25 خرداد 1390, 0:0
اخلاق، فلسفه اخلاق، اخلاق هنجاري
حسین راضی
در یک نگاه کلی، کارهای اختیاری انسان به دو دسته اخلاقی و غیراخلاقی تقسیم میشود. کارهای اخلاقی به آن دسته از کارها گفته میشود که در نظرآد میارزشمند، مقدس، گرانمایه و تحسین برانگیز است؛ مانندسخن حق گفتن در برابر حاکم ستمگر و پذیرش مرگ و تسلیم دشمن نشدن. افعال غیراخلاقی کارهایی است که از چنین قداست وارزشمندی بی بهره است، چه مانند فروتنی نیازمندان در برابرثروتمندان بدسرشت، نفرت انگیز و نکوهیده (ضداخلاقی ) باشد و چه مانند قدم زدن در پارک، خنثی. پس افعال اخلاقی ارزشی معنوی (برتر از ارزشهای مادی ) دارد و هر انسانی آن را میستاید. انسان خوب و اخلاقی ، انسانی است که کارهای اخلاقی انجام میدهد؛ انسان بد، کسی است که کارهای ضدّ اخلاقی میکند و انسان عادی، کسی است که کارهایش نه اخلاقی است و نه ضدّ اخلاقی. البته در یک اصطلاح دیگر، فعل اخلاقی معنای عام دارد وکارهای خوب و بد، هر دو، را شامل میشود. در این اصطلاح کارهای خوب از ارزش اخلاقی مثبت و کارهای بد از ارزش اخلاقی منفی برخوردار است.
اخلاق هنجاری، که بخش مهمیاز فلسفه اخلاق را شکل میدهد، درباره کارهای اخلاقی سخن میگوید و در پی تبیین نظا میاز قواعد و اصول حاکم بر افعال اخلاقی است. اخلاق هنجاری دارای دو بخش است: بخش نخست ازمعیارهای کلی اخلاقی سخن میگوید. خوبها و بدهای کلّی، معیار کار درست، رابطه خوبی و درستی و معیار خوبی و بدی کارها از مباحث این بخش است. بخش دوم از خوبی و بدی، درستی و نادرستی، اخلاقی یاغیراخلاقی بودن افعال خاص سخن میگوید؛ به عبارت دیگر، بخش نخست، از معیار کلی خوبی وبدی و درستی و نادرستی کارها بحث میکند و بخش دوم، مصداقهای آن معیار کلی را تشخیص میدهد. پس بخش نخست تقدم منطقی بر بخش دوم دارد، زیرا مبادی تصدیقی آن را فراهم میسازد. آنچه در ادامه (شمارههای بعدی) این نوشتار، مورد نظر است بخش نخست اخلاق هنجاری، است که اساس بخش دوم را شکل میدهد. پیش از ورود به اصل بحث، بررسی چندمسئله ضروری مینماید، از جمله: موضوع «اخلاق سکولار و اخلاق دینی». در این خصوص باید گفت: بیشتر آرای موجود در زمینه اخلاق هنجاری، استقلال اخلاق از دین را مفروض میگیرد و تلاش میکند مستقل از خدا و دین، نظامی اخلاقی بنیاد نهد. این آرا در واقع نوعی اخلاق سکولار را عرضه میکند. البته این بدان معنا نیست که فرد متدینی که اخلاق خود را با استمداد از آموزههای دینی شکل میدهد، نتواند در این حوزه وارد شود، نظر دهد و به بررسی پردازد؛ بلکه باید گفت یک دین وحیانی ممکن است نظریهای جامع و کامل داشته باشد، بایدها و نبایدهای کلی ارائه دهد و آنها را در نظامی منسجم سامان بخشد؛ و در واقع، ما مدعی هستیم دین اسلام چنین است. آری، تنها بنا بر یک نظریه این بحث برای انسان دیندار بدون موضوع خواهد شد و آن اینکه بگوییم: جدای از بیان خداوند متعال و امر و نهی شرعی هیچ فعلی، خود به خود، خوب یا بد نیست. بنابراین، اگر دین نباشد، سخن گفتن از خوب و بد و معیارآن گزاف خواهد بود. در میان مسلمانان بیشتر متکلمان اهل سنّت، که اشاعره خوانده میشوند، بر آن بودند که جدا از بیان خدای متعال و فرمانهای او هیچ چیز، خود به خود، خوب یا بد نیست و اساسا ًافعال اختیاری انسان فاقد چنین صفاتی است.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان