24 آبان 1396, 12:56
ایمان، به اعتقاد، و اخلاق و عمل، وابسته است. همه انسانها موظّفند این سه رکن اصیل را تحصیل کنند. قرآن کریم میفرماید: ﴿ یا بنی ادم قد أنزلنا علیکم لباساً یواری سؤاتکم وریشاً ولباسُ التّقوی ذلک خیر ﴾[1]؛ خداوند برای مرغان پَرْ و برای آدمیان جامه پرهیزکاری مقرر کرده است و انسانی که قدرت پرواز ندارد، آیه سوره «فاطر» بر او صادق نیست که: ﴿ إلیه یَصْعَدُ الکلِمُ الطیّب والعَمَلُ الصّالح یََرفعُه ﴾[2]: اعتقاد خوب، پر و بال انسان صاعد است و او بدون این پر و بال، توان صعود ندارد؛ چنانکه در مورد قربانی در مناسک حج، میفرماید: ﴿ لَنْ یَنَالَ اللّه لحُومها وَلادِماؤها ولکن ینَالُهُ التّقوی منکُمْ﴾[3]؛ گوشت و خون قربانی به سوی خدا صعود نمیکند، بلکه روح این عمل که تقواست بالا میرود.
پرواز برخی از آدمیان ویرانگرانه و در حدّ پرواز شاهین و کرکس است؛ نه پرواز طوطی و بلبل. مایه طیران آدمی پرهیزکاری است که بدون معرفت، تخلّق و عمل صالح، میسّر نیست.
امام صادق (سلام اللّه علیه) میفرماید: «لا یَقبَلُ اللَّهُ عزّوجلّ عملاً إلاّ بمعرفةٍ وَلامَعرِفَة إلاّ بِعَمل فَمَنْ عرف دَلَّتْهُ الْمَعْرِفَةُ علی العمل وَمَنْ لَمْ یَعْمَلَ فَلا مَعْرِفَةَ له، إنَّما الإیمانُ بعْضُهُ مِن بَعْض»[4].
این حدیث، مشتمل بر چند جمله است:
1. خداوند هیچ عملی را بدون معرفت نمیپذیرد؛ زیرا معرفت، روح عمل است. اگر در قرآن آمده: ﴿ إنَّما یَتَقَبَّلُ اللّهُ مِن المتّقین ﴾[5]؛ عمل از غیر پرهیزکار پذیرفته نمیشود. به این معناست که معرفت، در متن تقوا نقش تعیین کنندهای دارد.
2. اگر کسی عارف و عالم باشد، حق را بشناسد ولی به معرفت خود عمل نکند علم او اثر نداشته در حکم معدوم است. گرچه چنین شخصی علم دارد ولیدر قیامت نه در صف علماست و نه از کیفر تلخ و دردناک جاهلان در امان است. جمله «لا مَعْرِفَة إلاّ بعمل» از یک نظر، نفی کمال و از نظر دیگر، نفی حقیقت است؛ نفی کمال است، زیرا کمال معرفت در تأثیر گذاری آن در عمل است و نفی حقیقت است، زیرا چنین شخصی در قیامت، در صف جاهلان محشور میشود.
3. علم و عمل رابطه مستقیم دارد: «فََمَنْ عرف دَلَّتْهُ الْمَعْرِفَةُ عَلی الْعَمَل»؛ اگر کسی عمل کند، معرفت او را به مراحل بالاتر عمل راهنمایی میکند، چون هر درجهای از عمل، مایه شکوفایی معرفت و دانش، و شکوفایی دانش مایه تحقّق عمل خالصتر است هر اندازه معرفت بیشتر باشد، عمل خالصتر است و هر اندازه که عمل خالصتر باشد معرفت شکوفاتر میگردد.
4. دلیل این پیوند این است: «إنَّمَا الإیمانُ بَعْضُهُ مِن بَعْض»؛ درجات و مراتب و عناصر ایمان، ابعاض یک پیکر است. ایمان واقعیّتی است که بخشی ازآن در قلب جا دارد، بخشی در مرحله نَفْس ظهور میکند و قسمتی در اعضا و جوارح نمود مییابد. این که گفته میشود: ایمان اعتقاد و تصدیق به قلب، اقرار به زبانوعمل به ارکان و اعضاست: «الإیمان معرفة بالقلب وإقرار باللّسان وعملبالأرکان»[6]، از همین باب است؛ یعنی حقیقت ایمان چیزی است که هم عقل آن را میپذیرد، هم نفس به آن متخلّق میشود و هم اعضا و جوارح به آن عملمیکند.
همچنین از امام صادق (علیهالسّلام) نقل شده است: «لَم یکلِّف الله العباد المعرفة ولم یجعل لهم إلیها سبیلاً»[7]؛ خداوند هرگز کسی را به چیزی که راه شناخت به سوی آن نیست مکلّف نمیکند؛ زیرا چنین تکلیفی، «تکلیف مالایُطاق» و فوق طاقت بشر است.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان