دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

اختصاص

اختصاص بر وزن إفتعال از ماده ی"خصَّ" و در لغت به معنای فضیلت دادن و مختص گرداندن است[1]و دراصطلاح نحو عبارت است از تخصیص حکم ضمیر غیر غائب به اسم ظاهر معرفه بعد از آن
No image
اختصاص

نویسنده: محسن بي باك

كلمات كليدي: مختص، مخصوص، "أخُصُّ" محذوف، أيّها، أيّتها، فخر، تواضع، بيان مقصود از ضمير

اختصاص بر وزن إفتعال از ماده ی"خصَّ" و در لغت به معنای فضیلت دادن و مختص گرداندن است[1]و دراصطلاح نحو عبارت است از تخصیص حکم ضمیر غیر غائب به اسم ظاهر معرفه بعد از آن.[2] به­عنوان مثال در عبارت «نحن معشرَالعلم نُصلِحُ الأمة» حکم اصلاح امت که در واقع حکم ضمیر "نحن" است به اسم ظاهر یعنی "معشرالعلم" اختصاص پیدا کرده است؛ با این بیان، ابهامی[3] که در ضمیر وجود دارد برطرف شده است. [4]

وجه نامگذاری

همان طور که از تعریف اختصاص در اصطلاح نحو بر می­آید نام­گذاری این باب به نام "اختصاص" به­جهت غرض اصلی آن (تخصیص حکم ضمیر به اسم ظاهر) بوده است. [5]

جایگاه اختصاص

عالمان نحو در مباحث مفعول­‌به، متعرض حذف وجوبی عامل مفعول­‌به شده و در ضمن ابواب معینی، از اختصاص در کنار تحذیر، اغراء و... بحث کرده‌اند[6] و گاهی از باب اختصاص به "المنصوب علی الاختصاص" تعبیر کرده­اند.[7]

ارکان اختصاص

با توجه به تعریف، اختصاص دارای سه رکن می‌باشد:

1. ضمیر غیر غائب

منظور ضمیری است که حکم به آن تعلق گرفته است و با توجه به قید غیر غائب، اختصاص فقط در ضمیر متکلم و مخاطب محقق می‌شود لذا در ضمیر غائب و اسم ظاهر اختصاص راه ندارد.[8]

الف. ضمیر غائب؛ مانند: «بهم أهل البیت ختمت المکارمُ»؛ در این مثال "أهل" مجرور و بدل برای "هم" است و متعلق حکم، ضمیر غائب و از باب اختصاص خارج است.

ب. اسم ظاهر؛ مانند: «بزیدٍ العالم تقتدی الناس»؛ در این مثال "العالم" مجرور و نعت برای "زیدٍ" است و متعلق حکم، اسم ظاهر و از باب اختصاص خارج است.

2. اسم مختص

منظور همان اسم ظاهر معرفه است که بعد از ضمیر می‌آید و حکم ضمیر به آن اختصاص پیدا می‌کند؛ به این اسم ظاهر "مخصوص" نیز گفته می‌شود.[9]

3. حکم متعلق به ضمیر

منظور همان حکمی است که به ضمیر تعلق داشته و به اسم ظاهر معرفه اختصاص پیدا کرده است.

اعراب اسم مختص

اسم مختص، منصوب است بنابر مفعول­‌به برای فعل محذوف "أعنی"[10] یا "أخُصُّ"[11] که حذف آن واجب است.

از فعل محذوف و اسم مختص یک جمله تشکیل می‌شود که آن را جمله اختصاصیه می‌نامند. این جمله، حالیه و محلا منصوب است.[12]

انحای اسم مختص

اسم مختص به چهار صورت می­آید:[13]

1. معرفه به ال؛ مانند: ‌: «نحن المسلمین ننصر المظلوم».

2. مضاف به معرفه؛ مانند: «نحن أبناءَ الاسلام ننصر المظلوم».

3. عَلَم؛[14] مانند: «أنا علیاً أنصر المظلوم».

4. أیّها و أیّتها؛ مانند: «نحن _أیها الجنودُ_ حماةُ الاسلام»، «ربنا اغفر لنا أیّتها الجماعةُ».

