كلمات كليدي : استقامت، پايداري، عقل، ايمان، عهد
نویسنده : ايمان يزداني نيا
این واژه از ماده (ق و م) گرفته شده و معنایش طلب قیام از هر چیز است.به عبارت دیگر استدعاى ظاهر شدن تمامى آثار و منافع از هر چیز است. بنابراین، معناى استقامت طریق این است که راه، متصف به صفتی باشد که غرض از راه همان وصف است و آن کوتاهترین خط میان ما و هدف ما باشد و ما را دچار تردید نسازد و به بیراهه نیندازد.همچنین استقامت آدمى در یک کار این است که از نفس خود بخواهد که در باره آن امر قیام نموده آن را اصلاح کند، بطورى که دیگر فساد و نقص به آن راه نیابد و به حد کمال و تمامیت خود برسد.[1]
اسوههای استقامت در قرآن
راه اهل استقامت، صراط مستقیم است که خداوند بهترین بندگانش را به آن صفت شناسانده است:
«ما را به راه راست هدایت کن، راه کسانی که آنان را مشمول نعمت خود ساختی.»[2]
از این رو پیامبران، صدیقان، شهیدان و صالحان که بندگان نعمت یافته خدایند، اهل استقامت هستند و هر کس پیرو خدا و رسول او باشد، با آنان همراه میگردد و از استقامتکنندگان به شمار میآید.[3]
درسوره نساء اینچنین آمده است که:
«و آنان را به راه راست، هدایت میکردیم و کسی که خدا و پیامبر را اطاعت کند،(در روز رستاخیز) همنشین کسانی خواهد بود که خدا، نعمت خود را بر آنان تمام کرده؛ از پیامبران و صدیقان و شهدا و صالحان، و آنها رفیقهای خوبی هستند.»[4]
عوامل استقامت
کمال برای هر انسانی، اعتدال و میانهروی در همه صفات باطنی و ظاهری است و نیز در کارهای او؛ خواه مربوط به شخص او بوده یا کاری گروهی باشد و همچنین سعادت و رستگاری جز با پایداری و استقامت در راه کمال حاصل نمیشود.[5]
رسیدن به پایداری به اموری است که در ذیل بدان اشاره میشود:
1- همراهی علم و عمل: اینکه علم و عمل را با هم دارا باشد و به یکی از آن دو اکتفا نکند.
2-حفظ تعادل سیرت و صورت در کارها: در کارها و اعمال خود میان حفظ ظاهر و باطن اعتدال را رعایت کند، نه اینکه در باطن پلید و ناپاک و در ظاهر نیکو جلوه کند، همچون شخص زشتی که با لباس زیبا عیب خود را پنهان میکند و نه اینکه در باطن گوهری باشد که ظاهرش آلوده به کثافات است، بنابراین سزاوار است ظاهر او آینه باطن باشد تا خوبیهای او را نمودار کند.
3- استمداد از علوم عقلی و نقلی و جمع میان آن دو: در علوم نیز بین علوم عقلی و نقلی جمع کند و از هر دوی آنها بهره ببرد و همچون کسانی نباشد که یا فقط بر ظواهر آیات محدود شده و از حقایق آنها چیزی نمیشناسند، و یا آنان که از آنچه حامل وحی و فرقان آورده، غفلت و بر عقل خود اکتفا کردهاند.
4-تعصب نورزیدن بر نظرات حکماء: در علوم عقلی نیز تعصب نورزد و بیدلیل بر نظر یکی از حکما جمود نداشته باشد، بین حکمت، کلام و عرفان میانهرو بوده و استدلال، برهان و پاکسازی نفس به وسیله عبادت را با هم انجام دهد.[6]
5- ایمان: ایمان درخت مردی و مردانگی را آبیاری میکند و انسان را به جمیع فضایل آراسته میسازد، از نظر امام صادق(ع) ایمان همیشه با استقامت همراه است کسی که ایمان دارد استقامت نیز دارد.[7]
امام صادق(ع) میفرمایند:
«کسی که ایمان دارد از آهن سخت، محکمتر و پایداریش بیشتر است، آهن هنگامی که داخل آتش میشود، تغییر میکند ولی مؤمن اگر کشته شود آنگاه زنده شود و باز، کشته گردد ایمانش پابرجا و دلش استوار و تغییر ناپذیر است.»[8]
6- میانهروی در حرکت به سوی هدف:راه دیگر به دست آوردن استقامت، این است که انسان به سوی مقصود، به طور اعتدال قدم برداشته و تندروی نکند، استقامت پیوسته با کندی و آرامی همراه است؛ چراکه استحکام و سرعت با یکدیگر تناسب معکوس دارند، هرچه قدم سریعتر برداشته شود استحکام عمل ضعیفتر میشود.[9]
امام صادق(ع) میفرمایند:
«شتاب همیشه با پشیمانی همراه است.»[10]
7- تلقین نفس: تلقین به نفس یکی از وسایل پیداکردن استقامت است.[11]
8- زندهبودن قلب: همانا پیمودن مسیر الهی با قلبی که در آن نور الهی جای نداشته و از حیات معنوی بهرهای ندارد، امکانپذیر نمیباشد و در صورتی میتوان به این مطلوب نایل شد که صاحب قلبی با حیات معنوی بود.
امام صادق(ع) میفرمایند:
«با زنده بودن و حیات قلب استقامت حاصل میشود.»[12]
9- استفاده از عقل: از آنجاکه مدرکات آدمی و آن قوهای را که در خود سراغ دارد و به وسیله آن خیر و شر و حق و باطل را تشخیص میدهد، عقل نامیده شده است و از طرفی استقامت در راه دین هم مداومت بر تمییز بین حق و باطل است به طوری که انسان در زندگی همیشه از آن دو یکی را برمیگزیند و انتخاب همیشگی حق، همان استقامت در راه حق و ثمره عقل است.
امام علی(ع) میفرمایند:
«استقامت ثمره عقل است»[13]
آثار استقامت
هر گاه انسان در کارهایش استقامت کرده و آن حالت اعتدال را رعایت کند، آثار ارزندهای را به دنبال خواهد داشت.برخی از آثار استقامت عبارتاند از:
1- کرامت نفس: انسان در اثر استقامت در هر کاری به مقصود نهایی آن خواهد رسید و همین امر باعث میشود که انسان در این راه هرگز احساس حقارت و خواری نکند.
امام علی(ع) در این باره میفرمایند:
«بر تو باد(پیمودن) راه استقامت که همانا آن(استقامتورزی) موجب کرامت تو میشود.» [14]
2- سلامت جسمی و قلبی: استقامت و پایداری در دین، ضامن سلامتی آدمی در جسم و قلبش است و اما بیشتر گرفتاریها و بیماریهایی که مردم دارند به جهت پایدار نبودن آنها در دین است.
امام علی(ع) در این رابطه میفرمایند:
«هر کس طالب سلامتی است، استقامت را بر خود ملزم کند.»[15]
3- آینده نیکو: انسانهایی که در دنیا، در راه خدا استقامت داشته باشند، در هنگام مرگ فرشتگان به استقبال ایشان میآیند و به آنان دلگرمی میدهند که از عذاب الهی ترسی نداشته باشند؛ چون گناهانشان آمرزیده و عذاب از ایشان برداشته شده است.[16]
خدای سبحان در قرآن میفرماید:
«به یقین کسانی که گفتند: «پروردگار ما خداوند یگانه است» سپس استقامت کردند، فرشتگان بر آنان نازل میشوند که نترسید و غمگین مباشید و بشارت باد بر شما به آن بهشتی که به شما وعده داده شده است.»[17]
4- فزونی برکات الهی: خدای سبحان در این باره چنین میفرماید:
«و اینکه اگر آنها (جن و انس) در راه (ایمان) استقامت ورزند، با آب فراوان سیرابشان میکنیم.»[18]
در این آیه بسیاری آب، مثلی است که توسعه در رزق را میرساند؛ بدین معنا که اگر همه انسانها در تسلیم خدا بودن، استقامت ورزند، از برکت و روزی فراوان بهرهمند میشوند.[19]
انواع استقامت
1- پایدارى در راه خدا:پایدارى و استقامت بر این عقیده که خداى تعالى، پروردگار عالم است، عبارت است از پذیرفتن احکام خدا و اطاعت از فرمان حضرت بارى تعالى؛ پس اگر بعضى از فرمان هاى حق را گردن نهد و بعضى را نپذیرد، پایدارى نکرده و عمل بر طبق اقرار خود ننموده است؛ مثلا اگر نبوت را انکار بنماید، پایدارى براقرار خویش ننموده و نیز چنین است اگر پیامبر را بپذیرد و وصى آن حضرت را نپذیرد، و همچنین باید تمام ائمه طاهرین را قبول کند، هر کدام را نپذیرفت، استقامت بر گفته خود نکرده است.[20]
امام صادق(ع) در تفسیر استقامت در آیه شریفه (فصلت آیه30) میفرمایند:
«به امامت هر یک از ائمه(ع) یکى بعد از دیگرى معتقد باشد و فرمان ایشان را گردن نهد.»[21]
2- پایداری در عهد و پیمان: یکی از موارد استقامت و پایداری، وفادار بودن به عهد و پیمانی است که انسان میبندد.
خدای سبحان در مورد وفای به عهد میفرماید:
«ای کسانی که ایمان آوردهاید؛ به پیمانها (وقراردادها) وفا کنید.»[22]
ریشه این مطلب این است که بشر در زندگیش هرگز بىنیاز از عهد و وفاى به عهد نیست، نه فرد انسان از آن بى نیاز است و نه مجتمع انسان و اگر در زندگى اجتماعى بشر که خاص بشر است دقت کنیم، خواهیم دید که تمامى مزایایى که از زندگى اجتماعى خود استفاده مىکنیم و همه حقوق زندگى اجتماعى ما که با تأمین آن حقوق آرامش مىیابیم، بر اساس عقد اجتماعى عمومى و عقدهاى فرعى و جزئى مترتب بر آن عهدهاى عمومى استوار است.بنابراین اگر به خود اجازه دهیم که این پیمانهاى عملى را بشکنیم، اولین چیزى را که شکستهایم عدالت اجتماعى خودمان است که رکن جامعه ما است.[23]
3- استقامت در تهذیب نفس: هر کسى به حسب محبت فطرى که به خود دارد خواهان آن است که مهذب، یعنى پیراسته از صفات رذیله و آراسته به صفات حسنه باشد ولى در این فکر، استقامت ندارد؛ به این معنا که هیچ وقت این فکر را به مرحله عمل نمى آورد یا اگر آن را به عمل نزدیک نمود به کوچکترین مانع که برخورد کند از آن دست برداشته و به همان حالت اولیه یا دو قدم عقبتر برمىگردد.فقط اشخاص معدودى هستند که مىتوانند با پایداری زنجیرهاى موانع را بشکنند و خود را مهذب کنند.[24]
4- استقامت در تنگ دستى: این استقامت سه مرحله دارد:
مرحله نخست: تسلیم رضای خدا بودن، ناشکری نکردن و زبان اعتراض بر حضرت حق نگشودن است. هر مسلمانی میتواند به درجهای برسد که در منتهای فقر و بدبختی، دلش از خدای خود خشنود باشد و بر نعمتهای دیگر حضرت پروردگار سپاسگزار و به رحمتش امیدوار باشد.[25]
مرحله دوم: انسان در اثر فقر دست از ایمان و عقیده خود برندارد بلکه با همان تنگدستی زندگی کند و از راه حق منحرف نشود.[26]
مرحله سوم: نبرد با فقر است که باید با کوشش هر چه تمامتر، فقر را برطرف ساخت.[27]
5-استقامت در راه دانش: در راه تحصیل دانش، خارهای بسیار و رنجهای فراوانی است و کسانی که در این راه قدم برمیدارند به ناچار دچار آن خواهند شد، استقامت در این راه آن است که چنین موانعی، هر چند که بزرگ مؤثر هم باشند، نباید محصل و دانشجو را از هدف خود باز دارند.[28]