مهمترین مسالهای که در ادیانالهی مطرح شده، مساله الوهیت و توحید است.این مساله تا حدی مهم است که از ملاکهای موثر برای ورود به ادیانالهی قلمداد میشود.به همین دلیل فرق و مذاهب مختلف را با این ملاک میتوان مورد سنجش قرار داد تا باتوجه به مطالب مطرح شده در این مورد از سوی ایشان پی به اصالت و یا بدعت ایشان در این مسائل برد.اکنون عقیده فرقه اهلحق را در مورد این مسأله واکاوی میکنیم.
طریقت و حقیقت
اهلحق اساس مذهب خود را کوشش برای وصول به حق و خداوند میدانند و این همان مطلبی است که متصوفه نیز بدان پایبند هستند. این افراد برای رسیدن به این هدف باید از مرحله شریعت شروع کنند.شریعت یعنی انجام آداب و رسوم ظاهری دینی، بعد از آن مرحله طریقت را باید پشت سر گذاشت و از مرحله شریعت بینیاز شد.بعد از آن به مرحله حقیقت و وصول میرسند.[1]این مبنای فکری در اندیشه اهلحق عینا یک جریانی است که از تصوف بدست آوردهاند و در واقع از مکتب بشری برهمائی هندوئی تحت عنوان کارما گرفته شدهاست.[2] به همین دلیل باید خداوندی که در این فرقه تصور میشود دست یافتنی باشد و این مطلب خود تا حدی شناخت خداوند را در این فرقه نمایان میکند.
ظهور و تجلی یا حلول و اتحاد
در این فرقه ما شاهد مباحثی چون حلول و وجود ذاتالهی در افراد اهلحق و یا سران ایشان هستیم. به همین دلیل رسیدن به خدا در این طریقه التقاطی چیزی جز ادعای حلول و تجلی نیست؛ به این معنی که شخص خودش را از مادیات دور کند تا ذات حقیقی خود یعنی خداوند را در آن بیابد.ظهور روحانی حق در صورت بزرگان و برگزیدگان این فرقه همیشه در گردش است. اهلحق این را گردش مظهر به مظهر مینامند. اولین دوره گردش در این فرقه حلول خدا در هفت مرتبه متصور شدهاست که هفت دوره عبارت است از:[3]
1. تجلی و تجسم و حلول ذاتالهی در خداوندگار و یا کردگار جهان
2. تجسم و تجلی خدا در مرتضی علی(ع)
3. تجلی در شاه خوشین
4. تجلی در سلطاناسحاق
5. تجلی در قرمزی( شاه ویس قلی)
6. تجلی در محمد بک
7. تجلی در خان آتش
در کتابهای اهلحق آمده که:[4] خداوند در ازل درون دری میزیست، و به صورت شخصی به نام خداوندگار یا کردگار جهان مجسم شد. در این مکتب فرشتگان نیز از خدا صادر شدهاند و به عبارتی از او به وجود آمدهاند. در این باره گفتهاند که اولین فرشته از زیر بغل خدا و دومین آنها از آب دهان وی و سومی از نفسش و بعدی از عروق او و دیگری از نور او به وجود آمدند.همچنین معتقدند که پیربنیامین نخستین مخلوق بود که خدا وی را از زیر بغل خود آفرید و نام او را جبرئیل گذاشت.بعد از هزار سال رها شدن جبرئیل در بحر محیط از خداوند درخواست نمود تا شش موجود دیگر از درون همان دری که سالها خداوند در آن زندگی میکرده، خلق شوند که عبارت بودند از اسرافیل و میکائیل و عزرائیل و حورالعین و عقیق و یقین.این شش موجود به همراه جبرئیل در شش دوره تجلی کردند که در هر دوره سوم تا هفتم همگی از سران اهلحق بودند.
خود خداوند نیز ذات متجلی در سلطاناسحاق در دوره چهارم تجلیاست.بنابراین ذات خداوندگار اهلحق همان علی مرتضی(ع) و شاه خوشین و سلطان اسحاق ...است که در هر دورهای به اعتبار مراتب تجلی صورت گرفتهاست و شاید به اعتبار تجلی به امیرالمومنین علی(ع)خدا گفتهاند و یا اینکه گفتهاند وی خدا نیست ولی از خدا هم جدا نیست و به همین دلیل است که به این فرقه علیاللهی گفته میشود.چنانکه نویسنده کتاب تاریخ ادیان با یکی از پیروان این فرقه مصاحبه میکند که آن فرد اهلحق میگوید:[5]
اهلحق علیاللهی هستند و خودم هم علیاللهی میباشم و مدعی میشود که خدا همان علی است.البته این بیان در مورد سلطاناسحاق و شاه خوشین و....نیز صادق است و منحصر به بیان ایشان در مورد امیرالمومنین(ع) نیست.
جیحون آبادی گفتهاست:[6]
بلاشک علی ذات یزدان بــــود که ناطـــــــــق به آیات قرآن بود
جز حیدر نباشد بمن کس خدا که دیدم همه اوست در دو سرا
نورعلی اللهی نیز میگوید:[7]
جسم علی آئینه و ذاتش ذات خداست که جسم، آئینه وار آن ذات را منعکس میکند یعنی به اعتبار جسم و روح شخصی مخلوق است و به اعتبار ذات، ذات خداست.و همچنین گفته ذات حق در هر لباسی ظاهر میشود حتی در لباس گدائی کثیف.برخی از نویسندگان در تحلیل اعتقادات اهلحق گفتهاند:اینکه گفته شده خداوند درون مروارید و دری میزیستهاست یا اخذشده از مکتب مانویه است[8]و یا تفسیر باطلی از حدیث کنت کنزا مخفیا ....که هیچ ربطی به تشبیه و تجسم و تجلی و صدور ذات الهی به اشیاء ندارد[9]و گویا از متشابهاتی باشد که باید با محکمات تفسیر شود و یا اصلا معنی متشابهی ندارد تا با محکمات تفسیر شود و تفسیری توحیدی غیر از تفاسیر باطل آن است.
توحید خداوند
چون اهلحق یک مکتب التقاطی و در هر دورهای به مقتضی زمان اعتقادات خود را بازسازی میکنند در این عقیده نیز اینگونه عمل شدهاست. با وجود اینکه تشبیه و حلول و تجلی در کتب اهلحق آمده اما از توحید و ازلی و ابدی بودن خدا و منزه بودن از مادیات نیز صحبت کردهاند.[10]
نورعلی الهی میگوید:
...هرچیزی که قابل روئیت و محدودیت و تفصیل ...بود مخلوق است. خالق از فکر بشر خارج است که بفهمد او چیست؟
و نیز گفته:خدا مکان و جا ندارد و هیچ کس هم نمیتواند پی به کنه ذاتش ببرد.واضح است که این عبارات نورعلی با کلمات گذشتهاش در تناقض آشکار قرار دارد.البته کلمات متشابهی بلکه صریح در جسمانیت نیز در کلمات سران اهلحق مشاهده میشود.همچنین اعترافات شفاهی عموم و عوام اهلحق به یگانگی خداوند و آفریدگار ازلی و ابدی و منزه از مادیات حکایت از جهل ایشان به برخی اظهارات بزرگان این فرقه و کتابهای ایشان است. البته میتوان گفت که بحث ظهور و تجلی و یا اتحاد و حلول در مرتبه معرفت و حقیقت است ولی در مرتبه طریقت عینا کلمات به ظاهر توحیدی و عقیده صحیح دینی را در مورد خداوند بکار میبرند.البته شرائط روزگار و نیز تغییر در عقاید از مهمترین عواملی است که میتواند در افکار التقاطی تأثیر فراوان داشته باشد.به همین دلیل امروزه عموم اهلحق (برخلاف برخی ازسران و رهبران اهلحق)بر مبانی توحیدی تکیه میکنند و حلول و تجلی به معنی باطل را در مورد خداوند بکار نمیبرند واعتقادی به آن ندارند.[11]
حکم مسلمان و کافر
مسأله الوهیت و توحید یکی از ملاکهای اعتقادی است که یک مسلمان باید داشته باشد.از مباحث گذشته میتوان این نتیجه را گرفت که حلول و تجلی ذات خدا در اشیاء اگر به عنوان اعتقادی مقبول درآید چیزی جز کفر نیست و معتقد به این گذاره مسلمان نیست چه اهلحق باشد و چه صوفی و...چه در مرتبه معرفت و حقیقت معتقد به این اعتقاد شوند و چه در مرحله ظاهر.اما اگر اعتقاد ایشان یگانگی و توحید است و مرادشان از تجلی یعنی تجلی آیات بزرگ و نشانههای خدا باشد بدون اینکه به ذات برگردد، در این صورت با اقرار به رسالت حضرت محمد مصطفی(ع)حکم مسلمان را دارند به شرطی که اعتقادات منافی با این دو اصل و ضروریات اعتقادی اسلام در عقاید ایشان مانند تناسخ و ... وجود نداشته باشد.
پی نوشت:
-
[1] - مشکور، محمد جواد؛ فرهنگ فرق اسلامی، مشهد ، بنیاد پژوهشهای اسلامی، ششم- 1387، ص 79
-
[2] - مبلغی آبادانی، عبدالله؛ تاریخ ادیان و مذاهب جهان،3 بی تا، جلدی، ج 3، ص 1367
-
[3] - مردانی، محمد، سیری کوتاه در مرام اهلحق، موسسه دفاع از حریم اسلام، 1377ش، ص 35
[4] - محمدی، محمد، پژوهشی دقیق در اهل حق، موسسه فرهنگی و انتشاراتی پازینه، اول، 1384، ص77
-
[5] - مبلغی آبادانی، عبدالله؛ پیشین، ج 3، ص 1371
-
[6] - جیحون آبادی، نعمت الله؛ شاهنامه حقیقت، تهران، 1361ش، ص 205
-
[7] - الهی ، نورعلی؛ آثار الحق،ج 1، ص 442و ج 2 ، ص 101
-
[8] - مشکور، محمد جواد؛ پیشین، ص83
-
[9] - محمدی، محمد، پیشین، ص 77
-
[10] - الهی ، نورعلی؛ پیشین، ج 1 ، ص 210و 208و214
-
[11] - ستاد منطقه 2 کشوری سازمان تبلیغات اسلامی، پژوهشی جامع پیرامون فرقه اهلحق، ص 76