كلمات كليدي : انتقام جويي، مجازات، عقوبت، جرم، عفو، گذشت
نویسنده : علي اكبريان تبريزي
انتقام از ریشه «ن ـ ق ـ م» و در لغت به معناى انکار کردن، کینه کشیدن، کیفر دادن، مؤاخذه همراه با کراهت و مبالغه در کیفر و عقوبت آمده است.[1] در اصطلاح به عقوبتى خاص اطلاق مىشود؛ یعنی فرد در برابر کسى که به او بدى کرده به همان اندازه یا بیشتر بدى کند؛[2] همچنین انتقام گاه به انسان نسبت داده مىشود و گاه به خداوند. تفاوت آنها در این است که انتقامهاى بشرى بیشتر در پى زیانى است که فرد بر اثر عجز از ناحیه دشمن دیده و بدین وسیله مىخواهد ناکامى و شکست خود را جبران کند اما انتقام الهى بر اثر آسیب دیدن خداوند یا براى تشفى خاطر نیست بلکه انتقام او به معناى کیفر دادن گناهکاران بر اساس حق و عدالت است.[3] انتقام بشرى نیز به فردى و اجتماعى تقسیم مىشود. انتقام فردى بیشتر برخاسته از احساس و غایت آن آرامش و تسلی خاطر است؛ اما انتقام اجتماعى که در قالب قصاص و مجازات صورت مىگیرد غالباً مبتنى بر عقل و هدف آن حفظ نظامِ، اصلاح و تربیت افراد جامعه و بستن راههاى ناامنى در اجتماع است و این نوع از انتقام بیشتر در قلمرو وظایف حکومت است.[4]
انگیزههاى انتقام جویى
انگیزههاى انتقام جویى نیز فراوان است. از جمله: تنگ نظرى، کوته بینى، عدم آینده نگرى، حسد، کینه توزى، ضعف نفس، هواپرستى و بسیارى از صفتهای زشت دیگر که هر کدام به تنهایى یا به ضمیمه دیگرى، آتش انتقام جویى را در دل انسانها مىافروزد و مردم را به جان هم مىاندازد؛ نظام اجتماعى را به هم مىریزد و گاه باعث ضایع شدن اموال و نفوس و از میان رفتن قدرت جامعهها و کشورها مىگردد.
از جمله معانی انتقام عقوبت است لیکن نه هر عقوبت بلکه عقوبتی مخصوص؛ یعنی دشمن را به همان مقدار که تو را آزار رسانده و یا بیش از آن آزار برسانى که در شرع اسلام بیش از آن ممنوع میباشد. چنانچه در قرآن کریم میفرماید:
«و (به طور کلی) هر کس به شما تجاوز کرد، همانند آن بر او تعدی کنید! و از خدا بپرهیزید (و زیاده روی ننمایید)! و بدانید خدا با پرهیزکاران است».[5]
اقسام انتقام:
حس انتقامجویى یک اصل حیاتى است که خداوند آن را در وجود همه انسانها و حتى برخى حیوانات به ودیعه نهاده است؛ لیکن بهرهورى از این حس خدادادى به تناسب مورد، داراى احکام و وجوه گوناگونى است که مىتوان آن را به انتقام پسندیده، مباح و ناپسند تقسیم کرد.
1- انتقام لازم:
انتقامى است که بر اساس معیار عقلانی انجام مىپذیرد و آن انتقام اجتماعى است که غرض از آن، حفظ نظام و احقاق حق عمومی است. اسلام با هرگونه ظلم و تعدى، به فرد یا جامعه مخالف است. از اینرو مقابله با ستمگران و گرفتن حق مظلومان را امرى ممدوح و گاه واجب مىشمارد.
به عبارت دیگر یک قسم انتقام، حق آحاد اجتماع است و قسم دیگر حق قانون و سنت است؛ زیرا قانون که مسئول تعدیل زندگى مردم است خود مانند یک فرد، سلامتى و مرض دارد و سلامتى و استقامتش اقتضا مىکند که مجرم متخلف را کیفر کند و همانطور که او سلامتى و آرامش و استقامت قانون را سلب نموده به همان مقدار، قانون نیز تلافى نموده، از او سلب آسایش مىکند. قرآن کریم در آیات 14و 15 سوره مبارکه توبه به مسلمانان فرمان مىدهد که با کافران و مشرکان نبرد کنند تا ضمن رفع شرک و کفر از روى زمین، خشم مؤمنان ستمدیده فرو نشسته و دلهاى آنان تشفى یابد:
«با آنها پیکار کنید که خداوند آنان را به دست شما مجازات میکند و آنان را رسوا میسازد و سینه گروهی از مؤمنان را شفا میبخشد؛ (و بر قلب آنها مرهم مینهد)* و خشم دلهای آنان را از میان میبرد!...»[6]
حال به آسانى مىتوان فهمید که هر جا در قرآن کریم و سنت، انتقام به خدا نسبت داده شده منظور از آن، انتقامى است که حقى از حقوق دین الهى و شریعت آسمانى ضایع شده باشد و حقى از حقوق مجتمع اسلامى از بین رفته باشد، هر چند که در پارهاى موارد حق فرد را هم تامین کند؛ مانند مواردى که شریعت و قانون دین، داد مظلوم را از ظالم مىستاند که در این موارد، انتقام هم حق فرد است و هم حق اجتماع. در این گونه موارد نباید توهم کرد که مقصود خدا از انتقام، رضایت خاطر است؛ چون ساحت او مقدس و مقامش عزیزتر از این است که از ناحیه جرم مجرمین و معصیت گنهکاران متضرر شود و از اطاعت مطیعین منتفع گردد.[7]
2- انتقام مجاز:
اگر ستم و تجاوز متوجه شخص انسان شده باشد و انتقام گرفتن او پیامدى براى دیگران نداشته باشد این کار جایز و روا خواهد بود؛ بدین معنا که انسان در اینگونه موارد، بین گرفتن انتقام از ظالم یا عفو او مخیر است:
«کیفر بدی، مجازاتی است همانند آن و هر کس عفو و اصلاح کند پاداش او با خداست؛...* و کسی که بعد از مظلومشدن یاری طلبد، ایرادی بر او نیست؛»[8]
البته گرفتن انتقام از بدى کننده به طور مطلق و در همه موارد روا نیست بلکه در مواردى جایز است که اسلام آن را روا دانسته باشد. از جمله موارد مباح عبارت است از انتقام گرفتن از استهزا کنندگان و رویارویى با آنان: «اگر ما را مسخره میکنید، ما نیز شما را همینگونه مسخره خواهیم کرد!».[9]
استهزا هرچند در ابتدا امرى قبیح است؛ اما به عنوان مقابله به مثل و مجازات، به ویژه آنجا که فایدهاى عقلایى بر آن مترتب باشد جایز است و نیز اگر فردى انسانى را بکشد یا جراحتى بر او وارد کند انتقام گرفتن از او جایز خواهد بود: «...جان در مقابل جان،...و هر زخمی، قصاص دارد؛...».[10]
3- انتقام مذموم و ناروا:
قسم دیگری از انتقام وجود دارد که انتقام منفی، مذموم و ناروا محسوب شده و درست در مقابل یکى از بزرگترین فضائل اخلاقى یعنی عفو و گذشت قرار میگیرد.
بسیارى از مردم کینهها را در سینههاى خود پنهان مىکنند و به طور دائم در انتظار روزى هستند که بر دشمن پیروز شوند و چندین برابر از او انتقام بگیرند؛ نهفقط بدى را به بدى پاسخ گویند بلکه یک بدى را به چندین بدى پاسخ دهند و از همه بدتر این که گاه به این صفت رذیله و بسیار زشت افتخار هم مىکنند.
اگر انتقام، برخاسته از تعصبهاى جاهلانه، دشمنیهاى ناروا و همراه با تجاوز و تعدى باشد ناروا و مذموم است؛ زیرا در این انتقامها نه تنها حقى احقاق نشده و ظلمى برطرف نمىگردد بلکه موجب تضییع حقوق دیگران و منشأ ظلم و فساد خواهد گشت. انتقامى که در روایات و کتب اخلاقى از رذایل اخلاقى شمرده شده و مؤمنان از آن نهى شدهاند همین قسم از انتقام است. غارتها، هتک ناموسها، قتل عامها معمولا زاییده همین خوى زشت حیوانى است.
شرایط انتقام:
البته انتقام در این دو مورد یعنى انتقام لازم و انتقام مجاز شرایطى دارد:
1-رعایت اعتدال و حدود الهى؛ به این معنا که انتقام باید به اندازه بدى و ظلمى باشد که به انسان شده است:
«کیفر بدی، مجازاتی است همانند آن؛... خداوند ظالمان را دوست ندارد!»[11]
این آیه اشاره به این دارد که اگر فرد در گرفتن انتقام از حدّ اعتدال تجاوز کند ظالم شمرده شده و مورد خشم خداوند قرار خواهد گرفت. بنابراین، در انتقام گرفتن نباید مرتکب فساد و کار حرام شد.
2-استمداد از دیگران و قانون: در برخى موارد از جمله قصاص، لازم است فرد ستمدیده براى گرفتن حق خویش، از دیگران و از قانون استمداد کند. قرآن در آیه 41 سوره مبارکه شورى به مسئله یارى طلبیدن از دیگران اشاره کرده و مىگوید:
«و کسی که بعد از مظلوم شدن یاری طلبد، ایرادی بر او نیست»[12]
یارى گرفتن از دیگران هم شامل مؤمنان و هم قانون است و حکمت این امر نیز آن است که در برخى موارد فرد به تنهایى قادر به گرفتن انتقام خویش نیست یا اگر خود به طور یک جانبه اقدام به انتقام کند موجب هرج و مرج شده و پیامدهاى ناگوارى براى خود و جامعه خواهد داشت.[13]
عفو و گذشت در مقابل انتقام:
در صورتى که ظلم و بدى متوجه حقوق عموم بوده و گرفتن انتقام موجب جلوگیرى از ظلم، فساد و ناامنى گردد دین اسلام، گرفتن انتقام را لازم دانسته و بر آن تأکید کرده است؛ اما آنجا که حقوق فردى در میان است و گذشتن از انتقام، مفسدهاى در پى ندارد اسلام عفو را از انتقام بهتر دانسته و کسانى را که از حقوق خویش بگذرند مستحق پاداش و اجر الهى دانسته است:
«کیفر بدی، مجازاتی است همانند آن و هر کس عفو و اصلاح کند پاداش او با خداست؛...* اما کسانی که شکیبایی و عفو کنند این از کارهای پرارزش است!»[14]
همچنین خداوند متعال، در آیه 126 و 127 سوره مبارکه نحل، پیامبر و مسلمانان را در برابر ستمى که مشرکان به آنان روا داشتهاند به صبر و گذشت از انتقام فرا مىخواند:
«و هر گاه خواستید مجازات کنید تنها بمقداری که به شما تعدی شده کیفر دهید! و اگر شکیبایی کنید این کار برای شکیبایان بهتر است.* صبر کن و صبر تو فقط برای خدا و به توفیق خدا باشد!...»[15]
در روایات آمده است که این آیه در جنگ احد نازل شد؛ در آن هنگام که چشم پیامبر(ص) به بدن رشید حمزه افتاد که در خاک و خون غلتیده بود و دشمن سنگدل سینه و پهلوى او را شکافته و کبد (یا قلب) او را بیرون کشیده بود و گوش و بینى او را نیز قطع کرده بود. پیغمبر(ص) بسیار منقلب و ناراحت شد و بعد از حمد و سپاس الهى و شکایت به درگاه او فرمود: اگر من بر آنها غلبه یابم آنها را مُثله خواهم کرد» (و طبق روایت دیگرى فرمود: با هفتاد نفر از آنها همین معامله مىکنم.) آیه فوق نازل شده و دستور به عدم تعدى در مجازات داد و مسلمانان را دعوت به صبر (و عفو) نمود. بلافاصله پیامبر(ص) عرض کرد: «خدایا صبر مىکنم، صبر مىکنم».[16]
همچنین طبق روایات دیگر، با وجود اینکه اهل مکه به پیامبر بسیار ستم کردند و یاران آن حضرت نیز در روز فتح مکه شعار انتقام سر مىدادند؛ ولى پیامبر(ص)سخن از عفو و رحمت بر زبان آورد و خطاب به مردم مکه فرمود: «بروید و همه شما آزادید».[17]
در روایات دیگر نیز آمده است که پیامبر هیچگاه براى حق شخصى، از کسى انتقام نگرفت، مگر اینکه محرمات الهى هتک مىگردید.[18]
اسلام نه تنها مؤمنان، را به عفو و گذشت از حق خویش فرا خوانده، بلکه گامى پیشتر نهاده و به مؤمنان سفارش مىکند که بدى را با خوبى پاسخ دهند؛
«هرگز نیکی و بدی یکسان نیست؛ بدی را با نیکی دفع کن، ناگاه (خواهی دید) همان کس که میان تو و او دشمنی است گویی دوستی گرم و صمیمی است!»[19]
به هر حال عفو و مجازات هر کدام جایگاه ویژهاى دارند؛ عفو در جایى است که انسان قدرت بر انتقام و مقابله به مثل دارد و اگر راه عفو را پیش مىگیرد از موضع ضعف نیست؛ این عفو، مفید و سازنده است؛ هم براى مظلومى که پیروز شده است؛ زیرا سبب صفاى دل و تسلط او بر هواى نفس مىشود و هم براى ظالمى که مغلوب گشته است؛ زیرا او را به اصلاح خویشتن وا مىدارد.
در حدیثى از امیرمؤمنان على(ع) مىخوانیم:
«اَلْعَفُوُ یفْسِدُ مِنَ اللَّئیمِ بِقَدْرِ اِصْلاحِهِ مِنَ الْکَریمِ»
عفو و گذشت افراد لئیم و پست را فاسد مىکند به همان اندازه که افراد با شخصیت را اصلاح مىنماید.[20]
در حدیث دیگرى از همان امام همام آمده است که فرمود:
«جازِ بِالْحَسَنَةِ وَ تَجاوَزْ عَنِ السَّیئَةِ ما لَمْ یکُنْ ثَلَماً فِى الدینَ اَوْ وَهْناً فى سُلْطانِ الاِْسلامِ»
نیکىها را به نیکى پاداش بده و از بدىها صرف نظر کن تازمانیکه که لطمهاى بر دین یا سستى بر حکومت اسلامى وارد نمىکند».[21]
حضرت امام زین العابدین(ع) میفرمایند:
«حق کسى که به تو بدى کرده این است که او را عفو کنى ولى اگر مىدانى عفو او سبب زیان مىشود مىتوانى انتقام بگیرى. خداوند متعال مىفرماید: کسى که بعد از مظلوم شدن یارى طلبد (و به مجازات ظالم بپردازد) ایرادى بر او نیست».[22]
راههای درمان انتقام جویى:
بهترین راه براى درمان صفت رذیله انتقام جویى، تفکر درباره پیامدهاى این صفت است؛ هنگامى که انسان ببیند عفو و گذشت چه برکاتى در دنیا و آخرت دارد و چگونه سبب قدرت و آبرو و عظمت نزد خلق و خالق مىشود در حالى که انتقام جویى، جان و مال و آبروى او را با انواع خطرات مواجه مىکند.
از سوى دیگر هنگامى که ریشههاى انتقام جویى را بشناسد و به درمان یک یک آنها بپردازد،با از میان رفتن علت، معلول نیز از میان خواهد رفت و کینهتوزى و انتقامجویى جاى خود را به دوستى و محبت و عفو و گذشت خواهد سپرد.