9 بهمن 1396, 16:24
قال الجواد(ع): «لاتکن ولیَّ الله فی العَلانیهِ، عدوّاً له فی السِّرِّ» (الحکم الزاهره، ترجمه انصاری محلاتی، ج2، ص479)
اسلام که دین همه انبیای راستین و برنامه تکامل انسان است، ریشه در محبّت خدا دارد. حضرت علی در این باره میفرماید:
«إنّ هذا الإسلامَ دینُ اللهِ الّذی إصطفاه لنفسه... و أقام دعائمَه علی محبّته»
این اسلام، دین خداوند است که آنرا برای خود برگزیده ... و ستونهای آنرا بر محبّت خویش استوار ساخته است.[1]
این بدان معنی است که خدادوستی، اصلیترین پایههای سازندگی فردی، اجتماعی و تکامل مادّی و معنوی انسان است و همه آنچه انبیای الهی، برای هدایت جامعه بشری آوردهاند، در صورتی به نتیجه مطلوب میرسد که بر این پایه استوار باشد و تا انسان به کیمیای محبّت خدا دست نیافته، به فلسفه خلقت خود دست نخواهد یافت.[2]
آنچه مسلّم است این است که این دوستی یک طرفه نیست؛ در روایات وارد شده، کسیکه واقعاً خدا را دوست داشته باشد، خداوند نیز او را دوست خواهد داشت؛ دوستی و پیوندی که پایدار و ناگسستنی خواهد بود.
خداوند به حضرت داوود وحی نمود که اى داوود! به بندگان زمینى من بگو، من دوست کسى هستم که دوستم بدارد و همنشین کسى هستم که با من همنشینى کند و همدم کسى هستم که با یاد و نام من انس گیرد و همراه کسى هستم که با من همراه شود، کسى را بر مى گزینم که مرا برگزیند و فرمانبر کسى هستم که گوش به فرمان من باشد. کسى نیست که مرا قلبا دوست بدارد و من بدان یقین داشته باشم، مگر آنکه او را براى خود بپذیرم و چنان دوستش بدارم که هیچیک از بندگانم بر او پیشى نگیرد. هرکس مرا بهراستى بجوید، بیابد و هرکس جز مرا بجوید، مرا نیابد. پس اى زمینیان! رها کنید آنچه بر آنید از فریبهاى دنیا و به کرامت، مصاحبت، همنشینى و همدمى با من بشتابید و به من خو گیرید، تا به شما خو گیرم و به دوست داشتن شما بشتابم.[3]
البته این دوستی آسان بهدست نمیآید؛ چراکه دوستی و علاقمندی به خدا، ضد دوستی و علاقمندی به دنیا است و قوّت هریک عین ضعف دیگری است و در اهمّیت دادن به هریک، بیاعتنایی به دیگری است؛ همانطوریکه دوستی دنیا، اساس و ریشه هر گناهی است. دوستی با خدا، اساس و پایه هر کار نیکویی است؛ بهطوریکه اگر حبّ دنیا به کلّی از دل بیرون شود و بهجای آن دوستی و محبّت خدا جای گیرد؛ هیچ خطایی از او سر نخواهد زد و از هیچ حسنه و خیری محروم نخواهد شد و از هر رذیلهای پاک و به هر فضیلتی متّصف خواهد شد.[4]
حضرت امام صادق(ع) میفرمایند:
«لایُمَحِّض رجلٌ الایمانَ باللهِ حتّی یکونَ اللهُ أحبّ إلیه مِن نفسِه و أبیِهِ وأمِّه و ولدِهِ و أهلِهِ و مالِهِ و من النّاسِ کلِّهِم»[5]
هیچ کس ایمانش به خدا کامل نمیشود، تا اینکه خدا را بیشتر از خودش و پدر و مادرش و فرزند و خانواده و مالش و همه مردم دوست داشته باشد.
در زمان حضرت سلیمان روزی گنجشک نری ضمن اظهار علاقه به ماده خود گفت: اگر بخواهم، میتوانم قبه سلیمان را به منقار خود بکنم و به دریا افکنم! چون باد سخن گنجشک را به گوش سلیمان رسانید، تبسم نمود و هر دو را حاضر کرد. پس به گنجشک نر فرمود: آیا این ادعایی که کردی میتوانی به آن عمل کنی؟ گفت: نه ای رسول خدا! ولی شخص، خود را نزد زنش زینت کرده و بزرگ جلوه میدهد و عاشق را نباید بر آنچه میگوید، ملامت کرد. سلیمان به ماده فرمود: چرا از او رویگردانی و به او بیاعتنایی میکنی در حالیکه به تو اظهار محبت میکند؟ گنجشک ماده گفت: ای رسول خدا! او دروغ میگوید و دوست من نیست و ادعای باطلی میکند؛ چراکه علاوهبر من کس دیگری را دوست میدارد؛ حضرت سلیمان از سخن آن گنجشک متأثّر شد و بسیار گریه کرد و چهل روز به عبادت خداوند مشغول شد و دعا میکرد که خداوند دل او را از محبّت و دوستی غیر خودش پاک کرده و مخصوص محبّت خود گرداند.[6]
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان