگون شد که برای بازرگانی به نام پانا یوتی[5] که نماینده یک شرکت یونانی در تهران بود به کار مشغول شد. مقر اصلی کار این شرکت در تبریز بود. آنها منسوجات ساخت منچستر انگلیس را به ایران وارد میکردند.[6]
او در زمینه رشد صنعت در ایران از پیشگامان بود و به ایجاد چند کارخانه، از جمله یک کارخانه ابریشم ریسی در رشت، در سال 1302ق (1885م) همّت گماشت. همه ابزار و تکههای این کارخانه را از فرانسه وارد کرد و برای راه انداختن و بهرهبرداری از آن به استخدام متخصصان فرانسوی دست زد.[7] چندی بعد، با وارد کردن ماشینها و ابزار لازم از اروپا، یک کارخانه شیشهسازی و یک کارخانه چینیسازی را در تهران و سه کارخانه ریسندگی و پشم بافی را در قم، رفسنجان و کرمانشاه، به راه انداخت.
پس از کسب امتیاز استخراج فیروزه در خراسان حق بهرهبرداری از معادن سنگ آهن در مازندران را به دست آورد. برای تسهیل حمل و نقل و صدور محصول معدن به ساختن نخستین راهآهن ایران از آمل به ساحل دریای خزر همّت کرد و به خاطر آن برای اولین بار راهی اروپا شد و از راه روسیه به بلژیک و فرانسه رفت. اندکی بعد با کمک مهندسان بلژیکی خط راهآهن کشیده شد. امّا به دلائل گوناگون سیاسی، از آن جمله دسایس درباریان و رقابت میان دولتهای بزرگ، این خط راهآهن دوام نیافت و متروک گردید.
از خدمات و تأسیساتی که امینالضرب به وجود آورد، میتوان به این موارد اشاره کرد: 1. ایجاد خط راهآهن بین محمود آباد و آمل ۱۳08ق 2. احداث کارخانه برق 3. احداث کارخانه بلورسازی ۱۳۰۵ق 4. تأسیس کارخانه چینیسازی در تهران 5. ایجاد کارخانه ابریشم تابی و ابریشم بافی 6. بنای کاروان سرای حسنآباد میان راه تهران – قم 7. ساخت راه افجه به تهران 8. پیشنهاد تأسیس بانک در ۱۲۹۶ق 9. اقدام مهم دیگر او پیشنهاد احداث اولین کارخانه ذوبآهن ایران در ۱۳۰۴ق بود که امتیاز آن را از شاه گرفت؛ اما موفق به اجرای آن نشد، نام برد.[8]
حاج محمّدحسن در سال 1277ش در شصت و سه سالگی درگذشت و در آرامگاه شخصی در شهر نجف به خاک سپرده شد.[9]
محمدحسین مهدوی
معروف به امینالضرب، فرزند حاج محمدحسن اصفهان، امین دارالضرب در 1289ه.ق متولد شد. محمدحسین تحصیلات ابتدایى خود را نزد معلمین خصوصى آغاز کرد و پس از آموزش زبان فارسى و مقدمات عربى طبق معمول زمان دروس حوزهاى را به طور کامل و فقه و اصول و فلسفه را در حد سطح تحصیل کرد و ریاضیات و تاریخ و جغرافیا را نیز فرا گرفت. زبان فرانسه را نیز به خوبى آموخت و در مدتى که آقا سید جمالالدین اسدآبادى در تهران به سر مىبرد و حاج محمدحسن اصفهانى میهماندار او بود، زبان عربى را به طور کامل نزد او فرا گرفت و به طور کامل به آن تکلم مىنمود.
از سن شانزده سالگى کار خود را در تجارتخانه بزرگ پدرش آغاز کرد و تدریجا به فوت و فن تجارت و ملکدارى واقف گردید و چون جوانى متین و با وقار و تحصیل کرده بود، بیشتر کسانى که با پدرش داد و ستد داشتند، مایل به مذاکره با او بودند. چند سفر کوتاه مدت به اروپا رفت و مطالعات خود را در امور اقتصادى تکمیل نمود و تقریبا از سن بیست سالگى اداره امور تجارتخانه و املاک با او بود. در اوایل سلطنت مظفرالدین شاه حاجى محمدحسن امینالضرب را به علت تقلب در مسکوکات توقیف کردند. در آن تاریخ حاج محمدحسین که در اروپا به سر مىبرد، به تهران آمد و براى تصفیه حساب به صنیعالدوله وزیر خزانه و داماد شاه مراجعه کرد و براى تصفیه حساب آمادگى خود را اعلام نموده، جمع دارایى پدرش را قریب دو کرور تومان تعیین کرد و مبلغ چهار صد هزار تومان طلاى مسکوک و غیر مسکوک به دولت داد و به این ترتیب پدرش را از زندان آزاد نمود. در این ماجرا چهل هزار تومان هم نصیب صنیعالدوله شد. حاج حسین آقا امینالضرب به علت مسافرتهاى مکرر به اروپا و حشر و نشر با خارجیان داراى افکار بلند بود و حکومت قانون را براى مملکت ضرورى مىدانست.
وقتى صحبت از تأسیس عدالتخانه پیش آمد، امینالضرب در بازار تهران پیشقدم شد و عده زیادى از تجار را با خود همراه ساخت و براى استقرار مشروطیت زحمات زیادى کشید و هم او بود که فرمان مشروطیت را به متحصنین سفارت انگلیس ارائه داد و به پاس خدماتش در استقرار مشروطیت از طرف تجار تهران به وکالت مجلس انتخاب گردید.[10] در تعیین هیئت رئیسه نیابت مجلس را گرفت[11] و از عوامل بسیار مؤثر دوره اول مجلس بود و تمام کارهاى مجلس با نظر او حل و فصل مىشد. وقتى دولت لایحه قرضه از خارجى را به مجلس برد و مجلس با آن مخالفت کرد، قرار بر این شد که بانک ملى تأسیس شود. امینالضرب براى تأسیس چنین بانکى پیشقدم شد و چند کرور از سرمایه آن را فراهم کرد.[12]
همزمان با گسترش فعالیتهای بانکهای شاهنشاهی و استقراضی روس، تجار و صرافان درجه اول کشور که در امور بازرگانی و بانکداری اساساً از روشهای سنتیتری پیروی میکردند. در برابر این رقبای تازه نفس با مشکلات عدیدهای روبهرو شدند و بسیاری از تجار و صرافان بزرگ کشور در این رقابت نابرابر دچار ورشکستگی و افلاس شدند. به همین سبب بالاخره بانکهای خارجی که در رأس آنها بانک استقراضی قرار داشت، امین الضرب پسر را مقهور قدرت اقتصادی - اعتباری خود ساختند تا جایی که در اواسط سلطنت مظفرالدین شاه و در حالی که فقط چند سالی از مرگ حاج محمدحسن امین الضرب سپری میشد، امینالضرب پسر به یکی از بدهکاران عمده بانک استقراضی مبدل گشته و برای بازپرداخت قروضش به بانک مذکور با مشکلات جدی روبرو شده بود؛ به طوری که مجبور شد به سفارت روس پناهنده شود.[13]
عینالسلطنه در توصیفی درباره قروض هنگفت حاج حسین امینالضرب به بانکهای خارجی و سایر دیونش به مردم کشور مینویسد: «حجره و مغازه حاجی امینالضرب باز شد. آنچه رندان فهمیدهاند حاجی ولایت را شلوغ دیده مشروطه هم نیست که آقا و آقازاده باشد، دو کرور مطالبات دارد، سه کرور بانک روس و یک کرور بانک شاهنشاهی را طلب کار خود کرده. یک کرور پول بانک ملی را زیادتر خورده، یک کرور کمتر هم به سایر مردم بده دارد، میخواهد دو کرور مطالبات را عوض بدهد: املاک و کارخانه چراغ برق و آجرپزی، خانه، باغ، دکاکین هرچه دارد به جای چهار کرور رد کرده آسوده شود، که به فرنگستان برود و دیگر مراجعت نکند».[14]
و بالاخره به پاس خدمات فراوانی که خود و پدرش برای دولت انجام داده بودند، در اواخر سال 1330 قمری دولت وقت به ریاستالوزرایی صمصامالسلطنه بختیاری درصدد برآمد با تصرف و نظارت مستقیم بر چگونگی اداره املاک امینالضرب به تدریج بدهیهای او را به بانکهای مذکور بازپرداخت نماید. در نامه صمصامالسلطنه بختیاری که در این باره در 20 ذیحجه 1330 خطاب به وزیر امور خارجه وقت نوشته است، چنین میخوانیم:
«وزارت جلیله امورخارجه - نظر بر لزوم رعایت اعتبار جناب حاج امینالضرب که همواره مصدر خدمات و متحمل زحمات عمده دولت بوده است، هیأت وزراء عظام چنانکه خاطر شریف مستحضر است، تصمیم مینماید، مطالباتی که بانک استقراضی و بانک شاهنشاهی از مشارالیه دارند، دولت تضمین نماید، املاکی را که مرهون این مطالبات است، دولت در تحت نظارت خود گرفته از حاصل آنها به اقساط معینه طلب بانکها را بپردازد. لهذا لازم است، آن وزرات جلیله با بانکها داخل در مذاکره شود، مدت استهلاک قروض را به قسمی که با میزان حاصل املاک متناسب باشد، معین و حتیالامکان در تمدید آن و تشخیص مساعدتی که بانک در باب تنزیل و غیره وعده داده است، مساعی لازم به عمل آید. نتیجه را اطلاع دهید که قرار آن به طور قطعی داده شود».[15]
محمدحسن در کمیسیونى که در مجلس براى تعدیل بودجه و افزایش درآمد تشکیل شده بود، عضویت داشت و مصدر انجام خدماتى موثر در آن جهت گردید. پس از به توپ بستن مجلس، مدتى مخفیانه به سر برد؛ ولى با عادی شدن شرایط، در دفتر کار خود حضور یافته و به امور تجارتى پرداخت؛ ولى دخالتی در امور سیاسى نداشت و به همین دلیل در ادوار بعدى مجلس کاندیدا نشد. در کودتاى 1299ش از طرف سید ضیاءالدین بازداشت گردید و قریب صد روز در زندان بسر برد. پس از رهایى از زندان به امور تجارى و ملکدارى پرداخت و باز هم از سیاست کناره گرفت. در دوره هفتم مجلس شوراى ملى از تهران به وکالت انتخاب شد[16] و در دوره هشتم نیز همچنان وکیل بود.[17] وقتى در تهران اتاق تجارت تشکیل شد، تجار او را به ریاست انتخاب کردند. امینالضرب مردى مؤقر، باسواد، منصف و خیر بود. وفات او در 1311 در 62 سالگى اتفاق افتاد.[18]
حاج حسین امینالضرب ثانی از تامین کنندگان منابع مالی مدرسه خیریه سادات بود که خدمات درسی و مالی به کودکان بیسرپرست ارائه میداد.[19] وی یکی از امتیازداران ترن رنارد و ترن اسکنت و راه شوسه و ارابه رو مابین تهران و مشهد مقدس و از مشهد الی سیستان و ترشیز و مابین تهران و کرمانشاهان الی خانقین، بوده است.[20]
اصغر مهدوی
او فرزند حسین امینالضرب مهدوى بود. دکتر اصغر مهدوی پس از گذراندن دوران تحصیل در خانه و در دبستان وارد به دبیرستان دارالفنون شد و پس از آن تحصیلات خود را در دانشسراى عالى آغاز کرد و موفق به دریافت لیسانس حقوق تهران و لیسانس فلسفه از دانشکده ادبیات شد.[21] تا اینکه براى ادامه تحصیلات دانشگاهى به فرانسه رفت و در رشته اقتصاد درجه دکترى گرفت. موضوع رساله دکتریش دیوان محاسبات ایران بود. ایامى که در فرانسه درس مىخواند، مصادف با دوران جنگ جهانى دوم بود. ناچار چندى بعد از آن در فرانسه ماند تا راهها باز شد و توانست به ایران باز گردد. در روزگار جنگ سختى بسیار دیده بود.[22]
وی یکی از بنیانگذارن کانون حقوق بود که به تشویق دکتر ارانی برای مطالعه و تحقیقات دانشجویی و ترجمه کتب در خانه پدری دکتر مهدوی ایجاد نمودند.[23]
پس از مدّتى اقامت در وطن ناگزیر از سفر دیگرى به فرانسه شد که یک سال به درازا کشید. در بازگشت چون دانشکده حقوق و علوم سیاسى و اقتصاد در جستجوى دانشیاران جدید برآمد. او یکى از برگزیدگان براى رشته اقتصاد بود. پس به عضویت در هیأت علمى آنجا در آمد و چون شعبه اقتصاد به دانشکده اقتصاد تبدیل وضع پیدا کرد، اصغر مهدوى در دانشکده جدید سمت استادىیافت و چندى گروه اقتصاد سیاسى آنجا را تصدى کرد. البته به مؤسسه تحقیقات اقتصادى که وابسته به آن دانشکده بود، هم پیوستگى علمى داشت. مهدوى هیچ گاه در پىدست یافتن به مقام و منصب سیاسى و دولتى نبود. در دانشکده اقتصاد هم قبول تصدى گروه اقتصاد سیاسى، براى آن نبود که از «حق ریاست» بهرهور شود. او در طول مدت خدمت حقوق دانشگاهى خود را از زمان عضویت در دانشگاه صرف چاپ مجموعه کتابهایى کرد، از قبیل ترجمه قدیم فارسى از النهایه شیخ طوسى(شماره سوم در سه مجلد) به کوشش محمدتقى دانشپژوه و رجال برقى به کوشش جلالالدین محدث و تحقیق عباس اقبال در سرگذشت، میرزا تقىخان امیرکبیر و «مجموعه اسناد و مدارک چاپ نشده درباره سید جمال مشهور به افغانى».
وی دارای مجموعهای بسیار نفیس از کتب خطی و قدیمی ایران بودند که در مدت بیست سال و با تلاش زیاد جمعآوری نموده و همچنین به سبب گنجینه ماندگار امینالضرب اول و دوم بر جای مانده بود.[24]
تصحیح سیرهالنبی ابن هشام گواه صادق بر اطلاع دقیق دکتر اصغر مهدوی بر علوم اسلامی است و چون دانش آموخته علم اقتصاد از دانشگاههای فرانسه بود دست به تالیفاتی در این زمنیه زد که از بهترین آثار منتشر شده در این حوزه میباشند.[25]
سرانجام استاد اصغر مهدوی در 22 اردیبهشت سال 1383ش و در سن 89 سالگی چشم از جهان فرو بست.[26]
پی نوشت:
[1]. اصغر، مهدوی و ایرج، افشار؛ یزد در اسناد امین الضرب، سالهای 1288 -1330 قمری، تهران فرهنگ ایران زمین، 1380، ص 15.
[2]. افشار، ایرج؛ در سواد و بیاض، تهران، دهخدا، 1349، ج 2، ص 18.
[3]. بامداد، مهدی؛ شرح حال رجال ایران، ج 3، ص 384 و ممتحن الدوله، میرزا مهدی خان؛ خاطرات، به کوشش حسین قلی خان شقاقی، تهران، امیرکبیر، 1362، ص 197.
[4]. امین الضرب، حسین آقا؛ یادگار زندگانی حاج محمدحسین امین الضرب، تهران، یغما، 1341، ص 197.
[6]. مطلبی کاشانی، نادر؛ مرعشی سیدمحمدحسین، حدیث عشق، تهران، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی، 1383، ص 330.
[7]. جمالزاده، گنج شایگان، ص 95.
[8]. معتضد، خسرو؛ پیشین، ص 599-610.
[9]. مهدی، بامداد؛ شرح حال رجال ایران در قرن 12 و 13 و 14 هجری، ج 3، تهران، زوار، 1347 – 1351، ص 362 .
[10]. فرهنگ قهرمانی، عطاءالله؛ اسامی نمایندگان مجلس شورای ملی از آغاز مشروطیت تا دوره 24 قانونگذاری، بی جا، مجلس شورای ملی، بی تا، ص 5.
[12]. معتضد، خسرو؛ پیشین، ص 702-704.
[13]. معاصر، حسن؛ تاریخ استقرار مشروطیت، ج دوم، ابن سینا، 1352 ص 1063 .
[14]. قهرمان، میرزا سالور (عین السلطنه)؛ روزنامه خاطرات عین السلطنه، به کوشش ایرج افشار و مسعود سالور، چاپ اول، تهران، اساطیر، 1377، ج 3، ص 2223 .
[15]. مرکز اسناد موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، سند : 1926 – ن 1386/3 .
[16]. فرهنگ قهرمانی، عطاء الله؛ پیشین، ص 84.
[18]. عاقلی، باقر؛ شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران، تهران، نشر گفتار با همکاری نشر علم، چاپ اول، 1380، ج 3، ص 1972.
[19]. دولت آبادی، یحیی؛ حیات یحیی، تهران، انتشارات عطار و فردوس، چاپ ششم، 1371، ج 1، ص 250.
[20]. کوهستانی نژاد، مسعود؛ اسناد دوره اول مجلس شورای ملی، تهرن، کتابخانه موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی، چاپ اول، 1388، سند شماره 3، ص 53.
[21]. شرح حال دکتر اصغر مهدوی، راهنمای دانشکده حقوق و علوم سیاسی و اقتصادی، تهران، 1346، ص 96.
[22]. مطلبی کاشانی، نادر؛ مرعشی سیدمحمدحسین، پیشین، ص 432.
[23]. فرزانه، حسین؛ پرونده پنجاه و سه نفر، تهران، موسسه انتشارات نگاه، 1372، ص 91 و 410.
[24]. افشار، ایرج؛ فهرست های نسخه های خطی فارسی، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1337، ص 59-60.
[25]. انوار، سید عبدالله؛ مرگ دکتر اصغر مهدوی، مجله آئینه میراث، شماره 24، سال دوم، بهار 1383، ص 231.
[26]. مطلبی کاشانی، نادر؛ مرعشی سید محمدحسین، پیشین، ص 22.