28 آذر 1396, 18:22
ولیّم بداند اگر چه محرّمات امور معدوده است اما تا دست از بسیاری مباحات باز ندارند ملکهی عصمت که حاجز است میان آن کس و محرّمات ، مکتسب نگردد. و چون ملکه عصمت حاصل نباشد البته در معاصی افتد. بلی بعد از آن که ملکهی عصمت مکتسب شود و راسخ گردد و از تزلزل آمن شود اگر شخص توسّع[1]کند در رُخَص[2] شاید.و این که فلان مباح است و فلان محظور نسبت با او باشد اما نسبت با مبتدی خام که ملکات فاضله وی را مکتسب نگشته، همهی این ها محظور است، بعضی بالذات و بعضی بالعرض. ومَثَل این مَثَل طعام است که انقسام او مأکول و غیر مأکول نسبت به اصحّا[3] است، اما نسبت با مَرضا، همه غیرمأکول است الا اطعمهی معینه که طبیب فرماید.
و گمان نبرد که معصیت منحصر در شرب خمر و سَرَق [4]، و قتل نفس و کذا و کذا است و او را ملکه از انتهاء[5] اینها حاصل است، برای آن که معاصی قلب از این ها بیرون است و غیر صدیقان را ملکهی انتهاء از آن نه حاصل است. و مبتدی از خود هم چگونه آمن تواند بود که ملکهی انتهاء او از معاصی ظاهره چنان راسخ است که اگر موجبات آن متراکم شود و عهد بر او متطاول شود در آن نافتد و خود را نگاه تواند داشت؟
نی نی! غرور شیطان در نخورد و به تزکیه نفس به قانون طریقت مشغول شود و بدانکه بلوغ به ذُرْوَهی[6]عصمت و تقوی مطلبی است عزیز، صعب المنال [7]، بعیدالمرتجی[8]. و أدْنی صناعتی از صناعت تا شخص تمام خود را به آن ندهد و روز و شب در کسب آن نکوشد وی را مهارت در آن میسّر نشود، چگونه طمع کرده که صناعت تقوی که اشرف صناعات و اعزّملکات است چه، ثمرهی او اعظم ثمرات است و شرف صناعت به شرف ثمرهی اوست، چنین آسان دست دهد؟[9]
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان