كلمات كليدي : آگاهي، ارشاد جاهل، امر به معروف، جهل، راهنمايي، هدايت
نویسنده : محمد سودي
ارشاد از مادهی رشد گرفته شده است که در لغت به معنای هدایت و به حق و درستی رهنمون کردن است[1] و در مقابل آن کلمهی غیّ قرار دارد که به معنای هدایت به بیراهه میباشد.[2] جاهل نیز از مادهی جهل به معنای کسی است که خالی از علم است.[3]
البته باید دانست که جهل خود بر دو قسم است "جهل بسیط" و "جهل مرکب". جهل بسیط آن است که انسان چیزى را نمىداند ولى خودش هم مىداند که نمىداند؛ ولى جهل مرکّب آن است که انسان نمىداند ولى نمىداند که نمىداند و به اصطلاح جهل در جهل است و آگاهیبخشی به چنین افرادی از گروه نخست به مراتب دشوارتر است.[4]
در اصطلاح قرآنی و روایی نیز جهل در نقطه مقابل عقل قرار دارد، نه علم. از این رو جاهل به کسی گفته میشود که قدرت فهم مطالب و تجزیه و تحلیل آن را ندارد، اگرچه عالم باشد؛ به این معنا که دایرهی اطلاعاتش گسترده است و ذهنش شبیه انباری از اطلاعات و اصطلاحات است، اما توانایی تجزیه و تحلیل این اطلاعات را در جای مناسب ندارد.[5]بنابراین ارشاد جاهل به معنای راهنمایی شخصی است که راه را از بیراهه بازنمیشناسد.
قرآن و ارشاد جاهل
اهل کتاب بودن و سری در نوشتهها داشتن، همچنانکه مزیّت و ارزش است، محاسبه در پیدارد و از تکلیف بازخواست میشود. دانایان دین و آشنایان به حقایق و عالمان به کتاب، در برابر خالق و خلق، رسالت دارند. این میثاقی است که خداوند در وهلهی نخست از پیامبرش گرفته[6] و در مرحلهی بعد از تمامی عالمان و آگاهان به حقایق امور.[7]
البته غالب انسانها وقتی نام مسئولیّت بر سر کاری میآید از آن فراری میشوند، برای همین خداوند گروهی را از میان خود مردم موظف میداند که سفر کنند به سوی دیگر عالمان و از آنها نادانستهها را یاد گرفته و به خاندان و اقوام خویش بیاموزند. در قرآن آمده است:
«شایسته نیست مؤمنان همگى (به سوى میدان جهاد) کوچ کنند. چرا از هر گروهى از آنان، طایفهاى کوچ نمىکند تا در دین (و معارف و احکام اسلام) آگاهى یابند و به هنگام بازگشت به سوى قوم خود، آنها را بیم دهند؟! شاید (از مخالفت فرمان پروردگار) بترسند و خوددارى کنند!»[8]
در این آیه نکاتی نهفته که لازم است تأمّل و توجه بیشتری در مورد آنها صورت گیرد:
أ) هجرت برای یادگیری علوم و مسائلی که انسان برای رشد و تعالیش بدان نیازمند است، در ردیف هجرت برای جهاد در راه خدا قرار گرفته است؛ یعنی جهاد با جهل همانند جهاد با دشمن، بر تمامی مسلمانان واجب است.[9]
ب)مقصود از تفقه در دین یادگیری احکام عملی و علم فقه تنها نیست؛ بلکه فقه و فقاهت به معنى فهم است که از روى دقّت و تأمّل صورت بگیرد و چون در رابطه با امور دینى ذکر شود، شامل یادگیری حقایق و معارف دینى از اصول و فروع اسلامى میشود.[10]
ج)کسانی که برای یادگیری علوم دینی گمارده میشوند، از طبقه و نژاد خاصى نیستند؛ بلکه همه از درون جامعه اسلامى برخاستهاند.[11]
د)گروهی که کسب دانش نمودند، در جایى نمىمانند تا مردم نزد آنان آیند؛ بلکه خود به میان مردم مىروند و هشدارشان مىدهند[12] و این همان وظیفهی عالمان برای ارشاد جاهلان میباشد.
سیرهی امامان(ع) در ارشاد
در بیشتر کتابهایی که به جمعآوری احادیثی در رابطه با اخلاق و اعتقادات پرداخته شده، فصلی به فضیلت کسب دانش و جایگاه والای دانشمندان اختصاص یافته است.[13] اما در همان کتابها به این نکته نیز اشاره شده است که در صورتی عالمی مورد ستایش واقع میشود که دیگران را از علمش بهرهمند سازد.[14] در روایتی حضرت علی(ع) فرمودند:
«خداوند از جاهلان براى طلب دانش پیمان نگرفت تا اینکه نخست از دانشمندان جهت بیان دانش براى جاهلان پیمان گرفت؛ چرا که علم پیش از جهل آفریده شده است.»[15]
در بسیاری از روایات نیز مشاهده میشود که برای هرچیزی زکاتی در نظر گرفته شده که پرداخت آن واجب است و زکات علم، انتشار دادن آن است[16] و آیا نشر علم، چیزی جز آگاهیبخشی به افراد ناآگاه است؟ و چه زیبا هدیّهای است ارشاد و هدایت جاهل و آگاه نمودن او که هیچ هدیّهای به پای آن نرسد.[17] خداوند به حضرت موسی(ع) فرمود:
«چیزهای خوب را یادبگیر و به کسانی هم که نمیدانند یادبده! پس بهدرستی که من مزار معلّمان و راهنمایان خیر و خوبی و کسانی که آن را فرا میگیرند را، پُر از نور میکنم تا در آنجا از چیزی وحشت و هراس نداشته باشند.»[18]
شیوههای ارشاد
برای آگاهی دادن به مخاطبی که نمیداند در مسیر غلط گام برمیدارد میتوان از آیات و روایات و با مراجعه به سخنان بزرگان راهها و شیوههای مختلفی را ارائه نمود که در ذیل به برخی از این روشها اشاره میشود:
1) دعوت عملی به نیکی: تاثیر عمیق "دعوت عملى" از اینجا سرچشمه مىگیرد که هرگاه شنونده بداند، گوینده از دل سخن مىگوید و به گفتهی خویش صددرصد ایمان دارد، گوش جان خود را بهروى سخنانش مىگشاید و سخن که از دل برخیزد بر دل مىنشیند و در جان اثر مىگذارد و بهترین نشانه ایمان گوینده به سخنش این است که خود قبل از دیگران عمل کند.[19]
ابن ابىیعفور گوید: امام صادق(ع) به من فرمود:
«مردم را به غیر از زبانتان (با عملتان) دعوت به [راه راست] کنید، تا سعى و کوشش و درستى و خویشتندارى را از شما مشاهده کنند.»[20]
2)بیانی ساده و رسا: سادهترین روش در ارشاد جاهل، گوشزد کردن آنچه که او نمیداند با بیانی ساده و بیپیرایه است. در ارشاد هدف این است که شخص شنونده متوجه اشتباه و خطای خویش گردد. اگر شخص ارشادکننده طوری صحبت کند که اصلا او متوجه گفتههایش نشود، نتیجه این میشود که این همه تلاش برای ارشاد، تلاش برای هیچ بوده است.[21]
3)آموزش غیرمستقیم: امام حسن و امام حسین(ع) در ایام کودکی بر پیرمردى گذشتند که مشغول وضو گرفتن بود، ولى وضو را درست انجام نمیداد. آن دو بزرگوار(ع) (براى اینکه آن پیرمرد را آگاه نمایند) به آن پیرمرد گفتند: ما دو نفر وضو میگیریم و شما قضاوت کنید که کدامیک از ما بهتر وضو میگیرد. وقتى وضو گرفتند به وى گفتند: وضوی کدامیک از ما نیکوتر بود؟ گفت: شما هر دو خوب وضو گرفتید، ولى این پیرمرد نادان وضویش صحیح نبود. اکنون وضو گرفتن را از شما آموختم.
عربزبانها ضربالمثلی دارند که میگوید: "بهکنایه سخن گفتن رساتر از تصریح است".
4)یادآوری: در برخی موارد، در مسیر اشتباه گام برداشتن نه بهخاطر ندانستن است، بلکه بخاطر غفلت و فراموشی است. در چنین مواردی یادآوری آنچه که فراموش شده، بهترین شیوه برای هدایت و ارشاد است.[22] خداوند متعال به رسول اکرم(ص) چنین میفرماید:
«و پیوسته تذکر ده، زیرا تذکر مؤمنان را سود مىبخشد.»[23]
روشهای دیگری نیز میتوان به این موارد افزود که با تفاوت شرایط زمان و مکان کاربرد بهتری دارند؛ اما برشمردن همهی آنها از حوصلهی این مقاله خارج است.
ویژگیهای ارشادکننده
آراستگی به اخلاق انسانی و زدودن خویهای زشت، وظیفهی همگان است. اما چنانکه بیان شد، کسی که دیگران را به نیکیها، خوشخلقیها، راستیها و دوری از کژیها و ناراستیها فرامیخواند، بدین سبب که تا خود به این امور باور نداشته باشد توصیههایش در دیگران چندان اثری نخواهد داشت، باید سرلوحهی دیگران در این مسیر باشد.
از سوی دیگر مهمترین عامل جذب و تأثیرگذاری اخلاق است. اخلاق نیک آدمی زمینهی گرایش مردم را فراهم میآورد؛ چنانکه اخلاق زشت، موجب نفرت و فرار مردم از او میگردد. پس به عنوان زیربنای شخصیّت ارشادکننده، اخلاق نخستین ضرورت است.
از جمله خصوصیّات اخلاقی و دیگر مسائلی که اطلاع از آنها برای شخص راهنما ضروری است میتوان به این موارد اشاره داشت:
أ)حس انسان دوستی:
نخستین خصلتی که باید در وجود شخص ارشادکننده نهادینه شود، حس انساندوستی و شور و سوز اصلاح و هدایت نوع انسان است. وجود این حس در فطرت آدمی است که وقتی میبیند تشنهکامان حقیقت از بیراهه میروند، او را وامیدارد تا به هدایت و ارشاد آنها بپردازد. نمونهی آشکار این حرکت وجود نازنین پیامبر گرامی اسلام(ص) است. خداوند خطاب به رسول گرامیش میفرماید:
«گویى مىخواهى جان خود را از شدّت اندوه از دست دهى بخاطر اینکه آنها ایمان نمىآورند!»[24]
عشق به هدایت انسانها در وجود نازنین رسولخدا(ص) چنان موج میزد که نمیتوانست جهالت و نادانی برخی را ببیند و از کنارشان عبور کند.
ب)شهامت حقگویی:
ترس، زبونی و سستی در اظهار حق، از گناهان بزرگی است که شاید جبرانناپذیر باشد. اگر انسان با آزادگی و شجاعت کامل مراقب خود نباشد، ممکن است حقیقت را فدای مصلحت موهومی کند که در ذهنش رسوخ کرده و یا محیط خاصی را پدید آورده است. اگر چنین فضایی برای ارشادکننده پیش آید، باید با استمداد از نیروی لایزال الهی، بر تخیّلات خویش غلبه نماید و جوّ کاذب را بشکند و به روش پیامبران بنگرد که چگونه اندیشههای نو و صددرصد متضاد با تفکّر محیط را عرضه میکردند و از هیچ چیز نمیهراسیدند.[25] [26]
ج) رفق و مدارا با مردم
درجهی ایمان و باور مردم متفاوت است و بسیاری از مسائل برایشان حل شده نیست؛ بلکه میآیند و سوال میکنند و در هر مسئلهی مسلّمی ممکن است شک کنند و با تردید بپرسند. در اینگونه موارد است که شخص عالم و فرهیخته باید با بردباری و مدارا پاسخ گوید و بکوشد که با توضیح و بیانات گوناگون، موضوع را برای مردم روشن کند. از هیچ نوع سوال و مطلبی نرنجد، قیافه درهم نکشد، پرسنده را رد و طرد نکند و از تکفیر و تفسیق بپرهیزد.[27] آیات ابتدای سورهی عبس یادآور همین نکته میباشد.
د) بذل علم با جان و دل
آنجا که نیاز به بیان است تا جاهلی آگاه شود، تا رهروی در چاه نیفتد، تا مرده دلی به حیات قلبی رسد، تا سرگردانی به چشمهی یقین دست یابد، در این گونه موارد، دم فرو بستن و کتمان علم و بیان نکردن حق، خیانت است.[28] امام جواد(ع) فرموده است:
«اگر عالمان، سرگردانی را ببینند و راهنماییاش نکنند، یا مردهای را ببینند و او را زنده نکنند و نصیحت و خیرخواهی را کتمان کنند، اینان خائناند.»[29]
ه)شناخت مخاطب
کسی که در مسند ارشاد قرار دارد، باید توجه داشته باشد که با چه کسی گفتگو میکند. فهم هر فرد بسته به سنّ، جنسیّت و میزان علم و فهم، متفاوت خواهد بود.
روش ارشاد نوجوان و جوان با شیوهی ارشاد افراد میانسال و کهنسال بسیار متفاوت است. گاهی فردی هنگام آموزش دیگران مطالبی را در حدّ آگاهی خود بیان میکند و از اصطلاحات و عبارات علمی بهره میگیرد، در صورتی که بسیاری از آن اصطلاحات برای اکثر افراد قابل پذیرش و فهم نیست.رسول خدا(ص) این روش را شیوهی پیامبران در ارشاد دیگران معرّفی مینمایند:
« ما گروه پیامبران دستور داریم که با مردم در خور عقلشان سخن بگوئیم »[30]
برای دستیابی به نتیجهی مطلوب، باید مطالب را در حدّ فهم افراد ساده و روشن بیان نمود.
و) توجه به شرایط زمان و مکان
مکانهای مذهبی همچون مساجد و زیارتگاهها، بهترین و مناسبترین مکانها برای آموزش مسائل دینی است؛ البته باید دانست که آموزش این مسائل منحصر به چنین مکانهایی نیست؛ بلکه مراکز آموزشی چون مدارس، دانشگاهها و ... نیز زمینهی مناسبی برای سخن گفتن در اینباره را دارند.
زمان نیز بهمانند مکان دارای اهمیّت بسزایی در پذیرش راهنماییهای دیگران است. پند و اندرز دیگران هنگام گرسنگی، تشنگی، خستگی، بیحوصلگی و هیجان نه تنها مفید نیست، بلکه تأثیرات منفی نیز دربردارد. ایام ماه رمضان، ماه محرّم، مجالس عزا و مراسم شادی و سرور برای اهلبیت(ع) و اوقاتی که مخاطب دوست دارد با کسی درد و دل کند، از بهترین مواقع راهنمایی دیگران است.
امام حسین(ع) از ایام حجّ بهترین بهرهبرداری را برای رساندن پیام انقلاب خود و بیداری مسلمانان از خواب غفلت، نمود.[31]