24 آبان 1396, 16:28
گرچه قرآن کریم مردم را به دو گروه دنیا طلب و آخرت طلب تقسیم می کند: ﴿ منکم من یرید الدنیا ومنکم من یرید الاخرة ﴾[1]و میفرماید: عدهای «حرث» و کشت دنیا و عدهای کشت آخرت طلب میکنند: ﴿ من کان یرید حرث الاخرة نزد له فی حرثه ومن کان یرید حرث الدنیا نؤته منها ﴾[2]، ولی در حدیث معروفِ تثلیث، امیرالمؤمنین (علیه السلام) آخرت طلبان را به سه دسته تقسیم کردهاند: دستهای که هدف آنان پرهیز از آتش است، عدهای که شوق به بهشت دارند و گروهی که محبّت خدا مقصود و مطلوب آنهاست. گروه اول و دوم که از خدا غیر خدا را میخواهند نسبت به گروه سوم در حقیقت، دنیا طلبند؛ گرچه مردان با ایمان و اهل نماز و روزهاند؛ زیرا هر چه غیر خداست، گرچه وصول به بهشت و یا نجات از دوزخ باشد، دنیا (به معنای جامع و عام آن) است.
این معنای لطیف را از آیه دیگری میتوان استفاده کرد: ﴿ واصبر نفسک مع الذین یدعون ربّهم بالغدوة والعشی یریدون وجهه ولا تعد عیناک عنهم ترید زینة الحیوة الدنیا ﴾[3]. به رسول اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلّم) دستور داده شد که با کسانی که اهل سیر و سلوکند و در هر با مداد و شامگاه به یاد خدا هستند صابرانه بهسر ببرد و آنها را رها نکند و با دیگران که دنیا طلبند نباشد.
از آیه مزبور چند مطلب استفاده میشود.
یکم: دعوت به ذکر دایمی حق. قرآن کریم در سوره مبارکه «اعراف» نیز مانند آیه مورد بحث عدّهای را به تذکر در بامداد و شامگاه دعوت کرده است: ﴿ واذکر ربک فی نفسک تضرّعاً وخیفَةً ودون الجهر من القول بالغدوّ والاصال ولا تکن من الغافلین ﴾[4]. منظور از بامداد و شامگاه در این دو آیه این نیست که تنها هنگام صبح و غروب به یاد حق باش؛ بلکه مقصود این است که دائماً به یاد حق باش، چنانکه ما اگر خواستیم بگوییم: فلان شخص مطلبی را دائماً بازگو میکند؛ میگوییم: صبح و شام می گوید.... پس انسان همواره باید به یاد حق باشد.
دوم: کسانی که به این دستور عمل میکنند انسانهای «دائم الذکر» هستند که به آیه مبارکه سوره «احزاب» عمل میکنند: ﴿ یا أیها الذین امنوا اذکروا الله ذکراً کثیراً ﴾[5]، آنان دائماً یا زیاد به یاد حقند و غفلت آنها بسیار کم است.
سوم: در این آیه «دنیاطلبی» در مقابل «اراده وجه خدا» قرار گرفته است؛ یعنی اینها اهل ارادهاند و «وجه» خدا را اراده میکنند، یعنی آنان از این تذکّرِ صبح و شام، فرار از دوزخ یا قرار در بهشت را طلب نمیکنند، بلکه «وجه الله» را طلب میکنند و همان طور که امیرالمؤمنین و سایر اهل بیت (علیهم السلام) فرمودند: ﴿ إنما نطعمکم لوجه الله ﴾[6]، اراده این گونه از سالکان کوی حق نیز متوجه «وجه الله» است، نه پرهیز از دوزخ یا وصول به بهشت. پس «اراده» اگر به «وجه الله» تعلق گیرد، سالک در حقیقت، موفق به وصول است و این، برترین مرتبه اراده است؛ اما اگر فقط به پرهیز از دوزخ یا وصول به بهشت تعلق گیرد، او در بین راه میماند؛ زیرا در آیه شریفه بین دو گروه تقابل واقع شد و به رسول اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) خطاب شده است که: تو با کسانی که «وجه الله» را اراده میکنند باش و از آنان فاصله نگیر و به دیگران که دنیا طلبند نگاه نکن.
از این تقابل معلوم میشود عدهای اهل دنیا و گروهی مرید «وجه الله» هستند، ولی دستهای هم هستند که برای پرهیز از دوزخ و وصول به بهشت کوشش میکنند. اینها گرچه نسبت به اهل دنیا، آخرت طلب محسوب میشوند، ولی نسبت به مریدان وجه الله، اهل دنیا (به معنای جامع و عامِ آن) به شمار میروند. چون اینها که در «وسط راه» هستند، گرچه نسبت به پایینتر از خود اهل نجاتند، لیکن نسبت به بالاتر از خودشان هنوز به مقصد نرسیدهاند.
چهارم: سالک راستین، کسی است که چیز زوال ناپذیر را طلب کند و آن «وجه الله» است: ﴿ کل من علیها فان٭ ویبقی وجه ربک ذوالجلال والإکرام ﴾[7]؛
هرچیزی زوال پذیر است و تنها وجه الله، باقی است. پس در حقیقت، سالک راستین کسی است که از فانی سفر و هجرت کند و باقی را طلب کند؛ زیرا میفرماید: ﴿ یریدون وجهه ﴾؛ «وجه الله» را طلب میکنند. وجه الله هم باقی است؛ پس اینها باقی طلبند و مطلوب پایدار را طلب میکنند.
پنجم: پیغمبر اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) برابر این آیه، دو مأموریت پیدا کرده است: یکی این که از دنیا طلبان صرف نظر کند و با آنها نباشد. دوم این که با طالبان و سالکان مرید «وجه الله» به سر ببرد. البته با دنیا طلبان زندگی کردن آسان است؛ چون با لذّتهای نفس همراه است. آنان مسرِف، مُتْرَف و مرفّهند و اگر انسان با آنان زندگی کند، از نعمتهای آنان برخوردار می شود و رنجی نمی برد، ولی همسفر شدن با محرومان و سالکان کوی «وجه الله» دشوار است و به همین جهت هم خدا به رسول اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلّم) دستور صبر میدهد: ﴿ واصبر نفسک مع الذین یدعون ربهم بالغداوة والعشی یریدون وجهه ﴾[8] .فاصله گرفتن از دنیا طلبان هم باید با «هَجْر جمیل»، همراه باشد؛ زیرا ذات اقدس خداوند گرچه به رسول اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلّم( فرمود: با آنها مباش؛ اما آن حضرت نمیتواند آنها را رها کند؛ چون پیامبرِ آنها نیز هست و بنابراین، باید آنها را هم تربیت و هدایت کند. از این رو در آیه دیگری آمده است: ﴿ واهجرهم هجراً جمیلاً ﴾[9]. اگر راهنمای مردم از آنان جدا و منزوی شود، چنین هَجْری، هَجْرِ جمیل نیست؛ زیرا آنها را بدون سرپرست رها کرده است؛ در حالی که پیام خدا را باید به آنها برساند، ولی اگر در عین این که به مقدار لزوم، هدایت آنها را بر عهده دارد؛ با آنها با صفا و صمیمیّت به سر نبرد، در حلقه آنها شرکت نکند و آنها را به جمع خاص خود راه ندهد چنین رفتاری هجر جمیل است.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان