23 آبان 1396, 10:38
قال الله تعالی :
فَفِرّوا إلَی الله
(سوره ذاریات، آیه 50)
پس به سوی خدا بگریزید…
(برگرفته ازمبادی اخلاق در قرآن: آیت الله جوادی آملی)
در قرآن کریم از رجوع و هجرت انسان به سوی خدا به «فرار» نیز تعبیر شده، میفرماید: ﴿فَفِرّوا إلَی الله﴾[1]؛ به طرف خدا فرار و هجرت کنید. بیش از یک قلعه امن در عالم نیست و آن قلعه امن همان توحید است و انسان برای این که از گزند حوادث درون و بیرون برهد باید به طرف قلعه امن فرار کند. دستور فرار به سوی خدا، متوجه همه حتی معصومین (علهیم السلام) است و اختصاص به مشرکان، اهل کتاب و مسلمانان عادل یا فاسق ندارد. البتّه آنها که خیلی دورند باید خیلی تلاش کنند تا خودشان را نزدیک کنند و کسانی که در قلعه امن توحید هستند خیلی باید تلاش کنند تا خودشان را به آن هسته مرکزی قلعه امن برسانند. در بعضی از دعاهای ماه مبارک رمضان آمده است: «وَأسکِنّی فیه بحبوبات جنّاتک»[2]، همچنین حضرت امام سجّاد (علیه السلام( به خدای سبحان عرض میکند: «وأحْلِلنا بحبوحة جنانک»[3] یعنی، ما را در هسته مرکزی بهشت، که امنترین جای بهشت است، جای بده، و آنان که در هسته مرکزی جنّت لقای حق قرار دارند میکوشندتا مشمول قهر نگردند و از آن مقام رفیع هبوط نکنند.
فرار به طرف خدا چندین درجه و مرحله دارد. جاهلان باید از جهل به علم فرار کنند و احکام و حِکَم الهی را فرا گیرند و وقتی از جهل رهیدند و به علمرسیدند، باید از علم حصولی و مفهومی فرار و به علم شهودی و حضوری راهپیدا کنند و هنگامی که از علم حصولی به علم شهودی راه یافتند؛ یعنی معلومشان، مشهود شد و «علم الیقین» آنان، «عین الیقین» شد، باز هم این فرار را ادامه دهند تا از عینالیقین به «حقالیقین» برسند و همچنین فرارشان را ادامهدهند تا این که چیزی را جز حق، مشاهده نکنند (وحدت شهود، نه وحدت وجود) .
روزی سلمان (رحمة الله علیه) از قبرستانی عبور میکرد. پس از سَلام به مردگان آن گورستان، از آنان پرسید: آیا شما میدانید که امروز، جمعه است؟ پس از آن، در عالم رؤیا یکی از مردگان قبرستان را دید و به سلمان گفت: آری ما میدانیم امروز، جمعه است؛ زیرا روز جمعه پرندگان ذکر مخصوصی دارند[4].
بنابراین، جهان و انسان موجود هستند و حمد آنان نیز هست؛ امّا انسانِ «حامد» به ماسوای حَق، توجّهی ندارد و «ندیدن» غیر از «نبودن» است. این مرحله نهایی «فرار الی الله» در بخش علمی است.
مقام عمل هم مراتبی دارد که عبارت است از فرار از معصیت به اطاعت، فرار از اطاعت بردگانه و تاجرانه (اطاعت برای ترس از جهنّم یا شوق به بهشت) به اطاعت شاکرانه و عاشقانه (اطاعت برای شکر و محبّت خدا)، و از این مرحله هم فرار کردن و اطاعت و شکر و محبّت را هم ندیدن و فقط غرق در شهود محبوب شدن. البتّه مراحل پایانی بخش عمل با بخشهای علم یکی میشود؛ یعنی، پایان عمل همان شهود است؛ عمل تمام شدنی است، ولی علم و معرفت حق، پایان ناپذیر است.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان