19 خرداد 1397, 5:30
قال علي(ع): «ايّاك و النّفاق فانّ ذا الوجهين لا يكون وجيها عند اللّه» اميرالمؤمنين علي (ع):«از نفاق دوري كن، به درستي كه فرد دو رو نزد خداوند متعال داراي جايگاه و منزلت نيست.» (شرح آقا جمال خوانساري بر غررالحكم و دررالكلم، ج2، ص304)
نفاق «نفاق» از «نفق»، به معناى تونلهاى زيرزمينى است كه براى استتار يا فرار از آن استفاده مىشود. بعضى از حيوانات مثل موش صحرايى و سوسمار، لانههايى براى خود درست مىكنند كه دو سوراخ دارد. منافق نيز، راه پنهان و مخفى براى خود قرار مىدهد تا هنگام خطر از طريق آن فرار كند،[1] به عبارت دیگر نفاق یعنی همرنگ نبودن ظاهر و باطن. آن مقداری که ادیان، حکومتها، کشورها، روابط افراد و... از کینههای قلبی و دوستیهای ظاهری ضربه خورده، از دشمنیهای رو در رو آسیب ندیده است؛ اما چه چیزی بر پیکره این خصلت نهفته که اینچنین زشت و ناپسند است و در تمام مذاهب و ادیان از جمله دین مبین اسلام و در قالب آیات و روایات تقبیح شده و مؤمنین از آن برحذر داشته شدهاند؟ میتوان جواب این سؤال را در توصیه حضرت امیر(ع) مشاهده کرد که در آنجا میفرماید: اى بندگان خدا، شما را وصيت مىكنم كه از خداوند بترسيد و از منافقان برحذر باشيد؛ آنها گمراه هستند و شما را هم گمراه مىكنند، آنها اهل لغزش مىباشند و شماها را هم مىلغزانند، آنها به رنگهاى مختلف درمىآيند و فتنهاى ديگر مىكنند، مىخواهند به هر وسيلهاى خود را به شما برسانند و شما را در دام خود بيفكنند.[2] عنصر آسیبرساننده نفاق، نبود آگاهی دقیق از موضع وفاق و همراهی واقعی وی و عدم این همراهی است، چون فرد منافق در اکثر عقاید و نظرها خود را موافق جلوه میدهد؛ در همین رابطه حضرت علی(ع) میفرماید: من كثر نفاقه لم يعرف وفاقه.[3] لذا مؤمن باهوش نباید هر موافقتی را به معنای همراهی تلقی کند، بلکه درون افراد ملاک است. ویژگیهای منافق در قرآن[4] 1. اهل خدعه و نیرنگ است؛ «يُخادِعُونَ اللَّهَ وَ الَّذينَ آمَنُوا وَ ما يَخْدَعُونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَ ما يَشْعُرُونَ؛[5] مىخواهند خدا و مؤمنان را فريب دهند؛ در حالىكه جز خودشان را فريب نمىدهند، (اما) نمىفهمند.» 2. اهل فساد است؛ «وَ إِذا قيلَ لَهُمْ لا تُفْسِدُوا فِى الْأَرْضِ قالُوا إِنَّما نَحْنُ مُصْلِحُونَ؛[6] و هنگامى كه به آنان گفته شود: در زمين فساد نكنيد، مىگويند: ما فقط اصلاحكنندهايم.» 3. مؤمنین را تحقیر میکند؛ «وَ إِذا قيلَ لَهُمْ آمِنُوا كَما آمَنَ النَّاسُ قالُوا أَ نُؤْمِنُ كَما آمَنَ السُّفَهاءُ أَلا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهاءُ وَ لكِنْ لا يَعْلَمُونَ؛[7] و هنگامى كه به آنان گفته شود: همانند (ساير) مردم ايمان بياوريد! مىگويند: آيا همچون ابلهان ايمان بياوريم؟! بدانيد اينها همان ابلهانند، ولى نمىدانند!» 4. اهل عبادت نیست؛ «وَ إِذا قامُوا إِلَى الصَّلاهِ قامُوا كُسالى؛[8] هنگامى كه به نماز برمىخيزند، با بیحوصلگی برمىخيزند.» 