31 شهریور 1397, 0:0
در مقالات قبل اشاره کردیم که تفاسیر مختلفی از اخلاق فضیلت ارائه شده است که میتوان عمدهترین آنها را در سه دسته جای داد. این نوع اخلاق فضیلت، که مهمترین تفاسیر از فضیلتگرایی در اخلاق محسوب میشوند، عبارتند از: سعادتگرایی، نظریههای فاعل مبنا و اخلاق مراقبت. در نوشتار قبل در خصوص سعادتگرایی و اخلاق مراقبت مطالبی بیان شد. در نوشتار حاضر در خصوص تفاسیر فاعل مبنا از اخلاق فضیلت، مطالبی بیان میگردد.
مایکل اسلت از مدافعان سرسخت نظریه «فاعل مبنا» است. وی در این باره میگوید: «ارزیابی از اخلاقی بودن یک رفتار، ناشی از ارزیابی (انگیزهها و یا ویژگیهای منش) فاعل آن خواهد بود. احکامی که در خصوص سعادت هستند، به نوبه خود یا از مدعیاتی که راجع به رفتار درست و فضیلت است، استنتاج شدهاند و یا اینکه مستقل از آن مدعیات میباشند». به بیان دیگر، چون در این نظریه فاعل اخلاقی مستقل از مبنای سعادت گرایانه ارزیابی میشود، هر دیدگاهی را که دارای این ساختار کلی باشد، میتوان دیدگاهی مبتنی بر فاعل نامید. اسلت معتقد است: «یک دیدگاه مبتنی بر فاعل، هم با دیدگاههای شهود گرایانه ای که ارزیابی فعل را مستقل از ارزیابی فاعل میدانند و در ارزیابی عمل به هیچ غایت دیگری جز نفس عمل استناد نمیجویند، مغایرت دارد و هم متفاوت از نظریه خانم هورستهوس است که مبتنی بر سعادت بوده و ارزیابی فاعل را مقدم بر ارزیابی فعل میداند».
این نگاه به اخلاق فضیلت، با این ادعا تبیین شده که برخی از انگیزهها، بدون آنکه بالفعل موجب سعادت انسان مثلاً موجب تقویت انسان در هدف و یا حتی موجب خیرخواهی گردند، به طور مستقلی ستایش آمیز و تحسین برانگیز میباشند. به بیان دیگر، انگیزههایی مانند خیرخواهی را میتوان به نحوی پایه و مبنایی قابل تمجید بدانیم و اعمال و رفتارها را نیز با توجه به میزان ارتباطشان با این انگیزهها ارزیابی نماییم. در این صورت، باید گفت عملی درست است که بیان کننده و منعکس کننده مثلاً انگیزه خیرخواهی باشد و عملی نادرست است که بیانگر و منعکس کننده فقدان انگیزه خیرخواهی است. اسلت معتقد است. یک نمونه روشن از چنین نظریهای از طرف جیمز مارتینو در کتاب «انواع نظریههای اخلاقی» مطرح گردیده است. مارتینو در این کتاب مدعی است، انگیزهها دارای مراتب و درجاتیاند که بر مبنایی شهودی از ناحیه احترام الهی قرار گرفتهاند. این انگیزهها به گونهای ترتیب یافتهاند که در بالا، رحمت و شفقت و در پایین، انگیزه بدخواهی قرار دارد، درستی و نادرستی رفتاری نیز بستگی به این دارد که آیا در زمینهای که فعل در آن صورت پذیرفته است، این رفتار نمایانگر بالاترین انگیزه است یا خیر؛ در صورت اول، عمل درست است و در صورتی که عمل نمایانگر انگیزه بدخواهی باشد، نادرست است. اسلت معتقد است: افرادی مانند کانت، هیوم، آگوستین و دیگرانی هم دیدگاه هایی در این باره دارند. ولی هیچ یک از این دیدگاهها را نمیتوان به صورتی تفسیر نمود که مبتنی بر فاعل باشند. حتی افلاطون نیز در کتاب چهارم از جمهوریت میگوید: «رفتارها تا آنجا که فضیلت نفس را حفظ نمایند، درست میباشند»؛ با این وجود، وی نیز درک این ارزش را در نوعی خیر، که در مُثُل قرار دارند و مقدم بر فهم ما از فضیلت هستند، به حساب میآورد. دیدگاه افلاطون ممکن است مانند دیدگاه خانم هورستهوس، ارزیابی فاعل را مقدم بر ارزیابی فعل بداند، اما این دیدگاه به طور قطع دیدگاهی مبتنی بر فاعل نمیباشد.
فرانسیس هاتچسون دیدگاهی دارد که در تبیین اخلاق فاعل مبنا به ما کمک میکند. وی معتقد است: در ارزیابیهای اخلاقی باید انگیزهها را فی نفسه و اعمال را تا حدی بر حسب نتایجشان ارزیابی کرد. این نظریه در واقع یک نظریهای ترکیبی است که بین نوع ارزیابی اعمال با نوع ارزیابی انگیزهها تمایز قائل شده است. این دیدگاه از یک سو نتیجه گراست و از سوی دیگر، در بعد ارزیابی انگیزهها غیر نتیجه گراست.
اخلاق فاعل مبنا، در بعد ارزیابی انگیزهها با دیدگاه هاتچسون موافق است، اما با اصلاح دیدگاه وی، با این بیان که اگر بتوان انگیزهها را فی نفسه و مستقل از نتایجی که به بار میآورند، ارزیابی کرد. در این صورت، میتوان اعمال و رفتارها را نیز بدون ارجاع به نتایج و تنها بر حسب انگیزههای ذاتی آنها ارزیابی نماییم. این امر دقیقاً نوعی اخلاق فضیلت مبتنی بر فاعل را نتیجه میدهد که مایکل اسلت آن را اخلاق در قالب خیرخواهی عام مینامد. در عین حال، وی از نوعی اخلاق فضیلت فاعل مبنا دفاع میکند که هم به چگونگی رفتار ما با اقوام و آشنایان و هم به تعهدات ما نسبت به سایر همنوعان و بیگانگان توجه داشته و به دنبال جمع میان این دو نوع انگیزه و علاقه انسانی است. وی از ایجاد تعادل میان این دو علاقه دفاع میکند و معتقد است: مطابق این دیدگاه، ضرورتی ندارد تا تمام منافع فرد یا گروهی را و یا عمده منافع آنان را صرف منافع عموم کرد. همچنین به عکس، نباید عمده منافع عموم مردم را صرف فرد یا گروه خاصی کرد. در این صورت، این اخلاق نه شخص محور است و نه تنگ نظرانه. این اخلاق فضیلت در واقع متضمن اصل تعادل است تا جمع بی طرفانه یا جانبدارانه میان این دو گروه.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان