20 تیر 1397, 0:0
بسیاری از ناهنجاریهای رفتاری و اختلافات خانوادگی و مشاجرات میان دوستان و فامیلها، و حتی تنشها و نزاعهای سیاسی، پدیدهای است که از «بی صداقتی» و «ناخالصی» به وجود میآید. و مگر «نفاق» هم نوعی عدم صداقت نیست؟ «فریب» نیز، جلوه دیگری از ناراستی در گفتار و رفتار است و ... کم نیست «طلاق»هایی که ریشه در عدم صداقت در مراحل اولیه ازدواج در اظهارات، ادعاها، وعدهها، وانمود کردنها و پاسخهاست. با این حساب، صداقت،
استوارترین بنیانی است که دوستیها، مشارکتها، ازدواجها، مبارزات سیاسی و ... بر آن استوار میگردد و بدون آن، همه این بنیانها در معرض فروپاشی و گسیختگی است. کسی که در «گفتار»، صادق و راست باشد، از «دروغ» پرهیز میکند، چه به شوخی چه جدی. کسی که در «دوستی» صادق باشد، به مقتضیات دوستی پای بند است و ایثار و فداکاری، گذشت نسبت به خطاها، تحمل تندیها و جفاها، همکاری در گرفتاریها و نیازمندیها، همدردی در مشکلات و غمها خواهد داشت. کسی که در «ایمان» صادق باشد، از نفاق و دورنگی و ریا دوری میکند. آن که در «زهد»، صادق باشد، ریاکارانه و از روی مردم فریبی، تظاهر به زهد و ساده زیستی و ترک دنیا نمیکند. به قول سعدی:
ترک دنیا به مردم آموزند
خویشتن سیم و غلّه اندوزند
آن که در پند و موعظه و تبلیغ و ارشاد صداقت داشته باشد، عملش آینه حرفش و رفتارش شاهد گفتارش خواهد بود وگرنه به قول حافظ: «توبه فرمایان چرا خود، توبه کمتر میکنند؟»و «صدق در عهد» وفای به قولها و قرارها و تعهدات است. اینگونه صداقتها، معیار و ملاک مسلمانی و نشانه نزدیکی فکری و عملی به صاحبِ شریعت، حضرت رسول(ص) است، که فرمود: «اَقْرَبُکُمْ مِنّی غَداً فی اَلمَوقِفِ اَصْدَقُکُمْ فی الحدیثِ وَ اَدّاکم لِلأمانة وَ اَوْفاکم بِالعَهد ...» نزدیکترین شما به من در موقف قیامت، کسی است که راستگوتر، امانت دارتر و باوفاتر به پیمان باشد. به فرموده پیامبر خدا(ص): راستی در گفتار، تعهد نسبت به امانت مردم و وفا به پیمان، نشانه «صداقت» و معیار قرب به آن حضرت است و هر که دروغگو، خائن و بی وفا باشد، از آن رسول صدق و امانت و وفا فرسنگها فاصله دارد.
قوام هر جامعه، به اعتماد انسانها به یکدیگر است. آنچه این بنیان را استوار و مستحکم میسازد، صداقت انسانها نسبت به هم است و اگر صدق و راستی از جامعهای رخت بربندد، زندگیها هم دشوار، ناامن، تلخ و نکبت بار خواهد بود. آیا شما همانطور که مینمایید، هستید؟ آیا آنچه به دیگران نسبت به افکار و روحیات و زندگی خویش «وانمود» میکنید، «بودِ» زندگی شما هم همان گونه است؟بایزید بسطامی گفته است: «یا چنان نمای که هستی، یا چنان باش که مینمایی!» و این، یعنی «صداقت».دوچهرهها نیز فاقد صداقتاند. آنان که ظاهر و باطنشان یکی نیست و گفتار و رفتارشان به هم نمیخورد و رو در رو و پشت سر، با دیگران برخوردی متفاوت دارند. در ظاهر و پیش رو، اظهار ارادت و دوستی و اخلاص دارند، اما پشت سر، از غیبت و سخنچینی و تهمت و افشای عیوب و تحقیر و توهین، پروا ندارند. این گر نفاق نیست، پس چیست؟امام باقر(ع) فرمود: «بئسَ العبدُ عبدٌ یَکُونُ ذا وَجْهَینِ و ذا لِسانَیْنِ، یُطْری اَخاهُ شاهِداً و یأکُلُه غائباً» بد بندهای است آن که دوچهره و دوزبانه باشد، هنگامی که برادر دینیاش را میبیند، در حضورش تعریف و تمجیدش میکند، ولی پشت سر (با غیبت کردن) او را میخورد! دو رویان، هم در دنیا بی آبرویند، هم در آخرت، گرفتار عذاب الهی. زهد دروغی، طاعتِ ریایی، توبه غیر واقعی، انفاق و خرج کردنهای ریاکارانه، چرب زبانیها و تملّقهای مردم فریبانه، گندم نمایی و جوفروشی و ... همه نشانه هایی از فقدان «گوهر صداقت» در زندگی اجتماعی است. ادبیات غنی فارسی، پر است از شکایتها و نالیدنها از دست ریاکاران و سالوس بازان و عوام فریبان و دورنگیها. صورت زیبا به کار نمیآید، سیرت زیبا مطلوب انسانهای کمالطلب است. حتی آنان که چهرهای به ظاهر باایمان و مذهبی دارند، اما در رفتار اجتماعی، از هیچ نیرنگ و تقلّب و تخلّف و دروغی پرهیز نمیکنند، آن طاعت و عبادت هم به کارشان نخواهد آمد. به گفته سعدی:
طاعت آن نیست که بر خاک نهی پیشانی
«صدق» پیش آر، که اخلاص به پیشانی نیست
و این مضمون حدیث است که: به رکوع و سجود طولانی اشخاص نگاه نکنید، چون به آن عادت کرده است. بنگرید به راستگویی و امانت داریاش. قرآن کریم، فرمان میدهد که «با صادقان باشید» (کونوا مع الصادقین). از سوی دیگر از برخی بزرگان و انبیاء، با عنوانِ «صدیق» و «صادق الوعد» یاد میکند. لقبِ حضرت زهرا(ع) نیز «صدیقه» بود. نعمت صداقت نیز، موهبتی است که از سوی خداوند به برخی داده میشود و «صدیقین»، همتراز با شهدا و انبیاء و صالحان به شمار آمدهاند. به فرموده امام صادق(ع)، سرلوحه دعوت همه پیامبران در مسایل معاشرتی و اخلاقی، «راستگویی» و «امانت داری» بوده است:
«اِنّ الله عزوجلّ لم یَبْعَثِ الأنبیاءِ اِلاّ بِصدْقِ الحدیثِ و اداء الأمانةِ اِلیَ البَرِّ و الفاجِرِ»
باز از کلام آن حضرت است که: به حضرت اسماعیل، از آن رو «صادق الوعد» گفتند که با کسی در جایی قرار گذاشت و تا مدتی (یکسال هم گفته اند) همانجا منتظر ماند. از این رو خداوند او را صادق الوعد نامید.
صدق، تنها به عنوان یک خصلت فردی، یا احیانا در معاشرتهای خانوادگی و دوستانه نیست. در صحنه اجتماع و فعالیتهای سیاسی و عملکرد شخصیتهای مشهور هم مصداق و مورد پیدا میکند. گاهی کسانی برای خودنمایی و شهرتطلبی به مبارزه میپردازند، تا خود را به عنوان چهرهای انقلابی بشناسانند. برخی هم از روی تعهد و تکلیف و سوز دینی و شعور انسانی مبارزه میکنند. بعضی فریبکارانه شعار مردمدوستی و حمایت از خلق و دفاع از مظلومین و محرومین میدهند. برخی هم به راستی قلبشان برای مردم میتپد و صادقانه به مردم عشق میورزند و برای نجات و رستگاری و بهروزی آنان میکوشند. برخی برای جلب حمایت مردم و جذب «آراء»، به وعده دادن میپردازند و مردم را جذب میکنند، برخی هم صادقانه برای ادای وظیفه و خدمت به جامعه در عرصه «انتخابات» شرکت میکنند. چه بسیار از جوانانی که فریب «شعارهای سیاسی» و «حرفهای داغ و انقلابی» را خورده و میخورند و جذب کسانی میشوند که فاقد صداقتاند. فعالیتهای گروهکها در اول انقلاب در جذب جوانان و چهره بظاهر انقلابی نیز شاهدی از همین نیرنگ بازیهاست. «صداقت سیاسی»، آن است که عملکردها، شعارها، اهداف و جهت گیری فعالان سیاسی، برخاسته از ایمان و الهام گرفته از تعهد و برای کسب رضای الهی باشد و از هرگونه «سیاسی کاری» و دروغ و جعل و تهمت و کتمان حقایق پرهیز شود و استقامت بر سر مواضع حق، دستخوش کشاکش منفعتطلبی و خودمحوری نگردد. کسی که اهداف اصلی خود را در یک عمل سیاسی از دید مردم پنهان میکند و با «مرحلهای عمل کردن»، از جو صداقت عمومی سوءاستفاده میکند و موقعیت موجهین را وجه المصالحه امیال و اهداف خویش میسازد و در نهایت، به «خود» بیش از «حق» میاندیشد، «صادق» نیست. صداقت سیاسی آن است که کسی از شعار و منطقِ «هدف، وسیله را توجیه میکند» بهره نگیرد و در عملکرد سیاسی خود به چارچوب شرع و حق و معیارها و ارزشها پایبند باشد. تفاوتی که میان «سیاست علوی» و شیوه معاویه بود، ریشه در همین مسأله داشت. معاویه برای رسیدن به مقاصد خود از هیچ خلاف شرع و دروغ و تزویر و خیانتی ابا نداشت. اما آنچه دست حضرت علی(ع) را بسته بود که نمیتوانست همچون امویان رفتار کند، «تقیّد و تعهّد به شرع و حق» و «صداقت سیاسی» بود و آنچه سبب شد آن امام راستین، حتی یک روز هم بر سر کار بودن معاویه را تحمل نکند و علی رغم مصلحتاندیشیهای برخی، او را کنار بگذارد، همان صداقت سیاسی بود، وگرنه میتوانست تا محکمتر شدن پایههای حکومتش با معاویه «معامله سیاسی» کند، سپس او را برکنار کند. داشتن «مواضع شفاف»، البته در عمل نه فقط در شعار، و پنهانی زد و بند نداشتن، از نمودهای دیگر صداقت سیاسی است. علی(ع) به نیروهای نظامی خویش نامه مینویسد که:وظیفه من در مقابل شما آن است که (جز در مسایل نظامی و اسرار جنگ) رازی را از شما پنهان نکنم و شما را بی بهره نگذارم و حقی را از جای خودش تأخیر نیندازم. شما هم تکلیف اطاعت و فرمانبرداری دارید. صدق در گفتار و صداقت در کردار، انسان را محبوب دلها و مورد اعتماد مردم میگرداند. برعکس، تصنع و تظاهر و ریا و نفاق و دروغ، هم فرد را در جامعه بی اعتبار و نزد خداوند، مطرود میسازد، هم پیوندهای اجتماعی را میگسلاند و جوّ بی اعتمادی پدید میآورد. گذشته از آنکه خود انسانهای دور از صداقت، دچار شخصیت دوگانه و تضاد شخصیت میشوند و هنگام برملا شدن دروغ و نفاق و ریاکاری آنان، گرفتار رنج و عذاب ابدی وجدان میشوند. اما افراد صادق، درستکار، بااخلاص، هم آرامش وجدان دارند و هم مطمئناند که چیزی جز آنچه «می نمایند»، نیست، تا از فاش شدن آن «چهره پنهان» و «خبث درون»، نگران باشند. آن را که حساب پاک است، از محاسبه چه باک است! ...
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان