پرخوری دامی از دامهای شیطان
قالَ رسولُ الله(ص): «لایَدخُلُ مَلکُوتَ السَّموَاتِ و الأرضَ مَن مَلأَ بَطنَهُ» (مجموعه ورّام، ج1، ص100)
یکی از چیزهایی که در روایات، بهشدّت مورد نکوهش قرار گرفته، پرخوری و شکمپرستی است. کسی که تمام همّ و غمّ او شکمش باشد، از زندگی انسانی، به زندگی حیوانی تنزّل یافته است؛ چراکه حیوانات همّ و غمّشان، شکمشان است و کسی که فکر و اندیشهاش فراتر از شکم نرود، در شمار حیوانات قرار میگیرد. حضرت علی(ع) در این باره میفرمایند:
«إنّ البَهَائِمَ هَمُّهَا بُطُونُها»[1]
بهدرستی که حیوانات تمام همّ و غمّشان شکمشان است.
میل طبیعی انسان، همیشه بهدنبال سیری کامل است؛ بههمین دلیل در روایات به گرسنگی و کم خوردن سفارش شده، تا میل طبیعی پرخوری انسان با منع و مذمّتی که از پرخوری در روایات وارد شده تلاقی کرده و از برخورد آنها اعتدال در خوردن بهدست آید. انسان باید در تمام حالات و اخلاقیات رعایت حدّ وسط و اعتدال را نگه دارد. انسان باید به مقداری غذا بخورد که سنگینی معده را احساس نکند و از گرسنگی هم ناراحت نباشد؛ چراکه مقصود از خوردن، ادامه زندگی و توان پرستش و بندگی خداوند است و سنگینی معده و گرسنگی، دل را به خود مشغول کرده، مانع عبادت و بندگی خداوند میشود. پس مقصود از اینکه در دین از پرخوری، مذمّت و نکوهش شده، این است که انسان در حد اعتدال بخورد.[2]
برای پرخوری، آفات بسیاری مترتب است و در مقابل، برای کم خوردن و گرسنگی نیز آثاری مترتّب است؛ بهطوری که کمخوردن، دل را نورانی میکند و باعث تندی ذهن میشود و انسان بهواسطه آن بهلذّت مناجات با خداوند میرسد و چنین شخصی به فکر گرسنگان و انسانهای فقیر جامعه خواهد بود و گرسنگی روز قیامت را یاد میآورد و حالت تواضع در او ظاهر میشود و طاعت و بندگی خداوند بر او آسان میگردد. چنین شخصیدر مسیر حرکت انبیاء و اولیاء الهی قدم بر میدارد، چرا که با یک بررسی اجمالی، انسان به این نتیجه دست خواهد یافت که هر کسی که بهجایی رسیده بیزحمت گرسنگی و سختی نبوده است. بهراستی آیا شرکت و مشابهت با ملائکه بهتر است یا مشارکت با بهائم؟!
خواجه را بین که از سحر تا شام دارد اندیشه شراب و طعام
شکم از خوشدلی و خوشحالی گاه پر میکند گهی خـالی
فارغ از خلد و ایمن از دوزخ جای او مزبله است یا مطبخ
و بهقولی:
چو انسان نداند بجز خورد و خواب کدامش فضیلت بـود بر دواب
و نتیجه خوردن:
فرشته خوی شود آدمی ز کم خوردن وگر خورد چو بهائم بیوفتد چو جماد[3]
روزی حضرت یحیی شیطان را دید و گفت: هیچ وقت بر من مسلّط شدهای، اگرچه به اندازه یک حرف باشد که بیجا گفته باشم یا با گوشه چشمم به نامحرمی نگاه کرده باشم و یا در دلم خیال معصیتی کرده باشم؟ شیطان گفت: نه تو از افرادی نیستی که من بتوانم بر تو مسلّط شوم. [چنانکه خداوند در قرآن میفرماید:
«إنّ عبَادِی لَیسَ لَکَ عَلَیهِم سُلطَانٌ»[4]
بر بندگانم تسلّط نخواهی یافت مگر گمراهانی که از تو پیروی میکنند.
حضرت یحیی فرمود: راستش را بگو. شیطان گفت: یک وقت است که من از تو خیلی خوشم میآید، و آن وقتی است که تو گاهی زیاد غذا میخوری و همین تو را از بعضی از عبادات باز میدارد. حضرت یحیی وقتی این حرف را از شیطان شنید، فرمود: با خدا عهد میبندم که دیگر تا آخر عمر غذای سیر نخورم! شیطان گفت: من هم عهد کردم که دیگر به هیچ مؤمنی سخن راست نگویم و او را نصیحت نکنم؛ آنگاه از نزد حضرت یحیی دور شد.[5]
در حالات امیرالمؤمنین(ع) نقل شده که حضرت، روزی به باغبانش فرمود: غذایی داری؟ عرض کرد: غذای سادهای دارم که شایسته شما نیست، از کدوی بیروغن غذایی تهیه کردهام. فرمود: حاضر کن! حضرت دستها را شست و آن غذا را میل کردند، سپس به شکم خود اشاره کرد و فرمود: شکمی که با این غذای ساده سیر میشود! بدا به حال کسی که شکمش او را به آتش ببرد.[6]
بنابراین با شکم پر و شکمپرستی، انسان نه حال بندگی خواهد داشت و نه پی به اسرار الهی خواهد برد.
سعدی میگوید:
اندرون از طعام خالـیدار تا در او نور معرفت بینی
تهی از حکمتی به علت آن که پُری از طعام تا بینی
ملاّی رومی نیز میگوید:
تو چه دانی ذوق آب دیدگان عاشق نانی تو چو نادیدگان
گر تو این انبان ز نان خالی کنی پر ز گوهرهای اجلالی کنی[7]
پی نوشت:
-
[1]. آمدی، عبدالواحدبنمحمد؛ تصنیف غررالحکم ودررالکلم، مصطفی درایتی و حسین درایتی، قم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ دوم، 1378، 8174، ص360.
-
[2]. شبّر، سیدعبدالله؛ اخلاق، محمدرضا جباران، قم، هجرت، 1379، چاپ پنجم، ص216.
-
[3]. قمی، شیخ عباس؛ نزهةالنواظر فی ترجمة معدنالجواهر، تهران، اسلامیه، بیتا، چاپ اول، ص116.
-
-
[5]. محمدی اشتهاردی، محمد؛ پندهای جاویدان، تهران، نبوی، چاپ سوم، 1386، ص435، بهنقل از: بحارالانوار، ج14، ص173.
-
[6]. جوادی آملی، عبدالله؛ حکمت عبادات، قم، اسراء، 1381، چاپ پنجم، ص128.
-
[7]. آمدی، عبدالواحدبنمحمد؛ غررالحکم و دررالکلم، سیدهاشم رسولی محلاتی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ یازدهم، 1388، ج1، ص164.