5. ریاکار است؛ «يُراؤُنَ النَّاس؛[9] در برابر مردم ريا مىكنند.» غلام همت دردىكشان يك رنگم نه آن گروه كه ازرقلباس و دلسيهند[10] امیرمؤمنان(ع) معیار ایمان و نفاق حضرت امیر میفرماید: اگر با اين شمشيرم به بينى مؤمن بزنم كه با من دشمن شود، دشمنى نخواهد کرد، و اگر همه (كالاى) دنيا را بر سر منافق بريزم كه مرا (بهراستى) دوست دارد، دوست نخواهد داشت؛ چون كه (در حكم الهى) گذشته و به زبان پيغمبر امّى(ص) جارى گشته كه فرموده: يا على مؤمن با تو دشمن نمىشود و منافق ترا دوست نمىدارد.[11] واهمه نفاق با تمام این مطالب که در باب نفاق و عناصرش گفته شد، گاهی اوقات این سؤال برای مؤمنین هم شکل میگیرد که آیا خوی نفاق در وجود او راه یافته است یا خیر؛ یکی از اصحاب امام صادق(ع) از ایشان پرسید: اى فرزند پيامبر خدا، آيا تو بر من واهمهاى دارى كه منافق باشم؟ حضرت به او فرمود: وقتى روز يا شب در خانهات تنها مىشوى، آيا نماز نمىخوانى؟ گفت: چرا، فرمود: براى چه كسى مىخوانى؟ پاسخ داد: فقط براى خداوند عزوجل، فرمود: بنابراين چگونه مىشود منافق باشى و حال آنكه نماز را فقط براى خدا خواندهاى، نه غير خدا.[12] جمعى كه ره مهر و وفا داشتهاند آئين رياضت و صفا داشتهاند دورند ز قومي كه به تزوير و نفاق با اهل خدا جور و جفا داشتهاند[13]
[1]. قرائتی، محسن، تفسير نور(10جلدى)، تهران، مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن، ج10، ص49. [2]. مجلسى، محمدباقر بنمحمدتقىـعطاردى قوچانى، عزيزالله، ايمان و كفر (ترجمه كتاب الإيمان و الكفر بحارالأنوار ج64/ترجمه عطاردى)، 2جلد، انتشارات عطارد، تهران، چاپ اول، 1378ش، ج2، ص422. [3]. آقا جمال خوانسارى، محمد بنحسين، شرح آقا جمالالدين خوانسارى بر غررالحكم و دررالكلم، 7جلد، دانشگاه تهران، تهران، چاپ چهارم، 1366ش، ج5، ص235. [4]. قرائتی، محسن، برنامه درسهايى از قرآن سال 74، تهران، مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن، صص1ـ2. [5]. بقره، 9. [6]. بقره، 11. [7]. بقره، 13. [8]. نساء، 142. [9]. نساء، 142. [10]. منسوب به جعفر بنمحمد(ع)، امام ششم، علامه مصطفوى، حسن، مصباحالشريعة و مفتاحالحقيقة/ترجمه مصطفوى، 1جلد، انجمن اسلامى حكمت و فلسفه ايران، تهران، چاپ اول، 1360ش، ص158. [11]. شريفالرضى، محمد بنحسين، فيضالاسلام اصفهانى، علىنقى، ترجمه و شرح نهجالبلاغة (فيضالإسلام)، 2جلد، مؤسسه چاپ و نشر تأليفات فيض الإسلام، تهران، چاپ پنجم، 1379ش، ج6، ص1109. [12]. ابن بابويه، محمد بنعلى، محمدى شاهرودى، عبدالعلى، معانيالأخبار/ترجمه محمدى، 2جلد، دارالكتب الإسلامية، تهران، چاپ دوم، 1377ش، صص327ـ328. [13]. ميبدى، حسين بنمعينالدين/زمانى، مصطفى، ديوان أميرالمؤمنين(ع)، 1جلد، دار نداءالإسلام للنشر، قم، چاپ اول، 1411ق، ص168.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان