18 خرداد 1397, 23:25
قال علي(ع): «ايّاك و النّميمة فانّها تزرع الضّغينة و تبعّد عن اللّه و النّاس» حضرت علي (ع) فرمودند : «بپرهيز از سخن چيني، پس به درستي كه آن، كينه را در دل هاي مردم ميكارد و از خدا و مردمان دور ميگرداند.» (شرح آقا جمال خوانساري بر غررالحكم و دررالكلم، ج2، ص296) سخنچینی سخنچينی يعنی افشا كردن رازی كه افشای آن بد است و موجب ناراحتی دیگران میشود، خواه برای آنكه از او نقل شده بد باشد يا از نظر آنكه برای او نقل شود يا برای شخص ثالثی، و خواه افشای راز بهوسيله گفتن باشد يا با نوشتن، اشاره و يا با ساير اسباب، و خواه آن رازی كه فاش ميكند كردار كسی باشد يا گفتارش، و خواه افشای آن راز عيبی بر آن شخص باشد يا نه، بلكه حقيقت سخنچينی افشای راز و كشف نهانی است كه افشای آن بد است، و آن گناه است؛ مگر در جایی كه افشای آن برای مسلمانی سودی داشته باشد يا از معصيتی جلوگيری كند، چنانچه اگر ببيند كسی مال ديگری را برداشت كه به خاطر حق آن كس كه مالش رفته گواهی دهد، و اما اگر ببيند كسی مال خود را پنهان ميكند، بازگو كردن آن سخنچينی است.[1] بر اساس روایات سخنچین از شرورترین امت اسلام است؛ چون با رفتار و گفتار خویش زمینه تفرقه را فراهم میآورد و عیوب مخفی و آشکار دیگران را بر ملا میکند. بر طبق قول حضرت امیر(ع) چنین شخصی نه تنها در آتش جهنم خواهد افتاد، بلکه به علت شدت عذابش موجب ناراحتی و عذاب دیگر جهنمیان خواهد شد.[2] از سوی دیگر دوستی با افراد سخنچین موجب آسیب است، چون فرد سخنچین که برای تو سخنچينی كند، از تو نیز برای ديگران نيز سخنچينی خواهد كرد.[3] به داستان ذیل دقت نمایید؛ نقل شده مردی غلامی داشت و وقتی خواست او را بفروشد، به مشتری گفت: اين غلام عيبی جز نمّامی ندارد. مشتری گفت: مانعی ندارد. وقتی غلام را به منزل برد، پس از چند روز غلام سخنچين به زن آن مرد گفت شوهرت تو را دوست ندارد و قصد بد و اذيّت برای تو دارد، ولی من راهی بلدم كه میتوانی علاقه او را به خودت جلب كنی. وقتی شوهرت خوابيد، با تيغ چند تار مو از پشت گردن او بردار. زن قبول كرد. غلام سخنچين نزد ارباب رفت و به او گفت همسرت با مرد ديگری رفيق شده و قصد جان تو را دارد؛ اگر باور نداری شبهنگام خودت را به خواب بزن و از زير چشم مواظب او باش. مرد خود را به خواب زد و زن را در حالیكه تيغ به دست مشغول كندن مو از گردن او بود، ديد و زن را گرفت و كشت. فاميل زن تحريك شدند و به نزاع برخاستند و طايفه مرد هم به كمك او آمدند و اين نزاع مدّتها ادامه داشت.[4] ميان دو كس جنگ چون آتش است سخنچين بدبخت هيزمكش است كنند اين و آن خوش دگر باره دل وی اندر ميان كوربخت و خجل ميان دو تن آتش افروختن نه عقلست خود را در آن سوختن موجبات سخنچينی[5] 1- قصدِ بد كردن و زيان رساندن به كسی كه از او سخن گويند. 2- اظهارِ دوستی و خيرخواهی نسبت به كسی كه اين سخن را با او گويند؛ به قصدِ استفاده و طرفداری او يا به مقصدِ ديگری. 3- خوشصحبتی و ورود در سخن زيادی وظیفه در برابر نمّام 1- باور نكند، زيرا سخنچين فاسق است و خدا از قبولِ قول فاسق منع كرده، مگر آنكه بازرسی شود. «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا أَنْ تُصِيبُوا قَوْماً بِجَهالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلی ما فَعَلْتُمْ نادِمِينَ: ای كسانی كه ايمان آوردهايد! اگر شخص فاسقی خبری برای شما بياورد، درباره آن تحقيق كنيد، مبادا به گروهی از روی نادانی آسيب برسانيد و از كرده خود پشيمان شويد!»[6] 2- او را از آن نهی كند و اندرزش دهد و كارش را زشت شمارد، خدا فرموده: «امر به معروف كن و نهی از منكر». 3- به خاطر خدا او را دشمن دارد، زيرا خدا سخنچين را دشمن دارد و دشمنی با دشمنِ خدا لازم است. 4- به مجرد گفته سخنچين به برادر دينی بدگمان نشود، زيرا خدا میفرمايد: «كناره كنيد از بسياری گمانها»، بلكه صبر كند تا علم پيدا كند. 5- سخنِ او موجب بازرسی و تجسس نگردد، زيرا خدا فرموده: (به مجرّد گمان) «تجسّس نكنيد». 6- كار نمّام و سخنچين را برای خود نپسندد و گفتار ناهنجارِ او را برای ديگری حكايت نکند. برخورد ائمه با سخنچین مردی به حضرت علیبن الحسين(ع) عرض كرد: فلان شخص دربارهی شما چنين و چنان ميگويد. حضرت به او فرمود: حق برادری برادرت را بهجا نياوردی، با اينكه او تو را امين دانست، تو دربارهی او خيانت كردی و نيز احترام ما را هم نگاه نداشتی، زيرا ما از تو سخنی شنيديم كه نياز و احتياجی به شنيدن آن نداشتيم. آيا نميدانی كه سخنچينان سگهای دوزخند. به برادرت بگو مرگ برای همهی ماست و قبر ما را دربر گيرد، روز قيامت وعدهگاه ماست، خدا در آن روز بين ما قضاوت كند.[7]
[1] . كلينى، محمدبن يعقوب-مصطفوى، سيدجواد، أصول الكافي/ترجمه مصطفوى، 4جلد، كتاب فروشى علميه اسلاميه-تهران، چاپ اول، 1369ش، ج4، ص76. [2] . شيخ حر عاملى، محمدبن حسن-فارابى، محمدعلى و عباسى على كمر، يعسوب، آداب معاشرت از ديدگاه معصومان عليهمالسلام (ترجمه وسائلالشيعة)، 1جلد، آستان قدس رضوى، بنياد پژوهشهاى اسلامى-مشهد، چاپ پنجم، 1380ش، صص216-217. [3] . ابن شعبه، حسنبن على-حسنزاده، صادق، تحفالعقول/ترجمه حسنزاده، 1جلد، انتشارات آل علي(ع)- قم، چاپ اول، 1382ش، ص569. [4] . قرائتی، محسن، مجموعه فيشهاى تبليغى(4)، ص1. [5] . كلينى، محمدبن يعقوب-كمرهاى، محمدباقر، أصولالكافي/ترجمه كمرهاى، 6جلد، اسوه-ايران، قم، چاپ سوم، 1375ش، ج5، ص693. [6]. الحجرات-6. [7] . ديلمى، حسنبن محمد-رضايى، سيد عبدالحسين، إرشاد القلوب/ترجمه رضايى، 2جلد، اسلاميه-تهران، چاپ سوم، 1377ش، ص282.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان