كلمات كليدي : بطالت، تضييع عمر، فرصت، كارهاي بيهوده، نظم
نویسنده : محمد سودي
بِطالت از باطل گرفته شده که ضدّ حق است. برای همین به پیروی و متابعت از جهالت و نادانی و چیزهای پوچ و بیمعنی بطالت گفته میشود[1] و به کارها و رفتارهایی که بدون هیچ هدف و نتیجهای عقلانی صورت پذیرد، کار لغو و بیهوده گفته میشود[2] که در قرآن و روایات با تعابیر مختلفی از جمله "لغو" و "عبث" از آن یاد شده است.
از آنجا که بطالت سبب تباه شدن عمر مفید انسان است، برخورد شدید و تندی با این خصلت زشت و ناپسند در آیات و روایات شده است که در ذیل به گوشههایی از آن اشاره میشود.
;
تضییع عمر در آیات
برخلاف کسانی که انسان و جهان را بیهدف میدانند و مرگ را مساوی با نیستی میانگارند، اسلام برای انسان و جهان هدفی والا و ارزشمند قائل است و هیچچیز را رها شده و بیمقصد نمیداند. [3]
از نظر قرآن، انسان از بسیاری از مخلوقات الهی ارزشمندتر[4] و به عنوان جانشین خدا در روی زمین انتخاب شده است[5] و خداوند او را مأمور به عبادت خود[6] و عمران و آبادانی زمین نموده است[7] و پس از مدت زمان محدود[8] به سوی او بازخواهد گشت.[9]
با این وجود کسانی هستند که به اهمیت موضوع پینبرده و خود را آنچنان مشغول کارهای پوچ و بیهوده کردهاند که گویا هیچگاه از این جهان رخت برنخواهند بست. خداوند در وصف حال اینگونه افراد به رسول خود(ص) چنین میفرماید:
«آنان را به حال خود واگذار تا در باطل غوطهور باشند و سرگرم بازى شوند تا روزى را که به آنها وعده داده شده است ملاقات کنند(و نتیجه کار خود را ببینند)!»
معناى آیه این است که آنها را رها کن تا در کارهای باطل خود فرو روند و در دنیاى خود به بازى سرگرم باشند و به خاطر این سرگرمى از اندیشیدن دربارهی آیندهی خود غافل گردند تا ناگهان آن روزى را که از عذابش زنهارشان مىدادى ببینند و آن روز قیامت است.[10]
در آیهی دیگری در قرآن چنین آمده است:
«واى در آن روز بر تکذیبکنندگان، همانها که در سخنان باطل به بازى مشغولند!»[11]
این تعریف براى شخصیت مکذّبان ما را به دو حقیقت مهم راهنمایى مىکند:
اول: این که مکذّب تنها کسى نیست که رسالت اسلامى را باطل مىداند، بلکه هر انسانى است که در زندگى از قبول و تحمّل مسئولیت مىگریزد.
دوم: تکذیب کنندگان براى فرار از تحمّل مسئولیت، رسالت را تکذیب مىکنند؛ مگر چنان نیست که رسالت مردمان را به کوشش و جهاد و انفاق و... مىخواند، پس چه بهتر که به آن کافر شوند تا انجام هیچیک از این وظایف گردنگیر آنان نشود! ولى آیا از عذاب خدا به کجا مىتوانند بگریزند؟»[12]
تضییع عمردرروایات
همانگونه که بیان شد، از دیدگاه اسلام، انسان در این جهان دارای مسئولیت است و کسی که خود را مسئول میداند، نباید یک لحظه از خود غافل باشد؛ زیرا چهبسا همین یک لحظه غفلت انسان را از سعادت و خوشبختی ابدی به شقاوت و بدبختی جاودانی بکشاند. سفارش همیشگی امیرالمؤمنین علی(ع) به تمامی حقیقتجویان این بود:
«اى مردم! از خدا بترسید، هیچکس بیهوده آفریده نشد تا به بازى پردازد و او را به حال خود وانگذاشتهاند تا خود را سرگرم کارهاى بىارزش نماید»[13]
چون پرهیزگارى و توشه گرفتن از دنیا براى سفر به سوی خدا هدف از خلقت انسان است، ناگزیر امام(ع) در آغاز تمام خطبههایش آن را مىآورده و به این هدف آفرینش توجّه مىداده است و هم این که هدف نهایى انسان آخرت است و دنیا نیست، هر چند که به جاى هدف نهایى، دنیا خود را جلوهگر سازد.[14]
بنابراین هرکسی که بر این هدف آگاه شد، نباید خود را سرگرم کارهای بیهوده نماید؛ چراکه هدفهای والا هیچگاه به بازی و سرگرمی حاصل نمیشود.
