كلمات كليدي : اعمال صالح، بندگي، عبادت، فرائض، واجبات، مستحبات، تشخيص وظيفه
نویسنده : محمد سودي
واجب در لغت به معنای لازم و ثابت میباشد[1] و فرض و فریضه به معنای اندازهی معین و لازم است.[2] در اصطلاح نیز هر چیزی که خداوند به آن امر فرموده به طوری که در بجا آوردنش ثواب و در ترکش وعدهی عذاب داده باشد آن را فریضه و واجب گویند.[3]
اهمیت انجام واجبات در قرآن
«و کسى که خدا و پیامبرش را اطاعت کند، (در روز رستاخیز) همنشین کسانى خواهد بود که خدا، نعمت خود را بر آنان تمام کرده از پیامبران و صدّیقان و شهدا و صالحان و آنها رفیقهاى خوبى هستند»[4]
این آیه در بیان مرتبهی کامل از اهل ایمان و تقوى است کسانیکه در مقام اطاعت پروردگار و پیروى از حکم و فرمان پیامبر اسلام برآیند و در عقیده و خوى پسندیده استقامت داشته و شائبه تخلّف در آنان نباشد در اثر سعى و کوشش به مرتبه کامل از ایمان نائل شده و ملحق به پیامبران خواهند بود.[5]
« و هر کس اطاعت خدا و رسولش کند، به رستگارى (و پیروزى) عظیمى دست یافته است!»[6]
این جمله وعدهاى است به کسانى که همه اعمال صالح را بجا آورند و از همه گناهان اجتناب کنند؛ چون فوز عظیم را مترتب بر طاعت خدا و رسول کرده است. مساله اطاعت خدا و رسول، کلام جامعى است که همه احکام سابق از واجبات و محرمات را شامل مىشود.[7]
اهمیّت انجام فرائض در احادیث
امام صادق(ع) فرمود:
«خداوند مىفرماید هیچ بندهاى نمىتواند محبت مرا به خود جلب کند مگر اینکه واجبات مرا دوست داشته باشد و به آن عمل کند.»[8]
روشن است کسی که بخواهد نظر شخص دیگری را به خود جلب کند، میبایست به خواستههای او اهمیّت داده، و همّت خویش را مصروف اجابت خواستههای وی کند. البته در دوستی با دیگر انسانها این خطر نیز وجود دارد که خواستههای آنان در تعارض با خواستههای شخص باشد، اما در دوستی با خالق هستی که هرچه قرار داده در جهت آسایش انسان هاست، این خطرات نیز وجود ندارد و آنچه که او از بنده اش میخواهد، جملگی مورد تأیید عقل سلیم میباشد و آسایش دو گیتی را برای انسانی که خواستار جلب محبّت خداست، دربر دارد.
امام علی(ع) میفرماید:
«بشتابید به سوی عبادتها و سبقت بگیرید به انجام اعمال صالح؛ پس اگر کوتاهی از سوی شما صورت گیرد، بپرهیزید از اینکه در انجام واجبات کوتاهی کنید.»[9]
در این روایت حضرت علی(ع) واجبات الهی را خط قرمز کوتاهیهای انسان معرّفی میدارد و سخن آن حضرت این است که اگر کوتاهی هم صورت میگیرد نهایتش مستحبات است اما در واجبات دیگر جای هیچ کوتاهی و کمکاری نیست.[10]
جایگاه فرائض و واجبات در میان اعمال صالح
از آیات قرآن استفاده میشود که بعد از ایمان به خدا، عمل صالح، وسیلهی تکامل نفس و تقرب به خدا و نیل به درجات عالی انسانیت و زندگی پاک و پاکیزه اخروی است.
«هر کس کار شایستهاى انجام دهد، خواه مرد باشد یا زن، در حالى که مؤمن است، او را به حیاتى پاک زنده مىداریم و پاداش آنها را به بهترین اعمالى که انجام مىدادند، خواهیم داد.»[11]
مقصود از عمل صالح، عملی است که در شرع به عنوان واجب یا مستحب معرفی شده است و سالک از طریق انجام آن میتواند سیر و سلوک کند و به مقام قرب نائل گردد. تنها راه همین است و هر راه دیگری بیراهه است و سالک را به مقصد نمیرساند. سالک باید کاملا مطیع شرع باشد و برای سیر و سلوک جز راه شرع راه دیگری را طی نکند. اما آنکس که میخواهد رضایت خالق را جلب کند در مرتبهی اول باید سعی کند واجبات و فرائض دینی را درست بر طبق مقررات شرع انجام دهد که با ترک فرائض و واجبات نمیتوان به مقامات عالی نائل گشت، گرچه در انجام مستحبات و اذکار و اوراد کوشا باشد. [12]
از این رو سفارش رسول خدا ص به امیرمومنان(ع) این است: «اى على! هر گاه دیدى مردم به مستحبّات اشتغال دارند تو به کامل ساختن واجبات بپرداز»[13]و امیر مومنان علی(ع) نیز فرمود: «مستحبات، موجب نزدیکی بندگان به خدا نمیشود وقتی که به واجبات ضرر برساند.»[14]
اهمیت تشخیص واجب در هر زمان
حضرت امام سجاد(ع) مىفرماید: «تعجب مىکنم از کسى که در جستجوى تحصیل فضیلت است، ولى از انجام فرائض واجب کوتاهى مىکند و چنین آدمى از معرفت حقیقت امر و از تشخیص وظیفه خود محروم بوده، حقیقت را سبک و حقیر شمرده و غفلت کرده است از آنچه خداوند متعال او را براى آن ساخته و از وی آن را خواسته است.» [15]
تشخیص وظیفه از امور بسیار مهم است بطورىکه سالکین کار کرده و متدینین روشن ضمیر و حتى آنان که داراى مکاشفه هستند از تشخیص این امر مهم عاجز بوده و در این مرحله انحرافات و گمراهىهایى پیدا مىکنند.
یکى وظیفهاش کسب و تأمین معاش خود و عائله است و از این جهت تسامح مىورزد. دیگرى وظیفهاش تحصیل علم به فرائض و آداب و سنن است ولی سبک مىشمارد. یکى دیگر موظف است که نهایت اهتمام به واجبات و محرمات داشته باشد ولی به امور غیر لازم و کارهاى مستحبى مىپردازد. آن یکى نماز نمىخواند، و دم از دیندارى مىزند. یا روزه نمىگیرد و از فوائد روزه صحبت مىکند یا به کتاب و سنت عمل نکرده و به حرف خدا و پیغمبر گوش نمىدهد و خود را عالم به حقیقت تصور مىکند. یا اهل علم و دانش را مسخره کرده و عقل و برهان را کوچک شمرده و به سخن هر مدعى دروغگو تسلیم مىشود، یا مرتکب صدها خیانت و جنایت و بىانصافى و ربا خوارى و ظلم و دروغ و حیله و تزویر و تهمت و غیبت و بدگویى مىشود و در صف اول جماعت جا مىگیرد.
أغلب مردم متدین در مقام تشخیص وظیفه دچار اشتباه و انحراف مىگردند و چه بسیار به خاطر بجا آوردن امرى مستحب، ترک تکلیف واجب مىکنند؛ یعنى آن اندازه که به امور مستحبى و یا مرسوم و عرفى و متداول اهمیت مىدهند، به وظائف و فرائض لازم خود اهتمام ندارند.[16]
ابزار تشخیص وظیفه
در دین اسلام برای تشخیص آنچه که بر انسان در زمانها و مکانهای مختلف واجب و فرض میباشد، دو وسیله و ابزار تعیین شده است که مراجعه به آنها و استفادهی صحیح و درست از آنها میتواند انسان را به سوی مسیر درست هدایت کند. این دو وسیله عبارتند ار: عقل و وحی.
آنان که با آیات قرآنی آشنایی دارند به خوبی میدانند که در هیچ کتاب آسمانی به اندازهی قرآن به عقل و دلایل عقلی بها داده نشده است.[17] با مراجعه به احادیث و روایات نیز میبینیم که مسئلهی حجیّت عقل برای انسانها از مسلّمات است.
در روایتی امام صادق(ع) میفرمایند: «حجت خدا بر بندگان پیغمبر است و حجت میان بندگان و خدا عقل است.»[18]یعنی خدا دو ابزار برای شناسایی مسیر صحیح قرار داده که عبارتند از پیامبران به عنوان رسانندگان وحی الهی به بندگان و عقل که وسیلهی مناسب تشخیص درست از نادرست و سود از زیان میباشد. البته طبق این روایت عقل از دو سو حجت و دلیل میباشد؛ اول دلیل و حجت خدا بر بندگان و دوم دلیل و حجت بندگان بر خدا. به عبارت دیگر خداوند به سبب وجود عقل میتواند از بندگانش این پرسش را داشته باشد که چرا چنین و چنان کردی و بندگان نیز با دلایل عقلی میتوانند علّت کارهای خویش را برای خدا توضیح دهند و از خدا درخواست جزای مناسب با اعمال خویش را نمایند.
امام باقر(ع) فرمود: «چون خداوند متعال عقل را آفرید به او فرمود پیش بیا، پیش آمد فرمود برگرد، برگشت فرمود بعزت و جلالم مخلوقى بهتر از تو نیافریدم، امر و نهى و پاداش و کیفرم متوجه تو است.»[19]
اداء فرائض و مقام بندگی
عبودیت، تسلیم حق بودن و گردن نهادن به خواست الهى است؛ یعنى "عبد" جز رضاى حق نخواهد و در برابر او در ذلّت و اطاعت مطلق باشد که اصل "عبودیت"، "خضوع" و "تذلّل" است. بنابراین عبد در برابر مولا، وجودى براى خویش قائل نیست؛ ملازم مولاست و از وى فاصله نمىگیرد؛ آزادى و استقلال را از خود سلب مىکند و در برابر مولاى خویش هیچ گونه خلاف و تعدّى نمىکند؛ مطیع اوست و به اراده و خواست او عمل مىکند. بدین ترتیب هر کس لباس بندگى حق به تن کند و ذلّت عبودیت را پذیرا شود به عزّت ربوبیت رسد.[20]
اطاعت نیز که عبارت است از گردن نهادن در برابر اوامر و نواهى مولى، خود یکى از شؤون عبودیت و بردگى براى مولى است؛ زیرا اگر مولى بردهاى را مالک مىشود، هیچ منظورى ندارد جز اینکه مالک اراده و عمل برده باشد؛ به طورى که بردهاش اراده نکند مگر آنچه را که مولى اراده مىکند و هیچ عملى را انجام ندهد مگر آنچه را که مولایش از او بخواهد انجام دهد، پس طاعت مولى نحوهاى از عبودیت عبد است.[21]
بنابراین مقصود از انجام واجبات، رسیدن به مقام بندگی است، که در سایهی دل سپردن به فرامین و دستورات الهی حاصل میشود.