احترام به استاد
معرفی اجمالی : فقیه و عارف ژرف اندیش، ابنابىجمهور احسائىدر خانوادهاى پارسا و اهل علم و دانش دیده به جهان گشود. جدّش شیخ ابراهیم و پدرش شیخ على، عالمانى خدا ترس و صاحب نظر بودند .
ابنابىجمهور دانشهاى دینى مرسوم آن روز را از عالمان دیار خویش بیاموخت و در کوتاه زمانى، سرآمد معاصران گردید. براى تکمیل تحصیلات خود، راهى نجف شد و در آستان مبارک خاتم الاوصیاء، به کسب کمالات علمى و معنوى پرداخت و از بزرگان آن حوزه مقدسه چونان: شیخ فاضل شرف الدین حسین بن عبدالکریم فتال بهرهها برد .
سپس براى تکمیل تهذیب و اتقان یافتهها و دانشهاى خود،مسافرتهاى علمى خویش را آغاز کرد. مکه، اماکن و مشاهد مشرفّه مدینه، شام را زیارت نمود و سپس به مدّت یک ماه، شب و روز از محضر فقیه پارسا على بن هلال جزایرى بهره برد .
بار دیگر به وطن و سپس به بغداد و پس از آن به سرزمین خراسان و زیارت ثامن الائمه شتافت. او در حین سفر، شاگردانى تربیت کرد، کتابهایى نوشت و با عالمانى چون قاضى القضاة اسلام محمد بن احمد موسوى حسینى، عالم و واعظ ژرف اندیش، اسحاق واعظ قمى کاشانى و حرز الدین اوائلى، ملاقات داشته و از آنان اجازه نقل حدیث گرفته است.
با ورود آن بزرگوار به خراسان، حوزه مشهد رونق و جنبوجوش ویژهاى یافت. عالم جلیل القدر سیّد محسن رضوى، که خود از اشراف و بزرگان شهر بود، قدوم او را گرامى داشت و در منزل خویش، پذیرایش شد.
در مشهد، کشف البراهین و برخى کتابهاى دیگر را نوشت، در بیشتر علوم، دیدگاههایى نو داشت. در فلسفه از ادامه دهندگان مشرب سیّد حیدر آملى و مؤثر در پیدایى حکمت متعالیه بوده است .
او، در کتاب "مجلى مرآة المنجى" بین عرفان، فلسفه و کلام جمع کرده و با بهرهورى از این سه منبع، معارف فلسفى عرفانى و دینى را تبیین کرده است .
آثار وجودى او
افزون بر تربیت دهها شاگرد در نجف و خراسان، چون سید محسن بن محمد رضوى قمى، محمود بن سید علاء الدین طالقانى، محمد بن صالح غروى، ربیعة بن جمعه الجزائرى. بیست و چهار کتاب از خود به یادگار نهاد. که از جمله آنهاست:
1. المسالک الجامعیّة فى شرح الالفیّة الشهیدیّة، در فقه و مسائل احکام.
2. الأقطاب الفقهیّة و الوظایف الدینیّة على مذهب الامامیة، در زمینه قواعد فقهى،که به سبک "قواعد شهید اوّل" تنظیم شده است .
3. بدایة النهایة فى الحکمة الاشراقیه .
4. رساله کاشفة الاحوال عن احوال الاستدلال.
5. دررالآلى العمادیة فى الاحادیث الفقهیه. این کتاب بعد از عوالى نوشته شده است .
6. عوالی اللئالى العزیزیّة فى الاحادیث الدینیّة .
متن دستور العمل:
«سفارش مى کنم تو را بر پاس داشتن حقوق استاد و معلّمت. »
نخست باید بدانى او، راهنما، هادى و مرشد و فراخواننده تو به علم و دانش است. بلکه او هدایت و سازندگى تو را همّ خویش کرد. او کسى است که رنجهاى تنفرسایى را براى راهنمایى تو به جان خرید تا تو از روى تحقیق و بصیرت، به راه حق رهنمون شدی و اهل هدایت و صاحب توفیق گشتى پس او پدر حقیقى، استاد معنوى و نعمتبخش تو پس از خداست .
بنابراین، با تمام توان حق او را پاس بدار و از او به بزرگى بین مردم یاد کن.
در احترام و ستایش او بکوش، تا از جرم عظیم عاق پدر معنوى و ناسپاسىاش در امان مانى .
دستورات او را فرمان بر [اطاعت کن]، زیرا سید عالمیان پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) فرمود:
« هر که شخصى را یک مطلب بیاموزد، در حقیقت مالک او شود. پرسیده شد: یعنى مىتواند او را بفروشد؟ پاسخ داد: نه. حق امر و نهى نسبت به او پیدا مى کند».
باید از او حکم و دستور بخواهد، چون شاگرد، مأمور به فرمان بردارى استاد خویش است.
درباره مواظبت بر حقوق استاد و چگونگى آن، آمده است:
وقتى وارد مجلسى که او حضور دارد، شدى، سلام کن و از اواحترام خاصى به عمل آور. در پایین پاى مجلس او بنشین و حضور او را بزرگ شمار. در حضور او با دیگرى مشورت مکن. صدایت بلندتر از صداى او نباشد. مواظب باش در حضور تو، هیچ کس غیبت او نکند. وقتى پرسش مطرح مى شود، پیش از استاد، پاسخ مگو. باتمام رو به او توجّه کن. به حرفهایش نیک گوش بدار و به درستى گفتههاى او معتقد باش .در حضور مردم، سخنش را رد مکن و هنگام خستگى و بى حوصلگى زیاد سؤال مکن. با دشمنان او، همراه مشو و دوستان او را دشمن مدار. وقتى پرسشى مى کنى و او پاسخ نمى دهد، تکرار مکن. چون مریض شد به عیادتش، شتاب کن. هنگامى که غایب مى شود از حال او پرس و جو کن.هنگامى که به دیدار یار شتافت، بر جنازه او حاضر شو .
چون چنین کردى، خداوند قصد تو را، از استفاده از محضر او، براى تقرب به خدا و جلب خوشنودى حق، مى داند. ولى اگر رفتارت با استاد چنین نبود، سزاوار آنى که خداوند دانش و شرف را از تو بگیرد .
این وصیت من به توست. به خدا مى سپارمت. او، مرا بس است و بهترین وکیل مى باشد .
این مختصر را نیازمند در گاه خداى بى نیاز، محمد بن على بن ابراهیم بن ابى جمهور احساوى، قلمى کرد.»
منبع:
- فصلنامه حوزه شماره 55
پیامها:
- 1. استاد از آن جهت حکم پدر را دارد که حیات معنوی انسان مرهون زحمات اوست، همانطور که حیات طبیعی آدمی وابسته به پدر اوست.
- 2. در فرهنگ اسلامی بین استاد و شاگرد یک رابطه عاطفی برقرار است به نحوی که شاگرد، خود را مدیون استاد و مسئول در برابر او می داند.
- 3. لطف استاد به شاگرد خالصانه و بیپیرایه است، نه کاسبکارانه و منفعت مدارانه، همچون محبت پدر به فرزند.
- 4. اگر حیات و رشد طبیعی ما مدیون تلاش و کوشش پدر است حیات جاودانه و تعالی ابدی ما مرهون زحمات بی دریغ اساتید ماست.
- 5. در فرهنگ تربیت دینی، استاد صرفا واسطه ای برای افزایش علم و دانش نیست بلکه الگویی برای قداست و کسب بینش ونگرش است.