"أیّها" و "أیّتها" اسم مختص

در مورد این شکل از اسم مختص به نکات زیر توجه شود:

الف. ایّ مبنی[15] بر ضم و محلا منصوب است.

ب. لازم است بعد از آن دو، اسم دارای "ال" آورده شود که این اسم به جهت تبعیت از لفظ "ایُّ" علامت اعراب رفع گرفته است.[16]

ج. "ها" حرف تنبیه و مبنی بر سکون است.[17]

غرض از اختصاص

همانطور که در تعریف و وجه نامگذاری بیان شد غرض اصلی از اختصاص همان تخصیص حکم ضمیر به اسم ظاهر است اما اغراض دیگری[18] نیز در اختصاص وجود دارد که به چند نمونه اشاره می‌شود:

1. فخر؛ مانند: «عَلَیَّ أیّها الجوادُ یعتمد الفقیر»؛ این عبارت با معرفی متکلم به عنوان انسان جواد و بخشنده در برخورد با انسانهای فقیر، به نوعی تفاخر اشاره می‌کند.

2. تواضع؛ مانند: «إنی أیّها العبدُ فقیر الی عفو الله»؛ در این مثال متکلم با معرفی خود به عنوان عبد، به تواضع خود اشاره می‌کند.

3. بیان مقصود از ضمیر؛[19] مانند: «أنا أدخل أیها الرجلُ».

اختصاص در قرآن و حدیث

1. «إِنَّمَا یرِیدُ اللَّهُ لِیذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیتِ وَ یطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا»[20] (خداوند فقط می‌خواهد پلیدی و گناه را از شما اهل بیت دور کند و کاملا شما را پاک سازد)؛ در این آیه شریفه "اهل­البیت" اسم مختص و منصوب است بنا بر مفعول­‌به برای "أخص" محذوف.

2. قال النبی(ص): «نحن معاشرَ الانبیاء أشدُ الناس بلاءً»[21] (پیامبر اکرم فرمودند: ‌ما گروه پیامبران مورد شدید ترین بلاها واقع می‌شویم)؛ در این حدیث شریف "معاشر" اسم مختص و منصوب بنا بر مفعول­‌به برای "أخُصُّ" محذوف است.

مقاله

جایگاه در درختواره نحو

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.

پر بازدیدترین ها

No image

صیغه تعجب

این نوشتار به صورت جداگانه در هر یک از دو صیغه قیاسی تعجب به بررسی نحوه ساخت صیغه، اعراب جمله تعجبی، احکام و برخی نکات هر یک پرداخته و در پایان به نکاتی پیرامون صیغه تعجب اشاره خواهد داشت.
No image

اصل در فاعل

این نوشتار به بررسی چند اصل در فاعل پرداخته و در ضمن هر اصل از امکان مخالفت با آن و موارد مخالفت در صورت امکان، بحث می‌کند.
No image

عوامل مؤثر در کاربرد "مصدر مؤول"

این نوشتار ابتدا به تعریف "مصدر صریح" و "مصدر مؤول" اشاره داشته و در ادامه به بررسی عوامل مؤثر در کاربرد "مصدر مؤول" می‌پردازد و در پایان برخی فرقهای میان مصدر صریح و مؤول بیان می‌شود.
No image

اسم فعل

عنوان مورد بحث ترکیب اضافی و مشتمل بر دو لفظ "اسم" و "فعل" است. "اسم فعل" در اصطلاح نحو، اسمی را گویند که دلالت بر فعل معین داشته و بدون قبول علامت آن فعل و تأثیر از عوامل، متضمن معنا، زمان و عمل آن است
No image

فاعل

کلمه‌‌ی "فاعل"، اسم فاعل از ماده‌ی "فعل" و در لغت به معنای عامل و انجام دهنده است. فاعل در اصطلاح نحو، اسمی را گویند که عامل مقدّم به نحوی به آن اسناد داده شده که یا فعلی توسط آن ایجاد شده و یا فعلی قائم به آن است؛
Powered by TayaCMS