قال الصّادق علیه السّلام: السّخاء من اخلاق الانبیاء.
حضرت امام صادق علیه السّلام مىفرماید که: سخاوت و کرم، از اخلاق پیغمبران است.
و هو عباد الایمان و لا یکون مؤمن الاّ سخیّا.
و سخاوت، ستون ایمان است و قائمى ایمان از او است، چرا که مقتضاى همّت عالى و مقتضاى کرم و سخاوت، توسّل کردن است به جناب احدیّت در جمیع امور و قطع نظر کردن از غیر او، هر چه باشد، و این نیست مگر ایمان کامل.
و مدح و تعریف کرم و سخاوت، در احادیث بسیار است و از آن جمله است که:
«السّخىّ لا یدخل النّار و لو کان کافرا»، و محدّثین در توجیه این حدیث مىگویند:
مراد از «نار» نار با وصف ایلام[1] است. یعنى: کافر سخىّ، هر چند داخل نار مىشود امّا از نار، الم به او نمىرسد. چنانکه حدیث است که: پادشاه کافر عادل، مثل نوشیروان، یا سخى کافر، مثل حاتم، هر چند در جهنّمند امّا به برکت عدالت و جود، از عذاب جهنّم محفوظ هستند.
و لا یکون سخىّ الاّ ذا یقین و همّة عالیة، لانّ السّخاء شعار نور الیقین.
و نمىباشد سخىّ مگر کسى که صاحب یقین باشد و اعتقاد جزم به شرع و شارع و به آن چه از جانب الهى به او آمده، داشته باشد. چرا که سخاوت و کرم، لباس نور یقین است، هر که دل او از کدورت شکّ و شبهه خالى است و به نور یقین حالى است، به صفت سخاوت موصوف، و به سمت جود و کرم، موسوم است.
و من عرف ما قصد، هان علیه ما بذل.
هر که دانست که مقصود از بذل و بخشش چه چیز است، که قرب به جناب احدیّت و تشبّه به کریم على الاطلاق، است آسان مىشود به او بذل و کرم.
و قال النّبیّ صلّى الله علیه و آله: ما جبل ولىّ الله الاّ على السّخاء.
حضرت پیغمبر صلّى الله علیه و آله فرموده است که: سخاوت و کرم، جبلّى [2]و طبیعى دوستان خدا است و هر چند بناى دوستى و ربط به مبدأ، محکمتر است علاقه به مال و دنیا کمتر است و جرأتش به بذل و بخشش بیشتر.
و السّخاء ما یقع على کلّ محبوب.
یعنى: حقّ سخاوت و بخشش آن است که، واقع شود بر هر چه محبوبتر است و علاقه به او بیشتر است. چنانکه در قرآن عزیز است: (لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ) [3] أقله الدّنیا.
مىفرماید که: بذل دنیا و بخشش مال دنیا، کمترین مرتبه سخاوت است.
و من علامات السّخاء ان لا تبالی من اکل الدّنیا و من ملکها؟ مؤمن او کافر، عاص او مطیع، شریف او وضیع.
مىفرماید که: نشانه سخاوت آن است که باک نداشته باشد و به خاطرش همنگذرد، نه دنیا و نه مال دنیا و نه صاحب دنیا، خواه دنیا دار، مؤمن باشد و خواه کافر، و خواه عاصى و خواه مطیع، و خواه شریف و خواه وضیع[4]، بلکه وجودش را نقص داند و عدمش را کمال شمارد.
یطعم غیره و یجوع، و یکسو غیره و یعرى، و یعطى غیره و یمتنع من قبول عطاء غیره، و یمنّ بذلک و لا یمنّ، و لو ملک الدّنیا بأجمعها لم یر نفسه فیها الاّ اجنبیّا، و لو بذلها فی ذات الله فی ساعة واحدة ما ملّ.
حقّ سخاوت آن است که به مقتضاى: «وَ یُؤْثِرُونَ عَلى أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ کانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ»[5] ، غیر را بر خود اختیار کند، و با وجود گرسنگى و احتیاج خود به طعام، طعام را به دیگرى بذل کند، و با وجود برهنگى و احتیاج به لباس، لباس را به دیگرى پوشاند، و به قدر مقدور، مال و سایر ما یحتاج از ارباب فقر و حاجت دریغ ندارد، و إحسان از غیر، قبول نکند و به هر که إحسان مىکند، خود ممنون باشد و او را از إحسان خود ممنون نسازد و منّت ننهد، و اگر مالک همه دنیا باشد و همه خزاین زمین در حیطه تصرّف او باشد، خود و غیر را در او مساوى داند و اگر فرضا همه آن مال و اسباب را در یک ساعت در راه خدا دهد و به مصارف خیر صرف کند، دلگیر نشود.
و قال رسول الله صلّى الله علیه و آله: السّخىّ قریب من الله، قریب من النّاس، قریب من الجنّة، بعید من النّار، و البخیل بعید من الله، بعید من النّاس، بعید من الجنّة، قریب من النّار.
حضرت ختمى پناه «علیه صلوة الله» فرمود که: سخى نزدیک است به خدا و نزدیک است به مردمان، و نزدیک است به بهشت و دور است از آتش. بخیل دور است از خدا و دور است از مردم، و دور است از بهشت و نزدیک است به آتش.
و لا یسمّى سخیّا الاّ الباذل فی طاعة الله لوجهه، و لو کان برغیف اوشربة ماء.
یعنى: نام نهاده نمىشود سخى، یعنى: اطلاق کرده نمىشود لفظ سخى مگر بر کسى که ببخشد در طاعت خدا و از براى خدا، هر چند گرده نان و شربت آبى باشد.
و قال النّبیّ صلّى الله علیه و آله: السّخىّ بما یملک و أراد به وجه الله، و امّا المتسخّى فی معصیة الله، فحمّال لسخط الله و غضبه، و هو أبخل النّاس لنفسه فکیف لغیره، حیث اتّبع هواه، و خالف امر الله.
از حضرت رسالت پناه صلّى الله علیه و آله منقول است که فرموده: سخاوت آن است که از مال حلال باشد و از براى خدا باشد و امّا هر که بخشش کند از مال حرام یا از مال حلال، امّا نه در مصارف خیر، چنین کسى سخى نیست و حمّال غضب الهى است و غضب الهى متوجّه او است و او بخیلترین مردم است به نفس خود و به غیر به طریق اولى و مخالفت کننده امر خدا است و متابعت کننده هواى نفس است.
قال الله عزّ و جلّ: وَ لَیَحْمِلُنَّ أَثْقالَهُمْ وَ أَثْقالًا مَعَ أَثْقالِهِمْ [6].
چنانکه خداوند عالم در قرآن مجید فرموده که: که این جماعت که مالهاى خود در غیر مصرف خیر، صرف مىکنند و در پى هواى نفس هستند، با وجود تحمّل وزر و گناه خود، صرف متحمّل وزر و گناه دیگران هستند و وزر و وبال مصاحبان ایشان نیز، در گردن ایشان است.
و قال النّبیّ صلّى الله علیه و آله:
یقول الله: ابن ادم ملکى ملکى و مالى مالى، یا مسکین: این کنت حیث کان الملک و لم تکن، و هل لک الاّ ما اکلت فأفنیت، و لبست فأبلیت، او تصدّقت فأبقیت، امّا مرحوم به او معاقب علیه، فاعقل ان لا یکون مال غیرک احبّ إلیک من مالک.
از حضرت رسالت پناه صلّى الله علیه و آله از جناب عزّت نقل مىفرماید که: او عزّ شأنه در حدیث قدسی فرموده:
یعنى: اى فرزندان آدم، این همه ملکها و مالها که در تصرّف شماها است و شما به حسب ظاهر مالک او هستید، همه آنها از آن من است و مالک حقیقى و صاحب تحقیقی این مالها و ملکها منم، اى فقرا و مساکین، شما خود بخود فکر کنید که شما کجا بودید در زمانى که این ملک و مال بود و شما در کتم عدم بودید؟
چنانکه بعد از وجود شما، این مالها که به امانت به دست شما است و از دیگران به شما منتقل شده است، از شما نیز به دیگران منتقل خواهد شد، پس گمان مبرید که شما از براى این مال یا این مال از براى شما، دائمى خواهد بود و زوال نخواهد داشت. آیا انتفاعى هست شما را در این ملک و مال زیادة بر آن چه مىخورید و فانى مىکنید؟! آیا مىپوشید و کهنه مىکنید؟! یا تصدّق مىکنید و باقى مىگذارید از براى روزى که در آن روز محتاجترید به مال، که روز قیامت باشد. و از براى هر کدام از این انتفاعات که از این مالها بردهاید، بعد از مراتب حساب و خلاصى از آن، یا مرحوم خواهید بود، اگر تحصیل آن مالها از ممرّ مشروع کرده باشید، و یا معذّب و معاقب، اگر به خلاف آن باشد. و چنان کنید که به وسیله این مال عاریتى که چند روزى به مراد شما است، از جمله مرحومین باشید و به وسیله او مستحقّ درجات عالیه شوید، نه از فرق محرومین و سزاوار درکات هاویه. و به هوش باشید که مال غیر در پیش شما دوستتر از مال شما نباشد و دندان شما به مال دیگران، تیزتر از مال شما نباشد. یعنى جز به الطاف الهى از هیچکس متوقّع إحسان مباشید و به قلیل و کثیر خود قناعت کنید، و اگر زاید بر حاجت شما باشد، به دیگران صرف کنید.
فقد قال امیر المؤمنین علیه السّلام:
ما قدّمت فهو للمالکین، و ما أخّرت فهو للوارثین، و ما معک فما لک علیه سبیل سوى الغرور به، کم تسعى فی طلب الدّنیا؟ و کم ترعى؟افترید ان تفقر نفسک و تغنی غیرک!؟ پس به تحقیق که در این مقام فرموده است حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام: هر چه تو پیش فرستادى، مثل إحسان به مستحقّین و مواسات به مؤمنین، پس او مال تو است و از براى تو مضبوط است و در آخرت دستگیر تو خواهد شد. و هر چه گذاشتى و ضبط کردى و بعد از تو مىماند، مال وارث است. و آن چه روز بروز خرج مىکنى و معاش به او مىگذرانى و از او منتفع مىشوى، مظنّه فریب شیطان و مورد اغواى آن دیو لعین است. چنان کن که گول او نخورى و راه فریب او به خود ندهى و در راههاى بد صرف نکنى، چه بسیار باشد که سعى کنى از براى تحصیل دنیا و به زحمت بسیار و ریاضت بىشمار، به دست آرى و جمع کنى و به فقر و فلاکت و عسرت و زحمت بگذرانى و دیگران به آن مال غنى شوند و فراغت کنند و از براى تو غیر حسرت، فایدهاى نباشد. و مصداق: «البخیل عیشه عیش الفقراء، و حسابه حساب الاغنیاء»، گردى.
حاصل آن که: صفت جود از جمله صفات جلیله و نعوت حمیده است و از جمله اخلاق الهى است و جود و سخاوت و مروّت و فتوّت و سماحت، از روى لغت یک معنى دارد. امّا ذات حقّ جلّ و علا به جود موصوف مىشود و به لفظ مروّت و فتوّت موصوف نمىشود و سماحت در بعضى ادعیه مأثوره آمده است. و در میان این ألفاظ با اشتمال همه به معنى واحد، فرقى لطیف هست و آن چنان است که مبدأ جود از عین رحمت است که به تأثیر علم عطائى، ظاهر مىشود. و مبدأ سخاوت و سماحت و مروّت و فتوّت از عین شفقت که اثر علم کسى است، بروز مىنماید، و نور عقل بر هر دو فائض و نظر لطف در هر دو مؤثّر. امّا به حکم آن که تعلّق آن به روح است و تعلّق این نفس، در اوّل، شیطان و هوا را مدخل نباشد، چنانکه در ثانى دخل هست. و لیکن در صفتهاى دیگر هر دو را غلبه قوى باشد و تزویر و ریا و تکلّف و عجب در باطن مردم پدید آرند. و جادّه سداد[7] و منهج[8] صواب انحراف پذیرد و وقت باشد که از این سبب که گفتیم نقطه جود از نقطه اعتدال تجاوز کند و در طلب رسم و عادت، به تبذیر و اسراف کشد و از آن طایفهگردند که: ضَلَّ سَعْیُهُمْ فی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ هُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعاً[9]، و هر چه از صفت جود در وجود آید، تشریف قبول ارزانى فرمایند و به أضعاف آن، جزا بخشند که: من جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها[10]، حقّ سبحانه و تعالى، حدّ جود و سماحت را در قرآن مجید بیان فرموده است و على الاجمال شرح داده: «وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ»، تا بدانى که اطلاق این ألفاظ، نه تنها بر مال و متاع دنیا است و این حکم، نه به بذل آن واقع مىشود و بس، بلکه بر هر چه آدمى متصرّف آن است، صورت آن متاع دنیوى بود و بذل و انفاق آن اخروى.
و بباید دانست که جود و سخاوت و سماحت و مروّت و فتوّت و بذل و انفاق و امثال این، هر چه نسبت به جوانمردى دارد از روى ظاهر لغت، همه را اشاره به یک معنى است، امّا از روى تحقیق چون اشتقاق هر لفظى از کلمهاى است و از وضع آن کلمه، عرب را مقصودى، پس باید که در ضمن هر یکى از آن نوع فایدهاى باشد هم بر آن لفظ مخصوص، تا به نسبت آن اصل و فرع هر یکى پدید آید و مورد و مصدر ایشان معلوم گردد. علماى سلف و مشایخ ما تقدّم، هر یک به قدر صفاى خاطر خود، بیانى فرمودهاند و روایات بسیار در کتب ایشان مسطور است و از حضرت رسالت پناه صلّى الله علیه و آله نیز احادیث و اخبار وارد و از آن جمله است که آن حضرت صلّى الله علیه و آله فرموده که: «لا یزال الله فی حاجة العبد ما دام العبد فی حاجة أخیه المسلم»، و این حاجت عامّ است، خواه حاجت مالى و خواه غیر مالى، هر چه باشد.
یکى از محقّقان گفته است که: «اصل الفتوّة ان یکون العبد فی امر غیره».
امرئ القیس را گفتند: مروّت چیست؟ گفت: «الحلم عند الغضب، و العفو عند القدرة». و از مهتر عالم صلّى الله علیه و آله و سلّم مروى است که گفت: «المروّة اصلاح الدّین، و اصلاح المعیشة، و سخاء النّفس، و صلة الرّحم».[11]
منبع : شرح(ترجمه) مصباح الشریعة، عبد الرزاق گیلانى، انتشارات پیام حق، تهران، 1377 هجرى شمسى
پی نوشت:
-
-
-
[3] - سوره آل عمران آیه 92
-
-
-
-
-
-
-
[10] - سوره انعام آیه 160
-
[11] - ترجمه مصباح الشریعة، ص: 331 الی 338