چگونگی تضییع عمر
رفتارهای آدمی همواره در سه حوزه مطرح بوده و مورد نقد و نظر میباشد. حوزهی اول فکر است که شالوده و پایهی دیگر رفتارها را تشکیل میدهد. بعد از حوزهی فکر میدان کلام و سخن است و آنچه که انسان بر زبان جاری میسازد. پس از این دو مرحله، مرحلهی عمل و کار است. اگر انسان رفتارهای خویش را تحت کنترل عقل و شرع درنیاورد، در هر سه حوزه امکان هدر دهی وقت و زمان و از دست دادن فرصتها وجود دارد.
أ)افکار باطل
افکار آدمی در یک دسته بندی به دو دسته تقسیم میشوند:
الف) افکاری که انگیزهی کار و عملی را در انسان به وجود میآورد که این دسته خود نیز بر دو قسم است: افکاری که موجب تحریک انسان به سوی کار خوب و پسندیدهای میشود و افکاری که منشأ کارهای بد و ناپسند میگردد.
ب) افکاری که محرّک بر فعلی نیستند؛ بلکه محض خیال و مجرد فکر و تصور میباشد. این نوع افکار نیز بر دو قسم است؛ اول خیالات پسندیده و افکار سودبخش. دوم افکار فاسد و آرزوهای دروغین و دست نیافتنی.[15]
در این میان باید دانست که جمیع اقسام خیالات پست و افکار فاسده، خواه در مباح(عملی که نه پاداشی دارد و نه عذابی) و خواه در فکر گناه، کمترین چیزی که به ارمغان میآورند، تیرگی و ظلمت دل و افسردگی و کدورت نفس و مانع رسیدن به سعادت و موجب تباه شدن اوقات عمر است.[16]
از جمله افکاری که غوطهور شدن در آن موجب تباهی عمر است، آرزوهای دراز و بیشمار است. آرزوهایی که هیچگاه حاصل نمیشوند و در بسیاری از موارد، وعدهی توخالی جبران گذشتهها را در آیندهای طولانی، به انسان میدهد که همین امر خود سبب از دست دادن فرصتها شده و باعث تباهی عمر میشود.[17]
ب) سخنان بیهوده
پرحرفی و زیاد صحبت کردن، از عادات نادرستی است که افراد زیادی به آن گرفتارند و با وجود آنکه حرف زدن زیاد چهبسا گرفتاریهای فراوانی برای آنان به وجود آورده است، اما این عادت زشت را همچنان ادامه میدهند.
به طور کلّی سخنانی که نه جنبهی علمی دارد و نه جنبهی آموزشی، نه برای اجتماع مفید است نه برای فرد، نه جنبهی تاریخی دارد و نه جبنهی حوادثی در دایرهی سخنان بیهوده قرار میگیرد.[18]
سخنان لغو و بیهوده زیانهای بسیاری را به همراه دارد که به برخی از آنها به صورت اختصار اشاره میشود:
أ)از بین رفتن صفای روح، که این امر غفلت از یاد خدا، از دست دادن شرینی عبادت، ضعف ایمان را به همراه دارد.
ب) زیاد شدن لغزش و خطا: در روایات آمده است کسی که زیاد سخن بگوید، خطا و لغزشهایش نیز زیاد شود[19] و از ثمرات خطاهای زیاد، ایجاد کدورت بین دوستان، بدبینی مردم نسبت به این شخص، کم شدن اعتماد به چنین شخصی و ... است.[20]
ج) از نظر همگان مهمترین اثری که سخنان بیارزش به همراه دارد، اتلاف وقت و از دست دادن فرصتهاست. برای همین انسانهای عاقل سعی در پرهیز از حضور در چنین جلساتی دارند و وقتی ناخواسته با کسی همکلام میشوند که ورد زبانش سخنان بیهوده است(تا چه رسد که خود بخواهند آغاز کنندهی سخنان لغو و بیمورد باشند)، بعد از جدا شدن از او به حال خود تأسف میخورند که چرا وقت خود را با سخنان چنین شخصی تلف نمودند.
ج)کارهای بیثمر
همچنان که در ابتدای این مقاله گفته شد، کاری که بهخاطر هدفی عقلانی انجام نشود، کاری لغو و بیثمر است و همین کار موجب اتلاف وقت و تضییع عمر است. به عنوان مثال ورزش کردن کار مفیدی است؛ اما نگاه کردن به ورزش -آنهم نه برای آموزش و یا به عنوان تفریحی موقت؛ بلکه صرفا برای گذران وقت- که ساعتها در کنار تلویزیون و یا ورزشگاهها بنشیند و ورزشکردن دیگران را تماشا کند، کار مفیدی محسوب نمیشود. تماشای ورزش مثل تماشای پول است. اگر کسی جلوی بانک بایستد و به پولهای بانک نگاه کند، آخر کار هیچ پولی به دست نمیآورد.
بعضی از مردم عادت به کارهایی دارند که هیچ هدف عقلانی در آن نیست. بعضى عادت دارند با تسبیح بازى کنند. اگر از خود آنها بپرسید شما چرا این تسبیح را مىگردانید، فایده این کار چیست، مىگویند هیچ. یعنى اگر بگوییم آیا شما بر اساس عقل و منطق این کار را مىکنید و اثرى بر این کار فرض مىکنید، مىگویند نه؛ پس این کار بیهوده است.[21]
راهکار مقابله با تضییع عمر
أ)غنیمت شمردن فرصتها
علی(ع) فرمود: «فرصتها چون ابرها مىگذرند، پس فرصتهاى نیک را غنیمت شمارید.»[22]
«این سخنان در زمینه غنیمت شمردن عمر و استفاده کردن از فرصت زندگى است. جاى تأسف است که در نظر بسیارى از مردم چیزى از وقت و زمان و این رشته طولانى لرزان که نامش عمر است بىقیمتتر و بىارزشتر وجود ندارد. دورهی عمر براى هرکسى دورهی مدرسه است. همانطورى که در مدرسه روز و ساعت و دقیقه ارزش دارد، آن دقایقى هم که زنگ تفریح نواخته مىشود براى تجهیز و تجدید قوا و آمادگى براى کسب کمال در ساعات دیگر است، تمام دورهی عمر آدمى باید به همینطور تنظیم شده باشد، آن وقت است که ساعت و دقیقه هدر رفته وجود ندارد.»[23]
شخصی میگوید از امام هادى(ع) در مورد معنى حزم و محکم کارى سؤال کردم، در جواب فرمود: «حزم عبارت از این است که فرصت خیر را مغتنم بشمارى و به قدر ممکن در استفاده از آن شتاب کنی.»[24]
ب) برنامهریزی مناسب
«بدون برنامهریزى صحیح هیچ کارى سامان نمىیابد و از اینروست که پیامبر اکرم(ص) و اوصیاى آن حضرت(ع) در این باره توصیههاى بسیار کردهاند. آنان تلاش مىکردند که مسلمانان به نظمى الهى در زندگى خود دست یابند. از جملهی این توصیهها "تقسیم کردن اوقات و داشتن برنامهاى مشخّص در زندگى" است. بر عاقلى که زمام عقل از کفش بیرون نرفته است لازم است وقتهایى براى خود قرار دهد: وقتى براى راز و نیاز با پروردگار، وقتى به منظور محاسبه و رسیدگى به اعمال و کردار خود، وقتى براى تفکر در آنچه خداوند درباره او انجام داده است و وقتى به منظور خلوت خویش و بهره گرفتن از حلال که این وقت کمکى براى دیگر اوقات است و سبب خرسندى خاطر و آسودگى دل مىشود.
نظم و انضباط در همهی امور شأن انسان مؤمن است که بدون آن سیر به سوى کمال میسّر نخواهد شد. امام کاظم(ع) چنین سفارش کرده است:
تلاش کنید که اوقاتتان چهار بخش باشد؛ بخشى براى مناجات با خدا، بخشى براى زندگى و معاش، بخشى براى معاشرت با برادران و مردمان مورد اعتماد که عیوبتان را به شما مىفهمانند و از دل با شما اخلاص دارند، و بخشى هم خلوت کنید براى درک لذّتهاى حلال که به وسیله این بخش بر انجام وظایف در آن سه بخش موفّق مىشوید. فقر و طول عمر را به خود تلقین نکنید؛ زیرا هر که به خود فقر تلقین کند بخیل مىگردد و هر که طول عمر در نظر گیرد حریص مىشود. براى خود بهرهاى از دنیا برگیرید و آنچه خواهش حلال باشد و به مروّت و مردانگى شما آسیب نرساند و اسراف نباشد منظور دارید و بدین وسیله بر انجام دادن امور دین یارى جویید. زیرا روایت شده است: آن کس که دنیایش را براى دینش وانهد و یا دینش را براى دنیا از دست دهد از ما نیست.»[25]