كلمات كليدي : اونجليكال، اونجليست، اونجليكاليزم، كتاب مقدس، بنيادگرايي، ترجمه كينگ جيمز، بيلي¬گراهام، هزاره گرايي، آباء كليسا
نویسنده : محمد ضياء توحيدي
ظهور لیبرالیزم در اروپا و آمریکا، ضربهای سهمگین بر پیکره مسیحیت وارد آورد. لیبرالها به زودی توانستند از پایگاه محکمی در جوامع غربی برخوردار شوند. آنها بسیاری از عقاید مسیحیان را مردود شناخته، به سخره گرفتند. کتاب مقدس که از نگاه بسیاری از مسیحیان، "قاعدهی قصورناپذیر ایمان" تلقی میشد به عنوان کتابی پر اشتباه و بیاعتبار شناخته شد و حتی برخی با استناد به کتابهای نویسندگان معاصر خویش، از برتری این کتابها بر کتاب مقدس، سخن راندند.
لیبرالیزم، تولد عیسی مسیح از باکره را مردود میشمرد، فدا را آموزهای اشتباه میدانست و بازگشت مسیح در آخرالزمان را نیز انکار میکرد.[1]
دیدگاه تفریطی لیبرالها، مسیحیت سنتگرا را به واکنش واداشت. بنیادگرایی و شکل متعادلتر آن یعنی اونجلیکالیزم را میتوان در تقابل با لیبرالیزم ارزیابی نمود.
پیدایش این اصطلاح
این اصطلاح از قرن شانزدهم میلادی باب شد. در آن دوره این اصطلاح در مورد برخی نویسندگان کاتولیک که خواهان بازگشت به "عقاید و آیینهای کتاب مقدسیتر" بودند به کار میرفت[2] و در واقع، مرادف کلمه پروتستان بود.[3]
بنابر این میتوان گفت که اصطلاح در مفهوم عام آن، به معنی رستگاری از طریق ایمان به مسیح است[4] و لوتریها از این عنوان برای تفکیک خود از نهضت کالونی استفاده میکردند.[5]
با این حال این اصطلاح امروزه کاربردی متفاوت پیدا کرده است و در مورد گرایشی فرافرقهای در الهیات به کار میرود که بر جایگاه ویژه کتاب مقدس تأکید میکند.[6]
اونجلیکال کیست؟
اصطلاح "اونجلیکال" که گاه در زبانهای عربی و فارسی از آن به "انجیلی[7]" یاد میشود، در مورد مسیحیانی به کار میرود که خواهان بازگشت به کتاب مقدس هستند. به پیروان این نهضت در زبان فارسی، گاه به اشتباه، اونجلیست گفته میشود. (اونجلیست به معنی انجیلنگار است[8])
باید توجه داشت که اونجلیکالیزم[9] یک فرقه و یا یک مذهب نیست بلکه نوعی گرایش الهیاتی است که ممکن است در میان پیروان هر یک از فرقههای مسیحی صورت پذیرد. بنابر این ممکن است یک شخص، انگلیکن اونجلیکال، کاتولیک اونجلیکال، متدیست اونجلیکال و... باشد.[10]
رشد و توسعه نهضت اونجلیکالیزم
این نهضت که ریشههای آن را در نهضت پاکدینی[11] در آلمان و متدیسم در انگلستان میتوان جستوجو کرد، در قرن نوزدهم میلادی و در آمریکا پا گرفت. اونجلیکالیزم تا اواسط قرن بیستم، چندان مثبت ارزیابی نمیشد و حتی گاه به طرفداران آن، عناوینی طعنهآمیز نیز داده میشد اما با رشد چشمگیر طرفداران این نهضت و نیز پیشرفت آنان در فعالیتهای تبشیری، مورد توجه قرار گرفت.
رشد و پیشرفت این نهضت در ایالات متحده، مرهون عواملی چند است. تلاشهای فردیِ برخی شخصیتها همانند بیلی گراهام[12]، پت رابرتسون[13] و جری فالول[14]، چاپ و انتشار نشریاتی مانند "مسیحیت امروز" و همچنین تشکیل گروههایی مانند "انجمن ملی اونجلیکالها[15]" هر کدام به نوعی در توسعه این نهضت، نقش خود را ایفا کردهاند.
