كلمات كليدي : تظاهر به فسق، توجيه، اشاعه فحشاء، حياء، شرم
نویسنده : محمد سودي
تظاهر به گناه به معنای آشکارا انجام دادن آن است[1] که در روایات و کتابهای اخلاقی از آن به تظاهر بهفسق و تهتّک[2] نیز یاد میشود.
عظمت گناه در نظر عامهی مردم و حفظ ظاهر جامعه از آلودگیها، سد بزرگى در برابر فساد است. اشاعهی فحشاء و نشر گناه و تظاهر به فسق این سد را مىشکند، گناه را کوچک مىکند و آلودگى به آن را ساده مىنماید.[3]
تظاهر به گناه در آیات
آیا جز این است که شیطان به خاطر گردنفرازیش از درگاه خدا رانده شد؟[4] و آیا جز این است که فرعون و هامان و دیگر سرکشان، دچار خواری و خفّت در این دنیا و آن دنیا گشتند؟[5] با این اوصاف انتظار میرود خداوند با کسانی که آشکارا نافرمانی او را میکنند چگونه رفتار کند؟ خداوند متعال پاسخ این سوال را اینگونه میدهد:
«کسانى که دوست دارند زشتیها در میان مردم با ایمان شیوع یابد، عذاب دردناکى براى آنان در دنیا و آخرت است و خداوند مىداند و شما نمىدانید!»[6]
باید توجه داشت که "اشاعهی فحشاء" منحصر به این نیست که انسان تهمت و دروغ بىاساسى را در مورد زن و مرد با ایمانى نشر دهد و آنها را به عمل منافى عفت متهم سازد؛ این یکى از مصادیق آن است، اما منحصر به آن نیست. این تعبیر مفهوم وسیعى دارد که هرگونه نشر فساد و اشاعهی زشتیها و قبائح و کمک به توسعه آن را شامل مىشود[7] که از مصادیق آن تظاهر به گناه و آشکارا انجام دادن آن است. به هرحال اگر خواهان جامعهی سالم هستیم، یکی از راههای آن پوشاندن گناه است، تا گناهان، بزرگ شمرده نشوند و عادی نگردند.[8]
خداوند در قرآن در توبیخ قوم لوط چنین میفرماید: «آیا شما به سراغ مردان مىروید و راه (تداوم نسل انسان) را قطع مىکنید و در مجلستان اعمال ناپسند انجام مىدهید؟! اما پاسخ قومش جز این نبود که گفتند: اگر راست مىگویى عذاب الهى را براى ما بیاور!»
اینکه فرمود: "در مجلستان اعمال ناپسند انجام میدهید" مقصود این است که «آشکارا به منکرات مىپردازید و در باشگاههاى خود مرتکب آنها مىشوید و هرکس که به منکرى بپردازد و آن را از دید مردمان پنهان نگاه دارد، کارش آسان است و خدا از گناه او درمىگذرد ولى اگر به عمل منکرى در برابر مردمان بپردازد به حرمتها و ارزشهاى اجتماع تجاوز کرده است.»[9]
تظاهر به گناه در احادیث
اما کسی که گناه را میپوشاند به نوعی اقرار به زشتی آن و کار زشت انجام دهندهاش دارد و میداند که در مقابل عظمت خداوند کوتاهی کرده است و کسی که اقرار به این موارد داشته باشد، در نهایت آمرزیده است؛ اما آشکار کردن گناه سبب میشود که دین سبک شمرده شود و گناه در نظر دیگران ابهتش را از دست دهد و کار خوبی به حساب آید و به همین جهت در میان مردم رواج یابد و از سوی دیگر پردهدری و بیحیائی نسبت به چیزی است که خداوند به لطفش آن را پوشانده است..[10]
امام باقر(ع) فرمودند: «طبیعت بشر با شهوت و میل و حرص و ترس و خشم و لذّت آمیخته شده است جز آنکه در بین مردم کسانى هستند که این پیوند و کشش طبیعى را با نیروى تقوى و حیا و تنزّه مهار کردهاند.»
موقعى که نفس امّارهات، تو را به گناه میخواند به آسمان نگاه کن (و از خدا بترس و گناه نکن) اگر از خداوند خوف ندارى به زمین نظر افکن شاید از کسانی که برروی آن زندگی میکنند شرم کنى. اگر جرأت و جسارتت بهجائى رسیده که نه از حکومت الهى میترسى و نه از مردم زمین شرم دارى خود را از صف انسانها خارج بدان و در شمار حیوانات بهحساب آور.»[11]
اولین فرق انسان و حیوان این است که زندگى وى اجتماعى است. زندگى اجتماعى سبب شده که انسان از وجود دیگران بهرههاى بىحساب ببرد و به همین دلیل وظایف و تکالیفى در برابر جامعه -که در سایه وى بهره بىحساب مىبرد- به عهده دارد. آنجا که پاى انجام وظایف و تکالیف اجتماعى است، دیگر غریزه و طبیعت حکمفرما نیست و آن سهولت و آسانى و بلکه لذت و بهجتى که در انجام کارهاى طبیعى هست در اینجا وجود ندارد. در اینجا بشر فقط سنگینى بار وظیفه و تکلیف را روى دوش خود احساس مىکند. بالاتر اینکه احساس مىکند که انجام وظیفه و تکلیف در بسیارى از موارد برخلاف طبیعت و میل و غریزه شخصى است. طبیعت شخصى وى حکم مىکند که براى جلب لذت و منفعت شخصى دروغ بگوید و خیانت و دزدى کند، از فداکارى و انصاف و عدالت تن باز زند، جامهی تقوا و طهارت و عفت را بیالاید تا به کام رسد. اینجاست که انسان خود را در برابر یک سلسله تصمیمات بزرگ مىبیند و محال است که بدون نقطهی اتکایى که روح او را به این فضایل راضى سازد بتواند از عهده برآید. این نقطه اتکاء همان است که "ایمان" نامیده مىشود، همان رکن اول از چهار رکن سعادت بشر است که قرآن مجید ذکر کرده است.»[12]
مضرات آشکار کردن گناه
أ) مقدمهی راندهشدن از درگاه خدا
خداوند حیاء را چونان پردهای در مقابل کاستیها و زشتیهای بشر قرار داده است. هرگاه انسانی فرامین و دستورات الهی را نادیده گیرد و از کنار آنها به سادگی عبور کند و برخطاهای خویش افسوس نخورد، خداوند این پرده را از میان برمی دارد. در این حالت مردمان دیگر زشتیهای این شخص را دیده و با او دشمنی میکنند و در اثر دشمنی با مردم نور ایمان نیز از او گرفته میشود و از رحمت خدا دور میگردد و همچون شیطان از درگاه الهی رانده میشود.[13]
ب) تبدیل شدن گناه صغیره به کبیره
چند عامل سبب میشود که در قیامت با کسی که گناه صغیره انجام میدهد، همچون کسی که گناه کبیره انجام داده، معامله شود؛ یکی از این عوامل تظاهر به گناه است. شاید علّت این است که چنین عملی نشان از جرأت و جسارت یافتن بنده در سرپیچی علنی از دستورات خداست[14] چنانکه حضرت رسول(ص) فرموده است: هرگاه صفت حیا که مانع است از ارتکاب قبایح، از براى تو نباشد و تو از این صفت کمال محروم باشى، پس بکن هر چه خواهى که گویا خود را از جریدهی بندگى بیرون کردهاى و خوبى و بدى، براى تو یکسان شده است و این نیست مگر علامت کفر و در این حالت هر چه مىکنى -خواه خوبى و خواه بدى- بکن که نیست مگر موجب عذاب و عقاب.[15]
ج) نشر فساد در جامعه
یکی از عوامل زمینه ساز تباهی محیط، بیشرمی و پاره کردن پردهی حیاء است. بنابراین برای پاکسازی و پاک نگهداشتن محیط باید حیاء اسلامی را حفظ کرد.
حیاء در برابر خدا، حیاء در برابر مردم، حیاء در نزد خود، هر کدام نقش موثری در سالم سازی محیط دارند.
در قرآن با تعبیرات گوناگون در مورد حیاء، سخن به میان آمده مانند:
1. حیاء در زبان[16]
2. حیاء در طرز سخن گفتن[17]
3. حیاء در راه رفتن[18]
4. حیاء در شرکت در مجالس مهمانی[19]
5. حیاء در نگاه کردن[20]
6. حیاء در امورد اقتصادی[21]
7. حیاء در ورود به منازل[22]
اگر آنگونه که اسلام فرموده به صفت نیک حیاء در تمام ابعادش توجه شود و عملا رعایت گردد موجب پاکسازی و پاکداری محیط میگردد، همان طور که شکستن مرز حیاء زمینهساز و گسترش دهندهی فساد محیط خواهد بود.[23]
د)از دست دادن برخی از حقوق
در موارد متعدد در احکام فقهی بین گنهکاری که مخفیانه گناه میکند با گنهکاری که آشکارا گناه میکند، فرق است. که از جملهی آنها میتوان به این موارد اشاره نمود:
جواز غیبت متظاهر به فسق؛[24] البته منظور از جواز عیبت او، در همان موردی است که گناه آشکار نموده است.
حضرت امام در مصرف سهم سادات میفرماید: «بنابر احتیاط سهم خمس سادات، به سیّدی که آشکارا گناه میکند، داده نشود.»[25]
و در مورد اهل کتاب (مسیحیان و یهودیان و. ..) یکی از شرائط ذمّه آن است که آنها در حضور مسلمین تظاهر به گناه مانند شرابخواری آشکارا و زنا و خوردن گوشت خوک و. .. ننمایند.[26]
عوامل تظاهر به گناه
1) اشتباهات فراوان
امیرمومنان(ع) فرمودند: «کسى که زیاد سخن مىگوید زیاد هم اشتباه دارد و هر کس که بسیار اشتباه کرد، شرم و حیاء او اندک است و آن که شرم او اندک، پرهیزکارى او نیز اندک خواهد بود و کسى که پرهیزکارى او اندک است دلش مرده و آن که دلش مرده باشد. در آتش جهنّم سقوط خواهد کرد.»[27]
کمال عقل مستلزم کم حرفى است؛ بنابراین پر حرفى مستلزم نقصان عقل است و نقصان عقل نیز مستلزم خطاى زیاد و گفتار بدون اندیشه و تدبیر است. شرم نیز همان چیزى است که بهخوبى جلو انجام کارهایى را مىگیرد که انجام و اقدام بر آنها -به دلیل پیامد ناروایشان- زشت است. بدیهى است که کمشرمى نیز زمینهاى است براى ارتکاب کارهاى حرام و در نتیجه زمینه براى کم بودن ورع است.
همانطورى که مرده از سود زندگى بىبهره مىشود هرکه دلش بمیرد وارد آتش دوزخ گردد؛ زیرا باعث انتقال انسان از آتش جهنّم به بهشت، همان آراسته شدن به فضیلت است؛ بنابراین اگر داراى فضیلت نبود، وعدهگاهش آتش دوزخ است.»[28]
2) توجیه و دلیل تراشی برای گناه
بدتر از گناه، توجیه گناه و دلیل تراشی برای آن است و میتوان گفت توجیه گناه یک نوع کلاهبرادری دینی است.
توجیه گناه، گناه را عادی میکند و جامعه را به انجام گناه تشویق مینماید و زشت را زیبا جلوه میدهد، توجیه گناه همان عذر بدتر از گناه است.
هیچ گناهی به سنگینی گناه "توجیه گناه" نیست؛ زیرا گنهکار معترف به گناه غالبا در فکر توبه است، ولی توجیهگر در فکر سرپوش نهادن بر گناه است که نه تنها در صراط توبه نیست، بلکه او را در گناه راسختر و جریتر مینماید.
توجیه گناه در حقیقت سرپوش گذاشتن روی گناه است تا گناه را به راحتی بدون مانعی انجام دهد. [29] در مواردی در اثر توجیهات فراوانی که شخص گنهکار انجام میدهد حتی کار زشت خود را زیبا میبیند و بدین سبب از انجام دادن آن در منظر دیگران نیز هیچ ابایی ندارد.
البته توجیهات با توجه به زمینههای آن نیز متفاوت میشود و انواع گوناگون مییابد که میتوان از جملهی آنها به این موارد اشاره داشت:
أ) توجیهات عقیدتی: مسالهی جبر و قضا و قدر، یکی از توجیهات عقیدتی است. وقتی به گناهکار میگویی: چرا گناه کردی؟ در پاسخ میگوید: تقدیر من هم چنین بود.
ب)سیاسی: بعضی برای سرپوش نهادن بر گناه خود میگویند: مأموریم و معذور و با این توجیه هر دستور خلاف شرعی را گردن مینهند.[30]
ج)اجتماعی: به عنوان مثال به گنهکار میگویی چرا فلان گناه را کردی؟ میگوید: خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو. انسان که نمیتواند از جامعه جدا باشد.
د) روانی: وقتی میگویی: بیا و عادت زشتت را ترک کن، میگوید: ترک عادت موجب مرض است. دیگران را مسخره میکند و اسم آن را شوخی میگذارد. برخی اول گناه را جایز میکنند سپس آن را انجام میدهند: مثلا میگوید "غیبتش نباشد" بعد غیبت میکند.
ه)فرهنگی: فردی میگوید بیسواد بودم نمیدانستم. ولی با وجود عقل و فطرت، سخن او باطل است. توجیه «قلبت پاک باشد» برای فرار از بدحجابی و یا رعایت نکردن حریم محرم و نامحرم از دیگر توجیهات خطرناک است.
و) اقتصادی: ربا به نام خرید و فروش، رشوه به نام هدیه.
و. .. [31]