فعالیتهای تبشیری این نهضت
بیتردید یکی از مهمترین شاخصهها و ویژگیهای این نهضت را میتوان در اهتمام پیروان آن به سنت تبشیر و تبلیغ دانست.
این نهضت در طول حیات خویش، با فعالیتهای تبشیری مستمر خویش، توانسته است هم در میان مسیحیان و هم در میان پیروان دیگر ادیان، نفوذ کرده و این مکتب را گسترش دهد.
از پیشگامان عرصه تبشیر و تبلیغ این نهضت میتوان به سایروس اسکافیلد اشاره کرد. وی در سال 1890 موسسه CAM[16] را به منظور ترویج عقاید پیش هزارهای (که تعلیم میداد مسیح پیش از مصیبت عظیم، سلطنت هزارسالهای را به همراه یهودیان ایجاد خواهد نمود) تأسیس نمود. او با انتشار ترجمه خاص خویش از کتاب مقدس که در آن عقاید پیشهزارهای تثبیت شده بود، نقطه عطفی را در جهان مسیحیت، بنیان نهاد.
آمارها نشان از آن دارد که پنج میلیون نسخه از این کتاب مقدس، در فاصله بین سالهای 1909 تا 1967 به فروش رفته است.
اونجلیکالها همچنین موفق شدند که حدود بیست میلیون نسخه از ترجمه کتاب مقدس Living Bible را که توسط "کنت تیلور" تدوین گردید، را به فروش برساند. (این کتاب مقدس، که به صورت ترجمه تفسیری ارائه شده است، به زبان فارسی نیز ترجمه شده و در ایران با عنوان "ترجمه تفسیری کتاب مقدس" شناخته میشود[17]).[18]
چاپ و نشر کتاب در میان دانشجویان و اساتید دانشگاههای مختلف، از دیگر فعالیتهای این نهضت بوده است. در سال 1909، مجموعهای 12 جلدی از مقالات دانشمندان اونجلیکال، با سرمایهگذاری دو مرد ثروتمند منتشر گردید و 300 هزار دوره از این مجموعه، به صورت رایگان در اختیار اساتید دانشگاهها، دانشجویان، شبانان و دیگران قرار گرفت.[19]
آنان همچنین، مجلاتی پرفروش را در ترویج عقاید خویش منتشر نمودند که از این میان میتوان به مجلات "مسیحیت امروز" و ماهنامه "مودی" اشاره کرد.[20]
دیگر فعالیتهای تبلیغی اونجلیکالها
از دیگر فعالیتهای برجسته نهضت اونجلیکال، میتوان به تشکیل جلسات بزرگی اشاره کرد که با رویکرد تبشیری، تشکیل میشوند. بیلیگراهام و لوئیسپالائو[21] دو تن از شخصیتهای شناخته شده تبشیری این نهضت میباشند.
تنها در سال 1995، جلسات تبشیری گراهام که از طریق شبکههای ماهوارهای در 185 کشور و به 116 زبان مختلف پخش میگردید، دارای ده میلیون مخاطب بوده است. گفته میشود که وی در طی چند دهه فعالیت تبشیری خود، با حدود 200 میلیون مخاطب در جلسات بزرگ تبشیری خویش (که معمولا در استادیومهای بزرگ ورزشی و اماکنی از این دست برگزار میگردد) به طور مستقیم سخن گفته است.[22]
به هر حال، رشد و توسعه اونجلیکالیزم در قرن بیستم تا بدان حد مهم ارزیابی شد که جرج گالوپ، (رئیس مؤسسه گالوپ آمریکا)، سال 1976 را "سال اونجلیکال" نام نهاد. گفته میشود که در دهه نود، چهل درصد آمریکاییها خود را پیرو این نهضت میدانستهاند.[23]
اونجلیکالیزم، دومین شاخه بزرگ مسیحیت در عصر حاضر
گرچه پیش از این اشاره کردیم که اونجلیکالیزم یک فرقه محسوب نمیشود اما از منظر الهیاتی، دارای ویژگیهایی است که یک اونجلیکال را از سایرین کاملا تفکیک میکند.
با توجه به همین نکته است که برخی اونجلیکالها را، پس از کلیسای کاتولیک، بزرگترین گروه مسیحی برشمردهاند.[24]
البته باید توجه داشت که اثبات این ادعا در گروی نوع تعریف این افراد از مفهوم اونجلیکال است[25] چه اینکه برخی ویژگیهای ذکر شده در مورد این گروه[26]، اختصاص به آنان ندارد و اگر این ویژگیها را به عنوان شاخصههای اونجلیکالیزم بدانیم، گروههایی مانند پنطیکاستیها و تمام گروههای کاریزمایی، بنیادگرایان و.. در این مفهوم مشترک خواهند بود.[27]
تحقیقات نشان میدهد که 74 درصد از آمریکاییهای که خود را اونجلیکال مینامند، به اعتقادات خاص این گروه پایبند نیستند. این آمار در کانادا به 51 درصد بالغ میشود.[28]
دیدگاه اونجلیکالها در باب اعتقادات و شعایر دینی
چنانکه پیشتر اشاره گردید، از مهمترین شاخصههای تفکر اونجلیکالی، تأکید بر الهامی بودن کتاب مقدس است.
آنان بر پایه تعالیم کتاب مقدس، معتقد به سقوط انسان و نیاز به کفاره خدایی هستند. همچنین آنها شعایر دینی را بیشتر دارای حالت نمادین میدانند تا وسیلهای برای کسب فیض. انکار قدرت ویژه مقامات روحانی (مانند اسقف و کشیش) از دیگر ویژگیهای اعتقادی اونجلیکالها به شمار میآید.[29]
اعتقاد به هزاره گرایی، احیای تفکر آباء کلیسا توسط اونجلیکالها
یکی دیگر از ویژگیهای مسیحیان اونجلیکال، اعتقاد عمیق آنان به ظهور مسیح و سلطنت هزار ساله آن حضرت است.
البته این اعتقاد تازگی ندارد چه اینکه آبای کلیسا نیز معقتد به سلطنت هزار ساله مسیح همراه با قوم اسرائیل بودند. این عقیده در قرن نوزدهم از سوی بسیاری از اونجلیکالهای انگلیسی احیا گردید و از آن پس در میان عموم اونجلیکالها رواج پیدا کرد.[30]
نئو اونجلیکالیزم[31]
این عنوان که برای اولین بار در سال 1931 به کار برده شد به شاخهای از نهضت اونجلیکالیزم گفته میشود که نقد کتاب مقدس را به عنوان ابزاری مفید در خدمت الهیات پذیرا شده است.
نئواونجلیکالها که از منظر الهیاتی در تقابل با اونجلیکالیزم بنیادگرا قرار دارند، با مطالعه در مورد کتاب مقدس دریافتند که نمیتوان از وجود خطاهای کتاب مقدس، چشمپوشی کرد و بنابر این، راه خود را از اونجلیکالهای بنیادگرا جدا کردند. آنها اظهار داشتند که امکان خطا در مسائل تاریخی، جغرافیایی و اعداد و ارقام کتاب مقدس، وجود دارد و بنابر این به نوعی، خطاپذیری کتاب مقدس را پذیرفتند. [32]
از نمایندگان برجسته این مکتب، میتوان به گریت کورنلیوس برکوور[33] اشاره کرد. وی که استاد دانشگاه آمستردام بود از جایگاه علمی برجستهای برخوردار بود و حتی در شورای دوم واتیکان، به عنوان ناظر رسمی برگزیده شد.
وی در کتاب بحث برانگیز خویش با عنوان "کتاب مقدس" به مسأله خطاناپذیری کتاب مقدس پرداخت. او در این کتاب بر جنبه انسانی کتاب مقدس و نقش انسان در تألیف آن تأکید کرد. از نگاه وی، اعتبار و قابل اعتماد بودن کتاب مقدس، با توجه به هدف آن باید مورد ارزیابی قرار گیرد و کتاب مقدس در عرصه هدایتگری کتابی معتبر است. هدف کتاب مقدس هرگز این نیست که اطلاعات الهی مصون از خطایی را در مورد موضوعات و مسائل گوناگون ارائه دهد.
درست به همین دلیل است که الهام روحالقدس باعث رفع همه محدودیتهای انسانی نگشته است و اطلاعات علمی نویسندگان کتاب مقدس، بیشتر از مردمان همعصرشان نبوده است. بنابر این وجود برخی اشتباهات از جمله اشتباهات لغوی و یا جغرافیایی در کتاب مقدس، دور از انتظار نیست.[34]
دیدگاههای نئواونجلیکالها هرگز مورد قبول اونجلیکالهای بنیادگرا واقع نشد و آنان به شدت با این مسأله مخالفت میورزند و اظهار داشتند که کتاب مقدس، از نظر لغوی نیز مصون از خطاست.[35]
تفاوتهای بنیادگرایی و اونجلیکالیزم
یکی از نکات دقیق و حساس، در شناخت اونجلیکالها تفکیک میان پیروان این نهضت و مکتب بنیادگرایی است. گرچه ریشههای اونجلیکالیزم را میتوان در بنیادگرایی جست و جو نمود اما با این حال باید دانست که بنیادگرایی مرادف با اونجلیکالیزم نیست و شاید بتوان بنیادگرایی را نوعی نهضت افراطی و یکی از شاخههای اونجلیکالیزم، ارزیابی نمود.[36]
این دو نهضت از سه لحاظ با یکدیگر تفاوت دارند:
1. بنیادگرایی با استفاده از علوم جدید در بررسی کتاب مقدس مخالفت میورزد، با هر نوع نقد کتاب مقدس مخالف است و در تفسیر کتاب مقدس نیز، بر تفسیر لغوی کتاب مقدس اصرار میورزد[37] در حالی که یک اونجلیکال، اصل نقد را (البته در شکل بسیار محدود و تنها در دایره اشتباهات املایی و اشکالاتی از این دست) میپذیرد.[38]
2. از منظر الهیاتی، بنیادگرایی تأکید ویژهای بر برخی آموزههای دینی دارد؛ آموزههایی که از نگاه اونجلیکالها، چندان اهمیتی ندارد (مانند آموزه دورهگرایی)
3. بنیادگرایی نهضتی ارتجاعی به شمار میآید که پیروان خود را به پایبندی دقیق از ضوابط و ملاکهای مورد نظر مکلف میسازد در حالی که اونجلیکالها، از این تکلف غیر منطقی به دور هستند[39].[40]
از دیگر تفاوتهای میان اونجلیکالها و گروههای بنیادگرا آن است که گروه اول (عموم اونجلیکالها)، ترجمههای مختلف کتاب مقدس را معتبر میدانند گرچه ارزش خاصی برای ترجمه کینگ جمیز قائلند اما بنیادگراها، ترجمه کینگ جیمز را تنها ترجمه معتبر کتاب مقدس میشمارند.[41]
به هر حال، اونجلیکالها همواره تلاش میکنند تا خود را از بنیادگرایان جدا معرفی نمایند چه اینکه بنیادگراها به عنوان افراد متحجر و مرتجع شناخته میشوند.[42]
متفکران و الهیدانان برجستهی اونجلیکالیزم
در پایان مناسب است اشاره کنیم که این نهضت را نمیتوان صرفا حرکتی تبشیری دانست بلکه آنان در طول تاریخ حیات خویش، در زمینه الهیات نیز رشد و ترقی قابل توجهی داشتهاند. در قرن بیستم، الهیدانان بزرگی از میان اونجلیکالها برخاستهاند که از این میان میتوان به کارل هنری[43]، دونالد بلوش[44]، جیمز پکر[45]، ادوارد جان کارنل[46] و کلارک پیناک[47] اشاره نمود.[48]